آخرین مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و ورزشی را در پایگاه خبری صفحه فردا دنبال کنید.

گفتگو با سامان احتشامی: اگر دوباره متولد شوم، باز هم مطرب می شوم!

سامان احتشامی، متولد اول اردیبهشت ۱۳۵۷، در تهران، موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده پیانو است که از طریق همکاری با جواد معروفی، محمد سریر و اسماعیل امین موید با ساز پیانو وارد دنیای موسیقی شد. سامان احتشامی در آلبوم ها، فیلم ها، سریال ها و تئاترهای پرشماری به هنرمندی پرداخته و ما در این شماره با این هنرمند به مناسبت روز میلادش گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.

تولدتان مبارک! اولین آرزوی شما برای سال تازه زندگی تان و هنگامی که شمع ها را فوت خواهید کرد، چه خواهد بود؟

اولین آرزوی من هنگام فوت کردن شمع های تولدم این است که حال تمامی مردم جهان و ایران خوب باشد، از لحاظ سلامتی مشکلی نداشته و پر کار و پر پول باشند.

جذابترین و مهمترین اتفاق سال گذشته برای شما چه بود؟

در سال ۱۴۰۲ هیچ اتفاق جذابی در زندگی ام نداشتم!

دوست دارید در سال تازه زندگی چه اتفاقاتی برای شما بیفتد؟

اولین اتفاقی که دلم می خواهد در زندگی من بیفتد این است که شکم من آب شود و لاغر بشوم. دومین اتفاق این است که بتوانم کار کنم و کنسرت برگزار کنم و روی صحنه فعالیت داشته باشم.

دوست دارید چه کسانی در جشن تولدتان در کنارتان باشند؟

دوست دارم همسرم در جشن تولدم در کنار من باشد. هیچ کس برای من مهمتر از همسرم نیست.

اگر به این جمع چند شخصیت عجیب اضافه کنید، آنها چه کسانی خواهند بود؟

کسانی که دوست دارم غیر از همسرم در کنار من باشند، سایر دوستان و بستگان هستند یا سایر بستگان و دوستان!

چه شد که به سمت «خوانندگی» کشیده شد؟

خوانندگی مثل جراحی درس دارد. حساب کتاب و توانایی های خاصی می خواهد؛ چه در دیافراگم و چه در حنجره و هر چیزی که یکی خواننده خوب نیاز دارد. من به هیچ عنوان خواننده نیستم و اگر دستگاه های کامپیوتری و اتوتیون و دستگاه هایی که صدای انسان را صحیح می کنند نبودند، من هیچگاه نمی خواندم. از ۳۰ سال پیش که شروع به تنظیم موسیقی برای دوستان کردم، همیشه وقتی برای خواننده ها کار می کردم، آهنگ ها را یک دور خودم می خواندم، برای اینکه باید به خواننده ها یاد می دادم چگونه بخوانند و در واقع خواننده ها ادای من را در هنگام خواندن در آورده اند. بعد صدای من از روی کار حذف شده و صدای خواننده ها باقی مانده است. این چگونگی رفتار خوانندگی است که من در زندگی داشته ام. من یک آهنگی به نام «غزال» را به سفارش یکی از دوستانم که آهنگساز است، خوانده ام؛ به سفارش آقای سام جلایی که ایشان به من افتخار دادند که این آهنگ را تنظیم کنم. این آهنگ به نام همسرشان ساخته شده است و من کار را به عنوان اتود و تمرین خواندم. وقتی که همسر سام عزیزم که در استرالیا زندگی می کنند این آهنگ را شنیدند، شاید چون متوجه نشده بودند که این آهنگ را من خوانده ام، پس گفته بودند من همین صدا و آهنگ را می خواهم. ایشان بسیار خوشحال شده بودند و من بدون اینکه بخواهم، آهنگی را که تنظیم کرده بودم، خودم خواندم. این آهنگ با صدای من و به دلخواه آهنگساز منتشر شده است، پس من هیچ وقت خوانندگی نکرده ام، چون خوانندگی قد و قامت می خواهد.

آیا هیچ وقت از انتخاب این حرفه پشیمان شده اید؟‌

تا به حال هر کار هنری که در زندگی ام انجام نداده ام، خوب کرده ام و هیچ وقت هم از کارهایی که انجام داده ام، پشیمان نشده ام. اگر کاری انجام داده ام که باب میل من نبوده، از آن تجربه کسب کرده ام، اما از هیچ کدام از کارهایی که در زندگی ام انجام داده ام، پشیمان نیستم.

چه ویژه گی هایی در یک ترانه باعث می شود آن را اجرا کنید؟

ترانه ای که قشنگ باشد، اجرا می کنم!

کدام اثر خودتان را بیشتر دوست دارید و کدام کارها در بین مخاطبان شما به قول معروف بیشتر گل کرده است؟

من خودم «رِنگ تمنا» را دوست دارم. رَنگ می نویسند، اما رِنگ است. اگر در مصاحبه زیر کلمه «ر» یک کسره بگذارید، خیلی خوشحال می شوم، چون خیلی ها رَنگ تمنا می خوانند. رِنگ تمنا قطعه ای شاد برای پیانو و ارکستر است که آن را در ۱۵-۱۴ سالگی ساخته ام و همچنان با خودم زمزمه می کنم و همچنان آن را دوست دارم. شاگردان من هم این قطعه را عاشقانه دوست دارند و اجرا می کنند، اما قطعه ای که خیلی با پیانوی من گل کرده، آهنگ «رفتی» با صدای آقای علی زندوکیلی و آهنگسازی استاد همایون خرم است.

