خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی وحشی + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی وحشی
اشرف از تو حیاط مدام علی را صدا میزنه که همه میرن تو حیاط و میگن چیشده؟ اشرف میپرسه علی کجاست؟ دوباره صدا میزنه یامان علی! علی و مادر و پدرش به پایین میان که اشرف بهش میگه بگو ببینم گواهینامه داری؟ علی میگه نه اشرف میگه پس نمیتونی برونیش؟ رویا میگه نه من شاهدم که خیلی خوب رانندگی میکنه حتی میخواد به منم یاد بده! خدمه روکش ماشینو میکشه و علی با دیدن اون ماشین شوکه و خوشحال میشه آلاس و چاعلا جا خوردن و حرص میخورن. اشرف بهش میگه پس تا گرفتن گواهینامه تو خونه خاک میخوره حالا بشین پشت فرمون یه دور بزن تو حیاط ببینیم چجوریه اجه با خوشحالی دستشو میگیره و میکشه و سوار ماشین میشن و دور میزنن. جسور تو اتاق بیمارستان رفته دوش گرفته که آسی سرزنشش میکنه و میگه این چه کاریه که کردی! مگه نگفتم دوش نگیر اینجا آبروریزی نکن! جسور میگه چیکار کنم؟ برو تو هم بگیر آسی بهش میگه شب دردسر درست نکنی اونجا تولدشو بهم بریزی! جسور میگه خیالت راحت من نمیام خودت برو آسی کلافه میشه و میگه مسخره بازی درنیار یامان میخوره تو ذوقش نیای! انقدر کش نده یه مسئله رو! به جای این چیزا برو به فکر این باش که شب چی بپوشیم! با این لباسا باید بریم؟
جسور میگه باشه من میرم دنبال لباس تو هم برو یه دوش بگیر دخترها اونجا بوی خوب میدن اینجوری نیا! جسور موقع رفتن از بیمارستان خودشو از قصد میزنه به شبنم خانم و دستبندشو میدزده و میره. او با فروش دستبند واسه خودش یه دست کت و شلوار و برای آسی یه لباس مجلسی مشکی میگیره. اجه کادو تولد علی را بهش میده و میگه این مال توعه اولین باری که جشن گرفتیم و مامانم گفت قراره بیای واقعا فکر کردم داری میای و واست این هدیه رو گرفتم الانم خواستم همینو بهت هدیه بدم علی با باز کردن جعبه میبینه اسباب بازیه که آدم آهنیه و یامان خوشحال میشه اجه میگه بالاخره تو هم یه قهرمانی این همه سال تو خیابون موندی و بغلش میکنه و میگه مرسی که به دنیا اومدی یامان خوشحال میشه و بغلش میکنه. آلاز با روزگار تماس گرفته و میگه همه چیز روبه راهه؟ او تأیید میکنه که چاعلا میاد و میگه خیلی زیاده روی نمیکنیم؟ یکم دو دل شدم آلاز میگه دو دلی راه نداره تو گفتی باهامی! نسلیهان برای یامان دو دست لباس گذاشته و میگه هرکدوم که خواستی بپوش سپس میره بیرون تا حاضر بشه.
یامان دوش میگیره و آرایشگرها میان اتاقش و موهاشو اصلاح میکنن سپس بعد از پوشیدن لباس هاش نسلیهان میره پیشش و ازش تعریف میکنه سپس در آخر بخش میگه که ما نمیخوایم یامانو بزاری کنار ما به یامان افتخار میکنیم تصمیم گرفتیم که یامان علی صدات کنیم یامان هم خوشحال میشه و باهم میرن به حیاط که همه جمع شدن. جشن تولد یامان شروع شده و او موقع فوت کردن شمع های کیکش آرزو میکنه کسایی که اونو تو بچگی دزدیدن هرچی سریعتر پیدا بشن و فوت میکنه که شبنم کمی تو خودش میره. رویا هدیه اش را به یامان علی میده که یه کتاب به اسم وحشیه یامان علی میخنده و تشکر میکنه آسی از نزدیکیه اون به یامان عصبی و کلافه میشه و حسودی میکنه سپس با جسور میرن هدیه اش را میدن که یه قاب عکس از خودشونه یامان حسابی خوشحال میشه و اونارو بغل میکنه. شب آلاس با چاعلا میان و میگن به همه که هدیه ما به داداشمون اینجا نیست میخوایم بریم یه جشن دیگه بگیریم اشرف ازش میپرسه که دوست داری بری یا نه او تأیید میکنه که آلاس به یامان میگه رویا با تو بیارش من باید برم بچه های دیگه رو بردارم. آنها به یه ساختمان میرن که با دادن اسمشون به داخل میرن.
وقتی به داخل میرن میبینن همه جل گل ریخته و داخل ساختمان خیلی نم کشیده و داغونه آنها جا میخورن و میگن شاید تعمیرات دارن ولی وقتی در باز میشه و میرن داخل میبینن پارتی گرفتن با تم یچه های خیابونی آنها جا میخورن و رویا میگه الان باید بخندیم؟ فکر کردین خیلی الان باحاله این کارتون؟ آلاس میگه میخواستم یادت نره از کجا اومدی یامان میگه نترس من هیچ وقت یادم نمیره ما اینجا بهمون خوش میگذره حسابی ولی خودتون اذیت میشین شایدم گرسنه بمونین و میخندن و میرن پشت میز.روزگار به آلای میگه چقدر پرو بودن! آلاس میگه تازه اولشه نگران نباش. رویا باهاشون دعوا میکنه به خاطر این کارشون و میره پیش یامان و دوستاش آسی و جسور عصبی شدن و میخوان یا دعوا کنن یا برن از اونجا که یامان میگه اونا همینو میخوان که دردسر درست کنن ما نباید بهشون راه بدیم به اعصابتون مسلط باشین….