هنری

لینک دانلود مستقیم قسمت آخر سریال پایتخت۷ + خلاصه داستان قسمت آخر سریال پایتخت ۷

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت آخر سریال پایتخت۷ را برای دوستداران این سریال نوشته ایم همراه ما باشید.

فصل هفتم سریال پایتخت که به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی الهام غفوری ساخته شده، از دوشنبه چهارم فروردین روی آنتن شبکه یک رفته است. طبق اعلام سازندگان پایتخت ۷، این سریال در قالب ۲۶ قسمت از شبکه یک سیما پخش می‌شود.

در مورد لوکیشن های فصل هفتم هم آنطور که بازیگران این سریال گفته اند، فیلمبرداری عمدتاً در شهر زیرآب، واقع در شهرستان سوادکوه استان مازندران انجام شده است. این منطقه سرسبز که در نزدیکی پل سفید و شیرگاه قرار دارد، پیش‌تر نیز در فصل‌های قبلی سریال به‌عنوان لوکیشن اصلی مورد استفاده قرار گرفته بود. همچنین، بخشی از فیلم‌برداری این فصل در شاندیز مشهد انجام شده است.

فیلم‌برداری این فصل نیز از مردادماه ۱۴۰۳ آغاز شده و اخیرا در مشهد به پایان رسیده است.

خلاصه داستان قسمت آخر سریال پایتخت۷

رحمت رفته سر قرار با بهتاش تو کوهسنگی. اونجا بهتاش شرایطشو برای رضایت ازدواج با مادرش بهش میگه او به رحمت میگه که در شرایط خطرناک مثل شب گذشته نباید غش کنه باید پشت مادرش باشه و ازش مراقبت کنه رحمت قبول می‌کنه. بهتاش بهش میگه باید از شیرگاه برین و اونجا نمونین رحمت جا می‌خوره و دلیلشو می‌پرسه که بهتاش میگه بالاخره بهروز بچه است نمی‌تونه این موضوع زود هضم کنه اون با من زندگی می‌کنه. رحمت میگه این چه حرفیه بهروز جاش رو سر ماست بهتاش بهش میگه نه نمیشه وزنش زیاده تحمل نمی‌کنه سرت ما با هم جدا زندگی می‌کنیم و تو هفته میایم بهتون سر می‌زنیم او قبول می‌کنه. بهتاش بهش میگه اون موتور قراضتو هم می‌فروشی مثل آدمیزاد یه مغازه می‌زنی با مامانم با همدیگه یه آرایشگاه زنونه مردونه راه می‌ندازین کار می‌کنین سر و وضعتم خود مامانم درست می‌کنه آخه این چه ریختیه که داری؟

این چه ترکیب رنگیه که استفاده می‌کنی؟موهاتم از ته باید بزنی خوشم نمیاد مادرم کنار یه گیس بلند راه بره رحمت قبول می‌کنه و میگه همین امروز می‌زنم. بهتاش می‌خواد درباره اون عطرشم بگه که رحمت میگه اونو شیششو زدم شکوندم از بس بهم گفتین بهتاش بهش میگه خوب کاری کردی سپس موافقتشو اعلام می‌کنه. همگی که آماده شدند تا برن به محضر برای عقد. آنها بهتاش رو فرستادن بره کمپر را نگاه کنه تو کارواش که اشتباهی موقع تمیز کردن داخل کمپر سنگو پیدا نکنن بندازن دور فکر کنن آشغاله بهتاش رفته داخل کمپر شروع می‌کنه به گشتن اما هر چقد نگاه می‌کنه سنگو پیدا نمی‌کنه. او به هم ریخته که زنگ می‌زنه به ارسطو و ازش می‌پرسه که سنگ کجاست؟ او بهش میگه داخل کمپره ارسطو بهش میگه تو یکی از کمدای تو اتاق گذاشته بودم اما بهتاش بهش میگه همه جا رو گشتم نیست و ازشون می‌خواد تا بیان اونجا دنبال سنگ بگردن.

بعد از تموم شدن مراسم عقد رحمت به بهونه خرید شام عقد با ارسطو و شری میرن به سمت کمپر و همگی شروع می‌کنن به گشتن سنگ اما پیداش نمی‌کنن آنها حسابی جا خوردند و به همدیگه میگن که کی آخه از با ارزش بودن اون سنگ خبر داشت؟ شری میگه فقط ما چهارتا! ارسطو میگه من که کل زمان داشتم رانندگی می‌کردم شری میگه منم که داشتم بریونی درست می‌کردم رحمت میگه منم که کلاً بیهوش شده بودم نصف سفرو اصلاً یادم نیست سپس همگی به بهتاش نگاه می‌کنن که او بهشون میگه یعنی چی الان فکر می‌کنین که من سنگو برداشتم و دارم الان نقش بازی می‌کنم که سنگ گم شده؟ نها میگن نمی‌دونیم بهتاش عصبی میشه و باهاشون دعوا می‌کنه. همگی به سمت خونه رفتن و نشستن پای سفره شام بهتاش درباره سنگ باهاشون حرف می‌زنه آنها میگن که ما اصلاً سنگی ندیدیم اصلاً درباره چی دارین حرف می‌زنین؟ آنها تمام ماجرا را واسشون تعریف می‌کنه که آنها وقتی می‌شنون اون سنگ حدود ۵۰ میلیارد می‌ارزید شوکه شدن و نمی‌تونم باور کنند آنها ازشون می‌پرسند که ماجرا چیه؟

درست و حسابی تعریف کنین! آنها ازشون می‌پرسن که سنگ تو کمپر دیدین یا نه؟ سالار به نقی میگه من دیدم همون سنگی که ازم گرفتی نقی فکر می‌کنه و یادش میاد سپس بهشون میگه راست میگه بچه منم اون سنگو دیدم آنها می‌پرسن که چیکارش کرد؟ نقی میگه پرت کردم از شیشه بیرون افتاد تو رودخونه آنها با ترس به همدیگه نگاه می‌کنند و به هم ریختند. جو خانه به هم می‌ریزه و آنها همه چیز را براشون تعریف می‌کنند که اون سنگ چه ارزشی داشته آنها جا خوردند و وقتی می‌فهمند که چه پنهان کاری ازشون کردن و برای به دست آوردن سنگ چه سناریوهایی واسشون نوشتن ناراحت میشن.

هما وقتی می‌فهمه ماجرای رفتن به تاجیکستان هم یه دروغ بیش نبوده به اتاق میره و چمدونشو جمع می‌کنه و از خونه بیرون می‌زنه نقی هم دنبالش راه میفته. اوس موسی آنها را سوار ماشین می‌کنه و بعد از کمی دور زدن نقی و هما میرن به حرم و اونجا زیارت می‌کنند تا کمی دلشون سبک بشه اوس موسی میره پیششون و پادرمیونی می‌کنه تا آنها را ببخشه. نقی آنها را می‌بخشه و بعد از پیش نقی میرن پیش هما و از او هم عذرخواهی می‌کنند تا اونو ببخشن همگی دست از پا دراز سر برمی‌گردن به شیرگاه به زندگی معمولی خودشون ادامه میدن. پایان.

لینک مستقیم دانلود قسمت آخر سریال پایتخت۷

https://telewebion.com/product/0xc20beaf

تماشای آنلاین قسمت آخر سریال پایتخت۷

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا