آخرین مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و ورزشی را در پایگاه خبری صفحه فردا دنبال کنید.

گفتگو با دنیا جهان منش پدیده سریال نون خ ۵: در سینما به تمام چهره‌ ها نیاز داریم!

دنیا جهان منش، متولد چهار اسفند، زاهدان، کارشناسی ارشد بازیگری، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که از کارنامه هنری این هنرمند می توان به فیلم سینمایی پیلوت، سریال های روزهای آبی، سرگیجه، دوپینگ، تئاتر خنکای ختم خاطره، فیلم های کوتاه هفته شانزدهم، رازی در میان نیست، طبقه چهارم، سرسام و دانه های خاکستری اشاره کرد، با دنیا جهان منش به بهانه پخش سریال نون خ ۵ گفتگویی صمیمی که با هم می خوانیم.

چرا از اینهمه فعالیت هنری «بازیگری» را انتخاب کرده اید؟

چون روحیه‌ سرخوش و ماجراجویی دارم، زندگی روتین داشتن مال من نیست و آسیب روحی می‌بینم و این حرفه حداقل برای من خیلی پویا و انرژی دهنده‌ است!

رسیدن به دنیای تصویر و دیده شدن چه المان هایی می خواهد؟

فکر می کنم پاسخ این سوال برای هر کس با توجه به تجربیاتش می تواند متفاوت باشد، آن چیزی که من به شخصه تجربه کرده ام به نظرم اول از همه تمرین، تلاش مستمر، صبوری، ارتباط خوب و همینطور به روز کردن اطلاعات و دانش در این مسیر است که البته این المان‌ها اکتسابی است، المانهایی مثل شانس و لطف خدا هم خیلی کمک‌ کننده است.

چگونه به پروژه نون خ پنج پیوستید و فکر می کردید این نقش با این استقبال مواجه شود!؟

من از طریق دو تا از دوستانم آقای بهنام اعلمی و آقای سعید سیری که همیشه لطفشان شامل حالم بوده، دستیار کارگردان هستند و چندین سال است آنها را می شناسم به این پروژه دعوت شدم، ابتدا از من خواستند که یک ویدیو با لهجه‌ بلوچی برای آنها ارسال کنم و بعد از آن به دفتر دعوتم کردند و آنجا با آقا سعید حضوری ملاقات داشتیم که البته آقا سعید گفتند برای نقش دیگری من را در نظر‌ می گیرند، گروه به چابهار رفت و خبری نشد و من هم کلا دیگر ناامید شده بودم تا اینکه یک روز آقای سیری با من تماس گرفتند و گفتند برای نقش مهناز قرار است به چابهار بیایید اما هنوز قطعی نیست، قرار است دوباره تست بدهید تا ببینیم انتخاب می شویو یا نه، من چند روزی در چابهار در حال تمرین لهجه بودم و بعد از تست دوباره بالاخره آقای آقاخانی اوکی را دادند و خدا را شکر توانستم پذیرفته بشوم.

همکاری با سعید آقاخانی چگونه تجربه ای بود!؟

بسیار لذتبخش و بسیار آموزنده، آقا سعید سر کار خیلی جدی هستند و بیرون از صحنه بسیار صمیمی و حمایتگر، خیلی انسان شریف و دلسوزی هستند و در این مدت بدون کوچکترین استرس و اضطرابی توانستم کارم را انجام بدهم، البته برای نقش استرس برای داشتم که آن هم طبیعی است و باید مدیریت بشود.

چه مقدار از آن صمیمیتی که در پشت صحنه اینچنین مجموعه هایی وجود دارد در نون خ وجود داشت؟

من کسی بودم که تازه به گروه اضافه شده بودم و طبیعتا این موضوع کمی برای من استرس آور بود ولی از همان روز اول ارتباط دوستانه‌ ای با من داشتند و چون دو ماه کنار هم در چابهار بودیم واقعا مثل یک خانواده شده بودیم، خیلی خوب بود و تمام گروه با هم رفیق شده بودیم، آقا سعید و آقای فرجی خیلی حواسشان به روحیه بچه‌ها بود و هر چند وقت یک بار هم تمام گروه را به تفریح می بردند، به نظر من پشت صحنه نون خ و ارتباط بچه‌ها در پشت صحنه حتی صمیمی‌ تر از خود نون خ بود! (می خندد)

دوست داشتید جای کدام شخصیت دیگر در سریال نون خ باشید؟

هیچ کدام! فقط مهناز، انگار مهناز برای من بود و خیلی خوش به حالم شد، خدا را شکر!

خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد و آیا شما جزو بازیگران خوش چهره هستید؟

به نظر من خیلی نسبی است و واقعا نمی شود گفت چقدر تاثیر دارد، ما در سینما مثل زندگی عادی به تمام چهره‌ ها نیاز داریم! پس فکر می کنم چیزی که بیشتر از خوش چهره بودن مهم است این است که آن نقش به چهره بنشیند یا نه، من از چهره‌ خودم راضی‌ هستم، خوش چهره بودن خوب است ولی خوش قلب بودن قشنگتر است، قلب زیبا چهره را هم زیبا می کند، حالا به نظر شما من خوش چهره‌ هستم؟

 

از کار بازیگران و کارگردانهای خارجی کدام را می پسندید؟

من عاشق وودی آلن و اسکورسیزی هستم و از نظر من بی بدیل ترین بازیگر تاریخ سینما دنیل د لوئیس است که خیلی دوستش دارم! همینطور تام هنکس، رابرت دنیرو، ناتالی پورتمن و آدری هپبورن!

یک خاطره از سریال نون خ در رابطه با نقش خودتان برای مخاطبان ما تعریف کنید.

سکانسی را قرار بود بازی کنم که در آن سکانس من به خانمهای بلوچ آموزش سوزن دوزی می دادم، آقا سعید به من گفتند وقتی وارد شدید دوخت تک تک خانمها را ببینید و نظر بدهید، به یکی بگو خوب است به یکی بگو بیشتر دقت کنید و… تمام خانمهایی که آنجا بودند از سوزن‌ دوزهای حرفه‌ای بودند و خیلی هم سنشان از من بالاتر بود، من هم طبق گفته آقا سعید شروع کردم به دیدن سوزن دوزی‌ها و در حال تمرین سکانس بودیم به یک خانم مسن رسیدم و گفتم عزیزم دوخت شما ظریف نیست! دقت کنید، اینجا را خوب ندوخته اید! یهو آن خانم بلوچ عصبانی شد و به ایشان برخورد و گفت: خانم کجای این دوخت اشتباه است؟ شما اصلا سوزن دوزی بلد هستید؟! خیلی به ایشان برخورد و واقعا حق داشتند، من بعدا کلی به این خانم توضیح دادم که خانم داریم فیلم بازی می کنیم، معلوم است که شما استاد هستید، خدا را شکر بعد آرام شدند.

شرایط مافیایی چقدر در تصویر و نمایش وجود دارد؟

زیاد می‌شنوم که سینما مافیا است و تا مافیا نداشته باشید به جایی نمی رسید ولی هنوز واقعا نمی دانم چقدر درست است، شاید مافیا همان دایره ارتباطات باشد، نمی دانم! هر تیم می تواند مافیای خودش را داشته باشد، نه؟ ولی چه مافیایی بزرگتر از خدا!؟ مافیای من که خدا و بعد هم دوستانم هستند.

چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

انتظار من از خودم هر روز بهتر شدن است، یک مقدار کند پیش رفتم اما راضی‌ هستم و می دانم که خیلی بهتر هم می شود.

و فکر می کنید ده سال بعد کجا هستید؟

ده سال بعد آنجا هستم که شما از من می‌پرسید: فکرش رو می کردید اسکار را ببرید؟ و من در جواب می گویم: چرا که نه!؟

و حرف آخر برای مخاطبان صفحه فردا؟

تشکر ویژه دارم از خانواده‌ ام، مادر عزیزم که هر لحظه کنار من است و من را دعا می کند، بابای گلم که همیشه با دیدن من در تلویزیون کلی ذوق و همیشه حمایتم کرده است، خواهر عزیزم که همیشه حواسش به من بوده و تشویقم کرده است، داداش مهربانم که هر وقت به مشکل خورده ام اولین نفری بوده که دنبال حل کردن مشکل من بوده، دامادمان که از لحاظ هنری همیشه به من انگیزه داده است، دوستم بهنام اعلمی و سعید سیری که همیشه در سینما حمایتم کرده اند تا به اهدافم نزدیکتر بشوم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

دنیا جهان منش
مطالب مرتبط
دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.