گاهی یک روز برای سی ثانیه!
حدودا سه سال قبل بود که این گروه که متشکل از قدیمی ترین و بهترین بازیگرها و مدل های صنعت تبلیغات بود تشکیل شد، همه ما سالها جلوی دوربین رفته بودیم و با بالا و پایین این کار آشنا بودیم ولی متاسفانه هیچوقت هیچ رسمیتی برای این حرفه ما وجود نداشت، همیشه به ما می گفتند که یک قانون نانوشته وجود دارد که بازیگرهای تبلیغات هیچوقت نمی توانند به سینما و تلویزیون راه پیدا کنند، حالا چه کسی این قانون را وضع کرده کسی خبر ندارد! ولی برعکس آن هیچ منعی نداشت! انگار که واقعا همینگونه بود، رفتار اهالی صنف سینما و تلویزیون خیلی روی ما سنگینی می کرد، انگار که ما فرزند ناخوانده هستیم! در صورتی که همه باید بدانند که بازیگری در صنعت تبلیغات بسیار کار سخت و دشواری است، چون در یک زمان محدود مثلا سی ثانیه ای باید تمامی آن پیامی که مد نظر است به مخاطب انتقال داده بشود که خب صد البته این وظیفه بر دوش بازیگر است که با حس و حال خوب و بعضا همراه با کلام شیوا و رسا آن پیام را منتقل کند، بله برای تمامی این ثانیه ها برنامه ریزی شده و بازیگر حتما باید در آن چهارچوب برنامه ریزی شده حرکت کند، هیچ بداهه گویی وجود ندارد، هیچ حرکت اضافه ای وجود ندارد و همه اینها شاید یک روز کامل یا حتی بیشتر برای همین سی ثانیه زمان ببرد تا پروژه ضبط بشود! بله دوازده ساعت برای سی ثانیه، ولی با بازیگرهای تبلیغات توسط آژانسهای تبلیغاتی در حد اکسسوری صحنه برخورد می شود! چرا؟! چون هیچ وقت اسمی از هیچ بازیگری برده نمی شود، حتی در صفحات آژانس های تبلیغاتی که مراجعه کنید اسم تمامی عوامل درج شده غیر از بازیگر! که همین نشان می دهد این قشر چقدر مظلوم واقع شده است.
حالا با این مقدمه شما فکر کنید که ما سی نفر کنار هم جمع شده ایم تا اتفاقات بزرگی را رقم بزنیم، همان زمان هم برنامه شبهای مافیای آقای ابوطالب در حال پخش بود و به شدت مورد استقبال قرار گرفت و خود من هم یکی از طرفدارانش بودم، خب ما هم تصمیم گرفتیم که مافیا بازی کنیم، یک گروه با چهره های تبلیغاتی شروع کردیم به تمرین و بازی مافیا و اسمش را گذاشتیم “شبهای مافیای بازیگرهای تبلیغات” برای آن یک پیج زدیم و کمی بعد به گروه ساختار جدیدی دادیم، تصمیم گرفتیم تا برای اولین بار بازی مافیا را به سبک جدیدی نمایش بدهیم و آن هم به صورت زنده و در حضور تماشاگرها! تا آن موقع کسی هنوز این کار را انجام نداده بود و خیلی گوشه های تاریک و نامشخص داشت، ما با رستوران ها و مجموعه های معتبر وارد مذاکره شدیم تا بتوانیم این کار را انجام بدهیم، در خرداد ماه 1402 بود که با یک رستوران بزرگ به توافق رسیدیم، ایده ما این بود که چیدمان صندلی ها همانند سالن تئاتر باشد و بلیط فروشی انجام بشود، در آنجا ما صد صندلی داشتیم که در کمال ناباوری همه بلیط ها فروخته شد و حتی تعداد بیشتری هم برای تماشا آمدند، یادم می آید آن روز چقدر همه چیز خوب پیش رفت و اولین تجربه ما در اجرای زنده این بازی بسیار موفق و راضی کننده بود، با این رزومه موفق ما سراغ مجموعه های دیگر رفتیم و یکی پس از دیگری اجراهای موفق داشتیم تا اینکه از طرف پلتفرم نمایش خانگی نمافیلم با من تماس گرفتند، آقای کریم زاده مدیریت پلتفرم به من گفت که آمادگی دارند تا یک برنامه مافیایی با حضور بازیگرهای صنعت تبلیغات ساخته بشود، انگار ما دیده شده ایم، انگار تمام تلاش ها به ثمر رسیده، ولی یک مشکلی بود، ما سناریویی از خودمان نداشتیم و تا آن زمان در اجراهای زنده هم از سناریوی پدرخوانده استفاده می کردیم که انصافا هم جذاب بود، پس شروع کردیم جلسات زیادی را با گروه برگزار کردیم و در نهایت سناریوی “عالیجناب” از دل همین گروه و با تلاش بچه ها متولد شد، سناریویی جذاب که به زودی از همین پلتفرم نمافیلم پخش می شوو، در ادامه برای بهتر دیده شدن برنامه تعدادی از چهره ها و بازیگر های سینما و تلویزیون هم به ما اضافه شدند که واقعا کار کردن در کنارشان برای تک تک ما باعث افتخار بود. بله ما از جایی شروع کردیم که هیچکس اسم ما را در کپشن هم نمی نوشت ولی حالا در کنار بازیگران مطرح یک برنامه جذاب ساخته ایم چون به خودمان و به کاری که انجام می دادیم باور داشتیم.
محمد امیری
مدیر و موسس گروه عالیجناب
instagram: alijenab_series