الگویی در زمینه خوانندگی داشته اید و دوست دارید با کدام خواننده ها فیت بدهید؟

الگویی در زمینه خوانندگی نداشته ام و توان آن را هم ندارم که با خواننده ای فیت بدهم و این کار را نمی کنم! اما چه می دانم در آینده چه خواهد شد. ممکن است در یک تئاتر، در یک فیلم یا اتفاقی در زندگی بیفتد و با کسی بخوانم. البته موسیقی تیتراژ فیلمی ساخته افشین هاشمی به اسم «گذر موقت» را خوانده ام.

آقای احتشامی، خوش چهره بودن چقدر در معروف شدن یک هنرمند اثر دارد و آیا شما خوش چهره هستید؟

حتما خوش چهره بودن و آراسته بودن در چهره شدن یک هنرمند تاثیر بسزایی خواهد داشت، حالا من خوش چهره هستم یا نیستم… من قد کوتاهی دارم، ولی صورتم هزار ا… و اکبر!

در بین خوانندگان امروز کسانی را داریم که ماندگار شوند؟ و خودتان چقدر به ماندگاری در تاریخ هنر ایران فکر می کنید؟

بله خیلی، بسیار خوانندگان یا هنرمندانی هستند که ماندگار خواهند بود. خیلی از هنرمندان هستند که آثار زیادی دارند، ولی یا وضعشان خوب است و منتشر نمی‌ کنند یا توان انتشار آنها را ندارند! ای کاش فضایی داشتیم که تمام آثار هنری منتشر می شد. مسئله بعدی هم این است که اصلا ۵۰ درصد کاری که همه هنرمندان انجام می دهند، برای ارتزاق زندگی شان است و ۵۰ درصد هم برای اینکه اثری از آنها به جا بماند. حالا دیگر آن شانس و جامعه شناسی و مردم و طریقه انتشار آن اثر است که موجب می شود یک اثر ماندگار شود، مثل آهنگ مرغ سحر. آهنگ مرغ سحر که در دهه اول ۱۳۰۰ منتشر شده و مردم آن را خوانده اند، بسیار آهنگ به روزی بوده و به نظر من یکی از پاپیولارترین آهنگ های ایرانی است.

نظر مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد؟

نظر مخاطبانم در دنیای مجازی بسیار بسیار برای من اهمیت دارد، چرا؟ به خاطر اینکه کسانی که نظر صحیح می دهند که مشخص هستند، کسانی هم که از روی حسادت و بخل نظر می دهند هم مشخص هستند و کسانی که نقد می کنند و منتقد هستند هم مشخص هستند و چقدر خوب است که ما به عنوان کسی که کار هنری می کنیم، از این سه تا درس یاد بگیریم و تجربه بیندوزیم.

بیشترین کامنت و دایرکت شما شامل چه چیزی می شود و آیا کامنت جالبی داشته اید که در ذهنتان بماند؟

بیشترین کامنتی که دارم این است: وای استاد عالی بود! جالبترین کامنت هم؛ باید جای این کامنت بوق بگذارید! آن کامنتی که به جان من نشسته است، قابل پخش در مجله شما نیست!

اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید این اتفاق کجا و با چه شغلی بیفتد؟

دلم نمی خواهد دوباره متولد شوم، دوباره مدرسه بروم و دوباره مشق بنویسم، دوباره امتحان بدهم و در زندگی استرس بکشم. دلم نمی خواهد دوباره متولد شوم تا پدرم دربیاید که برای خودم یک شغلی دست و پا کنم. دوست ندارم دوباره متولد شوم و اگر هم دوباره متولد شوم، دوست دارم همین مسیری که در زندگی رفته ام را بروم. دوباره همین مطربی خواهم شد که هستم!

چهار شخصیت عجیب که دوست دارید در اولین کنسرت پیش رو، ردیف اول سالن باشند؟

مهران مدیری، رافائل میناسکانیان، مصطفی کمال پورتراب، فرهاد فخرالدینی.

زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟

زندگی را سبز می بینم و خط قرمز من خالی بندی است! دلم می خواهد کسی که به من دروغ بگوید را از شش جا تکه تکه کنم!

چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

خیر!

فکر می کنید ده سال بعد کجا هستید؟

دلم می خواهد ده سال دیگر در کنار همسرم باشم.

برای زیباتر شدن دنیا چه می کنید؟

برای زیباتر شدن دنیا سعی می کنم که دروغ نگویم.

باز هم تولدتان مبارک، یک پیام برای مخاطبان صفحه فردا و هواداران خودتان؟

خیلی ممنون هستم که به مناسبت تولدم با من گفتگو کردید. خدا مجله شما را نگه دارید و چرخ مجله تان به خوبی بچرخد. برای مخاطبان عزیز هم آرزوی سلامتی و حال خوب دارم. کار کنید و کار داشته باشید و سلامت بمانید. از لحظه لحظه زندگی تان لذت ببرید و سعی کنید با دارایی های خودتان خوش باشید. ۱۴۰۳ پر از خیر و برکت و سلامتی باشد.

 

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: مهسا میرقدری

مطالب مرتبط
دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.