هنری

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی وحشی + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی وحشی

چاعلا با روزگار به خانه میره که مادرش با دیدن روزگار باهاش دعوا میکنه و چاعلا را ازش جدا میکنه و میگه از دخترم فاصله بگیر! سپس چاعلا سعی میکنه آرومش کنه تا بارورش کنه که روزگار دستشو کبود نکرده اما او باور نمیکنه که روزگار با عصبانیت میره و چاعلا بهش میگه تو کلوب دعوا شد روزگار ازم محافظت کرد حالا خیالت راحت شد؟ ازت توقع ندارم عذرخواهی کنی یا تشکر کنی ازش فقط میخوام دست برداری و میره. چاعلا میره تو حیاط پیش روزگار و بهش میگه با مامانم حرف زدم مجاب شد که کار تو نبوده روزگار میگه آهان اول منو بندازه تو هچل و دردسر بعد عذرخواهی کنه؟ و سوار ماشین میشه و میره. سرهان با نسلیهان حرف میرنه و میگه چرا اینجوری میکنی با خودت؟ مگه علی فقط بچه تو بود؟ بچه من نبود؟ از وقتی گم شده زندگیو واسه خودت زهرمار کردی با بچه ها خوب رفتار نمیکنی انگار همه مقصرن! متوجه هستی چیکار داری میکنی؟ اصلا نذاشتی برای بچه مون من عزاداری کنم! به خاطر این زندگیه سیاهی که واسه خودت درست کردی بار همه چیز افتاده رو دوش من بسه دیگه! سپس نسلیهان با شنیدن حرفاش کمی به خودش میاد و میره تو اتاق علی پدرش میره پیشش و میگه وقتی اون شب اون پسر بهت حمله کرد خیلی ترسیدم اگه چند ساخت داخل تر میرفت چی؟

اگه اتفاقی واست میوفتاد چی؟ نسلیهان میگه خوبم بابامون هیچیم نشد! الان که میبینی خوبم سپس پدرش ازش می‌خواد تا بپذیره که علی دیگه مرده و اجازه بده واسش عزاداری کنن سپس بغلش میکنه که نسلیهان تو بغل پدرش گریه میکنه و پدرش بهش میگه بهت تسلیت میگم دخترم نسلیهان گریه اش شدت میگیره. آسی و جسور پیش ایمان رفتن و او را بغل میکنن و میگن بگو ببینیم چیشده؟ تو واقعا نسلیهان خانمو چاقو زدی؟ او تأیید میکنه و ماجرارو واسشون تعریف میکنه سپس بهشون میگه که امکان داره آنها خانواده اش باشن جسور باور نمیکنه و میگه شاید از یه جایی پیدا کردی عکسو تو از کجا میدونی؟ گیرت بیارن تو زندانی! همه جا دنبال تو میگردن! یامان میگه فقط یه راه هست! سپس نقشه اش را به  جسور و آسی میگه. شب یامان تو اطراف خانه نسلیهانه که با دیدن رویا جلوی دهنشو میگیره و میگه آروم باش منم یامان بهت صدمه ای نمیزنم آروم باش میخوام حرف بزنم! رویا بهش میگه به خدا تا ۲۰ میشمارم اگه نری داد میزنم بیان اینجا همه!

یامان میگه ازت کمک می‌خوام تو بیمارستان تو هم بودی حرفامو شنیدی مگه نه؟ سپس عکسشو نشون میده و میگه اینو ببین امکان داره من بچه نسلیهان خانم باشم! رویا میگه از کجا معلوم؟ شایدم نباشی! یامان میگه بهم کمک کن با نسلیهان خانم حرف بزنم این عکسو بهش بده و بگو میدونم علی پسرش کجاست فقط بیاد حرف بزنم باهاش رویا میگه اگه دوباره بلایی سرش بیاری چی؟ یامان میگه من همچین آدمی نیستم! تو منو کمی شناختی من بودم شمارو نجات دادم اون شب که بلایی سرتون نیاد! تو اومدی خونه مون دیدی من چجور آدمیم! منو ببین تو چشام نگاه کن ببین چی میبینی؟ قاتل؟ جانی؟ چاقو کش؟ ببین قلبت چی میگه فقط می‌خوام حرف بزنم باهاش بعد خودمو معرفی میکنم. جسور طبق نقشه یامان خودشو به پلیس ها نشون میده تا سرگرم اون بشن. رویا با نسلیهان به اونجا اومدن و بهش میگه کوچیکترین کاری کنی داد میزنم! نسلیهان با بغض میگه این عکسو از کجا آوردی؟ تو علی منو میشناسی؟ میدونی کجاست؟ یامان گریه میکنه و بهش زل زده نسلیهان مدام حرفشو تکرار میکنه و در آخر میگه خوب یه چیزی بگو! یامان میگه اون عکس منه نسلیهان جا میخوره و چشماش پر از اشک میشه. نمیدونم چجوری به دستم رسیده کی گذاشته پیشم کی پاره اش کرده! هیچی نمیدونم فقط میدونم از وقتی که یادمه این عکس همراهمه.

نسلیهان گریه میکنه و میگه شاید پیدا کردیش! یامان میگه امکانش هست، نسلیهان میگه شاید کسی بهت داده! یامان میگه اینم امکانش هست ولی جواب همه این سوالا دست خودته سپس چاقویی از تو جیبش برمیداره که آنها میترسن یامان میگه نترسین سپس از موی خودش میکنه و بعد از پرت کردن چاقو به نسلیهان میده برای آزمایش دی ان ای نسلیهان بیشتر گریه میکنه و یامان عقب میره و داد میرنه من اینجام! می‌خواد تسلیم بشم سپس پلیس ها میگیرنش و میبرن بازداشتگاه. نسلیهان شب تنهایی گریه میکنه و به عکس و مو نگاه میکنه. جسور تو بازداشتگاه به یامان میگه اگه پسر این خانواده باشی ببین زندگیت از این رو به اون رو میشه ولی اگه نباشی تا آخر عمرمون او زندانیم! فردای آن روز نسلیهان دو دله و نمیدونه باید چیکار کنه رویا پیشش میره و میگه عمو سرکان هم خبر داره تو بیمارستان اومد گفت بهش ولی باورش نکرد نسلیهان میگه به من چیزی گفت؟ رویا میگه ازت معذرت خواهی میکرد میگفت اگه مادرم باشی باید بدونی همچین آدمی نیستم از قصد نکردم سپس میپرسه آزمایش دی ان ای میگیری؟ نسلیهان میگه نمیدونم میترسم!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا