هنری

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وحشی + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وحشی

رویا پیش یامان میره و میگه بیا از اینجا بریم من می‌دونم یه فکری دارن اما یامان میگه من هیچ جا نمیرم قول دادم صحیح و سالم ببرمشون خونه سپس رو به جسور و آسی میگه شما برین اما وقتی می‌خوان برن جلوشونو می‌گیرن و آلاز و چاعلا برای کادو تولد بهش یه چرخ دستی میدن و آلاز میگه این احتیاج به گواهینامه هم نداره سپس همه آنها را دوره می‌کنند و شروع می‌کنن به تحقیر کردنشون که یامان از کوره در میره و شروع می‌کنه به کتک زدن و خفه کردن آلاز رویا جلوشو می‌گیره و ازش می‌خواد آروم بشه چون اون برادرشه. در آخر یامان به همراه آلاز و چاعلا به طرف خانه میرن و او با عصبانیت به خدمتکار میگه که بهشون بگین بیان بیرون همگی به حیاط خانه میرن تا ببینن چی شده. یامان به نسلیهان میگه اینم از امانتیات گفتی بیارم آوردم ولی اینو بدون که اونا خواهر برادرای من نیستن و با عصبانیت به داخل خانه میره که نسلیهان صداش می‌زنه علی! یامان میگه علی نیست علی رفته من یامانم و به داخل میره تا لباس‌هایش را عوض کنه و از خونه بیرون بزنه. آنها از آلاز می‌پرسن که چه خبره؟ چی شده؟! این چه سر و وضعیه که دارین! سپس به رویا نگاه می‌کنند که او با گریه میگه بهتره از آلاز بپرسی و با ناراحتی به طرف حیاط خانه‌شان میره.

نسلیهان میره به اتاق یامان و ازش می‌پرسه که چی شده؟ انقدر زود تصمیم نگیر و ناراحت نشو اونا هر کاری کردن من جبرانشون می‌کنم بالاخره خواهر و برادرتن ازت عذرخواهی می‌کنن! یامان با عصبانیت میگه اونا خواهر برادرای من نیستن سپس به قاب عکس اتاقش اشاره می‌کنه و میگه اونا خواهر برادرای منن! بچه‌های تو هیچی من نیستن نمی‌تونی به زور کاری کنی که منو بخوان و منو دوست داشته باشن وقتی تمام عمرشون تو رفاه و راحتی زندگی می‌کردن! نمی‌تونن منو درک کنن می‌دونی تو هم مقصری نتونستی اونارو انسان بار بیاری و با عصبانیت از اونجا میره. نسلیهان با گریه سعی می‌کنه جلوشو بگیره اما نمی‌تونه یامان موقع بیرون رفتن از حیاط اون خونه صدای قیژ قیژ همون آهن آلاتی را می‌شنود که موقع دزدیده شدن شنیده بود او صدا را دنبال می‌کنه که می‌بینه صدا از تاپی هستش که رویا روش نشسته و گریه می‌کنه. او چشمش به شیشه‌های رنگی می‌افته و یادش میاد که اون شیشه‌ها را هم به یاد داره سپس به طرف آن شیشه و اتاقک زیرزمین راهی میشه وقتی تو اون اتاقک میره متوجه میشه که اونجا همون جایی هستش که بعد از دزدیده شدن انداخته بودنش اون تو.

از طرفی اجه فیلمی که تو فضای مجازی پخش شده را به مادرش نشون میده او وقتی می‌فهمه ماجرا چی بوده شروع می‌کنه به دعوا کردن بچه‌هاش و به خاطر کاری که کردن سرزنش و تحقیرشون می‌کنه. یامان از قصد صدایی در میاره و دایی رویا به اونجا میره موقع بیرون رفتنش از اون اتاق یامان جای زخم پشت پاشو می‌بینه و اون زخمو هم به یاد میاره سپس دایی رویا زنگ می‌زنه به یه نفر و میگه منو تو بد مخمصه‌ای انداختی! من به گفته تو اون پسر بچه رو دزدیدم به خاطر اون اتفاق الان حتی نمی‌تونم از خونه برم بیرون! می‌ترسم که منو ببینه و به خاطر بیاره اگه من لو برم تو رو هم لو میدم! تو که خودتم یه سویسالان هستی منو از این منجلاب بیرون بیار! یامان شوکه میشه و به سرعت میره به حیاط خانه سویسالان‌ها و آنها را می‌بینه که همشون در حال تلفن حرف زدنند و نمی‌تونه تشخیص بده که اون مرد با کدومشون داره حرف می‌زنه. یامان به زور خودشو به محلشون می‌رسونه اما از شدت شوکی که بهش وارد شده نمی‌تونه نفس بکشه از هم محله‌ای‌هایش وقتی او را می‌بینند بهش کمک می‌کنند.

یامان به طرف خانه‌اش میره و از آسی و جسور می‌خواد که تنهاش بذارن سپس به اتاق میره و درو می‌بنده و شروع می‌کنه به گریه کردن. اشرف خان به خاطر اتفاقی که اون شب افتاده قلبش گرفته و نمی‌تونه نفس بکشه سرهان و نسلیهان بهش کمک می‌کنند و سکته را رد می‌کنه فردای آن روز چاعلا شروع می‌کنه غر زدن سر آلاز و میگه من چه خریم که به حرف تو گوش دادم! چه جوری همچین کاری کردم! پدربزرگ نزدیک بود سکته کنه به خاطر ما! آلاز بهش میگه چرا فیلم هندیش می‌کنی؟ چیزی نشده که سکته رو رد کرده مهم اینه که اون مرتیکه از این خونه رفت و نقشه‌ام کارساز بود. خبرنگارها جلوی در خانه رفتند و به خاطر خبر مهمونی دیشب که همه جا پخش شده توضیح می‌خوان نسلیهان به اشرف میگه باید مسبب های این اتفاق و این آبروریزی برن بهشون توضیح بدن سپس به اتاق آلاز میره و رو به آنها میگه حاضر شین برین پایین باید خودتون با خبرنگارها صحبت کنید. چاعلا میگه ما بریم چی بگیم آخه؟ مامانش میگه نمی‌دونم می‌تونی از آلاز بپرسی اینه که از همه چی سر در میاره! می‌تونین برین بندازین گردن من و بگین مادرمون خوب تربیتمون نکرده و از اونجا میره. چاعلا به هم می‌ریزه و به آلاز میگه به من هیچ ربطی نداره این گندیه که خودت درست کردی خودتم جمعش می‌کنی من یک کلمه هم حرف نمی‌زنم!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا