خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مهاجم (بی رحم) + ویدئو
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مهاجم (بی رحم) را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی مهاجم (بی رحم) را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. سریال Gaddar به تهیه کنندگی Ay Yapım از شبکه فاکس پخش می شود. سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) کارگردان و هورر ابهاوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم هستند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .
برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی مهاجم (بی رحم)
مراسم تشییع و دفن صمد هستش که پسرش امید پیش دوعان میره و میگه عمو بهم کمک میکنی؟ دوعان میگه چیکار عمو جون؟ امید میگه میگن بابام تو جعبه ست بیا باهم ببریمش خونه منم با این چوب جادوییم میزنم تا بیدار بشه بهم کمک میکنی؟ دوعان سعی میکنه آرومش کنه و جلوشو میگیره. بعد از مراسم گوکان میره پیشش و بهش تسلیت میگه سپس میپرسه تو ظفرو میشناسی؟ میدونی صمد باهاش چیکار داشته؟ خیلی تعجب کردم که صمد اونجا دیدم! دوعان میگه نه من تازه اومدم نمیدونم کیه کسی که صمدو زده پیدا کردین؟ او میگه تونجای برادر ظفر زده که همونجا کشته شده توسط شخصی که هنوز پیداش نکردیم با شوفاژ سرش ترکیده. سپس بعد از چند دقیقه حرف زدن از اونجا میره. دوعان پیش مدیر میره و اونجا میخواد بهش حمله کنه که توسط محافظ شخصیش نمیتونه و بیهوش میشه که وقتی به هوش میاد میبینه دست و پاش بسته ست که میگه عوضیا بازم شوکر! مدیر بهش میگه کار ما با صمد تموم نشده درسته مرده ولی کارمونو تموم نکرده! دوعان میگه من واسه تو کار نمیکنم اون موقع هم داشتم از صمد مراقبت میکردم همین! مدیر میگه ولی یا باید کارشو تموم کنی یا باید پولمو پیدا کنی واسم بیاری.
دوعان میگه من از کجا بدونم کجا گذاشته؟ مگه دست منه؟ مدیر بگه تو انجام ندی مجبور میشم خودم برم دنبالش و میدونی از کجا اول شروع میکنم! خونه اش! دوعان عصبی میشه و مجبور میشه انجام بده. او به خانه صمد میره و شنگول با عصبانیت بهش میگه اون شب دم در چی بهم میگفتین؟ صمد اونجا پیش اون خلافکار چیکار داشت؟ دوعان میگه نمیدونم اون شبم که اومدم درباره آیدان حرف میزدیم! شنگول باور نمیکنه و شروع میکنه به گریه کردن که دوعان سعی میکنه آرومش کنه سپس تو فرصت مناسب خونه را هم میگرده. وقتی پیش مادرش میره سرشو میزاره رو پاش و گریه میکنه و از وضعیتی که توش گیر کرده واسش درد و دل میکنه سپس مادرش میگه یکم مرخصی بگیر بیشتر اینجا بمون تا آروم بشی اما دوعان میگه نمیگیرم میرم تا زودتر تموم بشه از طرفی دنبال آیدان هم میگردم، روزگار را هم به خونه برمیگردونم یامور را هم پیدا میکنم و دوباره همه دور همین میز میشینیم و جمع میشیم مادرش فاطما از خوشحالی گریه میکنه و بغلش میکنه. ظفر به هوش اومده که گوکان میره پیشش و میگه اون کسی که برادرتو کشت را دیدی؟ چجوری بود؟ کی بود؟ میشناختیش؟ ظفر میگه نمیشناختمش.
او عکسی را بهش نشون میده و میگه این بود؟ او با دیدن عکس یاد شب گذشته نیوفته و میگه خودشه گوکان میگه مطمئنی؟ ظفر میگه برادر من مرده تو چی میگی؟ فردای آن روز دوعان میره سر قرار با مدیر و میگه خودم اومدم تا بگم گشتم خونه رو چیزی نبود اونجا مدیر میگه پس باید واسه ما کار کنی و کم کم بدهی صمدو باهام صاف کنی! دوعان میگه من واستون کار نمیکنم نمیفهمی؟ او میگه میکنی سپس چوب جادویی امید را بهش نشون میده که دوعان عصبانی میشه و میگه تو چه پست فطرتی هستی! سپس مجبور میشه قبول کنه. آنها بهش یه کیف اسلحه و مشخصات کسی که باید بکشه را میدن که دوعان ناچارا مجبور میشه برای نجات شنگول و امید انجام بده و میبینه فردی به اسم یوکسل را باید بکشه که میشناستش. او شب میره سر وقت یوکسل وقتی دنبال یه فرصته خوبه که تو خونه خودش بکشتش یهو میبینه در خونه باز میشه و آیدان به اونجا میاد دوعان خشکش میزنه و متوجه میشه آیدان با یوکسل تو رابطه ست و دوست دخترشه. او حسابی بهم میریزه که عده ای دیگه به داخل خانه میان و شروع میکنن با یوکسل درگیر شدن.
آیدان تو یه فرصت از اونجا فرار میکنه به طرف جنگل که از یه جایی به بعد دوعان وارد عمل میشه و میره دنبال آیدان که افتادن دنبالش. سپس کسی که میخواست بلایی سر آیدان بیاره را دوعان با ماشین زیر میگیره. آیدان با دیدن دوعان شوکه شده و بغلش میکنه و میگه برگشتی! دوعان به شدت عصبیه و حتی بغلشم نمیکنه سپس سوار ماشین میشه تا اونم سوار بشه. تو ماشین آیدان مدام بهش میگه بریم تو خونه ببینیم یوکسل زنده ست یا نه! دوعان بهش میگه اسم اون عوضیو جلوی من نیار! آیدان میگه الان وقت حسادت نیست باید بریم نجاتش بدیم! دوعان با عصبانیت و با سرعت رانندگی میکنه. پلیس ها رفتن به خانه یوکسل اونجا کارت شناسایی آیدان را پیدا میکنن و به گوکان خبر میدن او جا میخوره و سریعا میگه واسش لوکیشنو بفرستن تا به اونجا بره…..