هنری

خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی وحشی

آلاز با رویا حرف می‌زنه جوری که انگار خودش هیچ تقصیری نداره و همه چیز به خاطر وجود یامان اتفاق افتاده سپس ازش می‌خواد تا فاصله بگیره و دیگه بهش نزدیک نشه. آلاز وقتی از خانه داره میره پیش شبنم و ایلکر میره که شبنم از نزدیک بودن یامان به رویا احساس ترس می‌کنه که آلاز بهش میگه نترسین آخرین نفری که چاقو رو گردنش بود خودش بود معلوم نیست دیگه بیاد اینجا همان موقع یامان به همراه پدرش سرهان وارد حیاط خانه میشن. از طرفی دیگه شبنم به همراه ایلکر و آلاز به طرفشون میرن و آلاز به پدرش میگه این اینجا چیکار می‌کنه؟ واسه چی اومده اینجا؟ سرهان بهش میگه چون همون قدر که این خونه مال توئه مال اونم هست اینجا خونشه پس کجا باید بره؟! و می‌خوان به طرف خانه برن که ایلکر بهش میگه از وقتی اومده همه رو ریخته به هم آسایشو ازمون گرفته! سرهان از کوره در میره و بهش میگه چه خری هستی که با پسر من اینجوری حرف می‌زنی و مشتی محکم تو صورتش می‌زنه شبنم جلوشو می‌گیره و از ایلکر می‌خواد بره داخل خانه سپس رو به یامان میگه نزدیک دختر من نمی‌شی! خانوادگی دیوونه شدین و به طرف خانه میره.

یامان وقتی به داخل میره نسلیان بهش میگه معلوم هست کجایی؟ این چه سر و وضعیه؟! یامان بهش میگه خیلی عادیه! چیزی نشده که! نسلیان میگه یه عده ریختن خونه باغ رو گردن رویا چاقو گذاشتن از طرفی تو هم غرق خون اومدی خونه بعد میگی عادیه؟ قراره زندگیمون اینجوری باشه؟ یامان میگه این الان یعنی چی؟ رجز خونی مادرانه است که تا الان نکردی داری حقو به جا میاری؟! نسلیهان سیلی تو صورتش می‌زنه و بهش میگه معرفیت می‌کنم اینم سیلی مادرانه است الانم برو تو اتاقت. بعد از رفتنش سرهان به نسلیهان میگه تو معلوم هست داری چیکار می‌کنی؟ نسلیهان میگه خودمم نمی‌دونم و با ناراحتی به طرف اتاقش میره سپس لوازم پزشکیشو برمی‌داره و به اتاق یامان میره. او به یامان میگه لباستو در بیار الان بهت بی‌حسی می‌زنم تا چیزی نفهمی یامان میگه من درد نمی‌فهمم شروع کن نسلیهان زخمشو بخیه می‌زنه و باهاش حرف میزنه و میگه تو خیلی قوی هستی تو تا الان از پس همه مشکلات خودت تنهایی برومدی ولی الان دیگه برگشتی! ببین اینجایی، من پیشتم و تنها نیستی. سپس یامان دراز می‌کشه و می‌خوابد نسلیهان بهش میگه استراحت کن بعداً با هم حرف می‌زنیم.

ایلکر وقتی به خانه میره شروع می‌کنه به جمع کردن وسایلش تا از خانه بره شبنم هر کاری می‌کنه نمی‌تونه جلوشو بگیره و در آخر برای اینکه بتونه مانعش بشه با مجسمه می‌زنه تو سرش سپس او را به اتاق هیزوم‌ها می‌بره و دست و پاشو به همراه دهانش می‌بنده. یامان بعد از کمی استراحت کردن به اتاق آلاز میره و میگه اومدم بدهیتو بدی آلاز میگه پول می‌خوای؟ نکنه گرسنه ات شده! یامان باهاش کمی کل کل می‌کنه و در آخر بهش میگه ۵۰۰ هزار تا بابت بسته دیشب باید بدی چاعلا وقتی می‌بینه اونا دست به یقه شدن به یامان میگه برو اونور وگرنه صدا می‌زنم همه بیان اینجاها! یامان میگه خوب میشه صداشون کن منم باهاشون حرف دارم آلاز از قصد بهش یه ساعت فیک میده و میگه بیا این دفعه تو بردی ببر بفروشش بقیشم بزار تو جیبت برو بستنی بخر یامان بهش میگه داشتم به این فکر می‌کردم اگه تو رو به جای من دزدیده بودن چند روز می‌تونستی اون بیرون دووم بیاری! دماغتم نمی‌تونستی بکشی بالا و از اونجا میره. وقتی از خانه می‌خواد بره به طرف حیاط خانه شبنم میره تا با رویا صحبت کنه رویا با دیدنش سریعاً به اتاقش میره.

یامان وقتی درو روش بست از پنجره وارد اتاقش میشه و اونجا می‌خواد باهاش حرف بزنه که رویا گوش نمیده و میگه دیشب فهمیدم تو برای دنیای من خطرناکی! و بعد از کمی حرف زدن ازش می‌خواد بره یامان که حسابی دلش شکسته میگه دمت گرم و از پنجره میره. او به مغازه میره اما وقتی می‌خواد ساعت رو بفروشه می‌فهمه فیک بوده با عصبانیت به خانه برمی‌گرده او با آلاز دعوا می‌کنه که رویا حاضر شده تا با آلاز و چاعلا بره مدرسه وقتی به اونجا میره با عصبانیت داد می‌زنه بس کن دیگه باز چرا پریدی بهش؟ دیشب به اندازه کافی دعوا دیدم دیگه ظرفیتم پره و آنها از آنجا میرن از طرفی یامان هم به خانه میره. پدر و مادرش و اشرف خان ازش می‌پرسن که چیا به خاطر آورده و حرفای دیشبشو کامل کنه یامان طبق گفته جسور کامل نمیگه فقط میگه که پشت پاشو پا شیشه بریدم اجه وقتی محل بریده شدن پای دزد را می‌فهمه یاد زخم روی پای ایلکر می‌افته. آدم‌های یعقوب جلوی در بیمارستان رفتند و یامان به جسور و آسی میگه که به هیچ عنوان از اتاق بیرون نرن سپس خودش به اتاق کار سویسالان‌ها میره تا از گاوصندوق پولی که آنها می‌خوان را برداره اما پاش برای انجام این کار کشش ندارد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا