فرزانه سلامی، متولد چهارده بهمن هزار و سیصد و شصت و نه، گلپایگان، فارغ التحصیل رشته گرافیک، نقاش، صداپیشه و گوینده، بازیگر تصویر و نمایش که این هفته ها شاهد هنرنمایی او در سریال داریوش هستیم، با فرزانه سالمی به همین بهانه گفتگوی کوتاهی داشته ایم که با هم می خوانیم.
*چه شد از اینهمه فعالیت هنری بازیگری را انتخاب کردید؟
من اولین بار هنر را با نقاشی و تحصیل در این رشته شروع کردم، به نظر من بازیگر و نقاش هر دو هدف واحدی دارند و از هم مستثنی نیستند، خلق کردن و به تصویر کشیدن تخیل و احساسات فقط ابزارشان متفاوت است، نمی خواهم وارد کلیشه بشوم و بگویم از بچگی بازیگری را دوست داشتم هر چند که این موضوع در مورد من هم صدق میکند اما دلیل اصلی این است که در زندگی موقعیتهای گوناگونی را تجربه کرده ام، بعضا در این موقعیت ها تیکه تیکه شده ام! بازیگری بیشتر از همه هنرها به من این کمک را می کند که خودم و احساساتم را پیدا و این تیکه ها را جمع و جور، با تخیل تبدیل به یک اثر هنری کنم و به یک خلا و رهایی برسم.
*نقش باید چه ویژگی هایی داشته باشد که آن را بپذیرید؟
من می گویم بازیگری نقاشی نقش است، بازیگر اول باید خودش را بشناسد و نقش هایی را انتخاب نکند که به زور به آن تحمیل شود و باعث آزار تماشاگر شود، قطعا من هم نقشی را انتخاب می کنم که بتوانم خوب آن را نقاشی کنم تابدن و بیان نقش را به درستی برای تماشاگر روی صحنه یا جلوی دوربین به تصویر بکشم.
*فضا چقدر برای رشد جوانها در دنیای تصویر و نمایش مهیا است؟
متاسفانه باید بگویم خیلی کم، امروزه بازیگر برای از دور خارج نشدن به سختی رقابت می کند، من بازیگرانی را دیده ام که میتوانند در نقش های فاخر ستاره شوند
اما در همین سالن های تئاتر می مانند و بازیگران رابطه ای در پروژه ها مدام تکرار می شوند.
*و تلخی ها و شیرینی های این حرفه از نظر شما چیست؟
شیرینی و تلخی اش به شدت در هم تنیده است، این حرفه خود به تنهایی فقط شیرینی است، این حواشی کار هستند که به آن تلخی را تزریق می کنند، فروش نقش ها در برخی از تولیدات سینمایی و همچنین به کرات دیده ایم کارگردان ها و تهیه کنندگان حاضر نیستند به سراغ بازیگران جدید بروند و چهره های نویی را معرفی کنند، طبیعیست که نگاه ویژه ای به چهره ها داشته باشند و تیم های تولید را مجاب به انتخاب حضور آنها کنند اما چرا نباید در کنار این بازیگران نامدار به سراغ بازیگران تئاتری جوان بروند؟
*شهرت را دوست دارید؟
البته که شهرت شیرینی این حرفه است، شکی نیست! اما خب این جمله معروف که می گویند در بازیگری ته وجود ندارد را هم باید در نظر بگیریم، بله ته وجود ندارد، چه از نظر هنر و چه از نظر شهرت، در طول مسیر ناکامی ها و ناحقی هایی وجود دارد که آسیب های روحی روانی را به دنبال دارد وگاه بالجبار باید وارد یک رقابت بی رحمانه شد، همه این جنگیدن ها برای رسیدن به همین شهرت به ظاهر شیرین است، رسیدن به آن سخت است اما ماندن در آن سختتر، زیرا همه اینها در اوج ماندن چند برابر میشود، برای همین می تواند به آن اندازه که دوست داشتنی است به همان اندازه اذیت کننده باشد.
*دوست دارید در کنار کدام بازیگرها و برای کدام کارگردانها بازی کنید؟
خیلی از کارگردان ها و بازیگران هستند که علاقه دارم با آنها همبازی شوم اما بدون شناخت به طور قطع نمی توانم نام ببرم، کارگردانی که به قدری باهوش باشد که بداند مرا در چه نقشی قرار دهد و در کنار چه کسی بگذارد و بازیگری که من را به عنوان پارتنر بپذیرد و به من اجازه بازی دهد، خیلی از بازیگران هستند که به اصطلاح می گویند بازی را می خورد و ضعفهای پارتنرشان را چندین برابر تحویل تماشاگر میدهند، مسلما با چنین بازیگرانی حتی اگر خیلی دوست داشته باشم مایل نیستم بازی کنم تا زمانی که توانایی این را داشته باشم که به آنها چیره بشوم!
*چه ویژگی هایی در بیشتر دیده شدن و مطرح شدن یک آرتیست موثر است؟
انتخاب درست، انتخاب درست در نقش و تیمی که با آنها کار می کنید، ما بازیگرانی داریم بسیار خوب و توانمند اما به دلیل اینکه در جای درستی قرار نگرفته اند مطرح نشده اند و همینطور بالعکس، اینجاست که می گویند بیشتر سعی کنید بازیگر موفقی باشید تا بازیگر خوب!