خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی وحشی + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی وحشی
نسلیهان از تو بغل یامان بیرون نمیاد و مدام بوسش میکنه و میگه پسرم، اشرف آنها را با خودش میبره و سوار ماشین میکنه سپس میرن. خبرنگارها دنبال یه نفرن که یه توضیحی بده و بگه اینجا چخبره! دوستاش میرن داخل خونه که امید میپرسه چیشده؟ یامان کجاست؟ داداشم کو؟ آنها میگن رفت خونه اش امید میگه چی؟ تو ماشین علی یاد تمام برخوردهاش با اون خانواده میوفته و نمیتونه نفس بکشه و حالش بد میشه و ازشون میخواد ماشین نگه دارن. وقتی پیاده میشه آنها دنبالش میرن و میپرسن کجا علی؟ حالت خوبه؟ یامان میگه علی کیه؟ علی داغون شده از بین رفته چجوری ادعا بزرگی دارین ولی نتونستین منو پیدا کنین؟ آدم وقتی سگشم گم میکنه میوفته دنبالش ولی بازم من اومدم پیشتون گفتم شاید من باشم ولی هیچ کدومتون منو باور نکردین؟ و شروع میکنه به گریه و گلگی کردن که نسلیهان ازش معذرت خواهی میکنه بابت هر روزی که کنارش نبوده و نتونسته پیداش کنه اشرف میگه پاشو بریم خونه اونجا حرف بزنیم ولی وقتی میبینه بلند نمیشه از روی زمین میگه باشه پس منم میشینم تا وقتیکه که نیای ما هم جایی نمیریم. اهالی خونه شوکه شدن وقتی خبرو تو تلویزیون میبینن و آلاس به شدت عصبانی شده و میگه میکشمش! پاشو بزاره تو خونه کشتمش هیچکیم نمیتونه جلومن بگیره یه نقشه ای وسطه یه پاپوشی ساخته! از مامانم سوء استفاده کرده!
نسلیهان به سرهان زنگ زده و خبرو میگه او که تو هتل پیش معشوقه اش هست جا خورده و سریع میره سمت خونه. آلاس و چاعلا ازش میخوان تا اونم یه تست بگیره ازش چون مطمئنا داره دروغ میگه! اما سرهان سرشون داد میزنه و میگه بس کنین برادرتون برگشته کوچکترین طعنه و کنایه بهش تاوان سنگینی داره واستون! اجه داد میزنه و میگه اومدن و همگی میرن تو حیاط و منتظرن که پیاده بشه. آنها میرن جلو و سرهان با ذوق صداش میزنه و دستشو باز میکنه که بره بغلش اما یامان سرجاش وایساده و سرشو انداخته پایین اجه اول از همه میره جلو و بغلش میکنه و میگه داداش! نسلیهان بهش میگه آرومتر دخترم اجه معذرت خواهی میکنه و میگه هول کردم. چاعلا و آلاس به داخل خانه برمیگردن و وقتی میخواد برن داخل یامان کفشاشو درمیاره که اشرف میخواد واسش صندل بیارن وقتی میرن تو سرهان کنار خونه نشسته و به کفشای یامان نگاه میکنه و به خاطر کاری که کرده پشیمونه. آلاس مدام با حرفاش میخواد بفهمونه به یامان که اونو برادر خودش نمیدونه که سرهان باهاش برخورد میکنه و در آخر بهش میگه برو از لباسات بیار برای برادرت. چاعلا هم پشت سر آلاس بلند میشه و میگه نمیتونه پسری که به مادرم چاقو زدو برادر خودم بدونم! و میره.
اجه به یامان میگه بیا من خونه رو بهت نشون بدم و تمام جاهای مختلف خونه رو بهش نشون میده. دوست های یامان هنوز تو شوکن که جسور یهو خوشحال میشه و میگه ما هم نجات پیدا کردیم. سپس میره بیرون و با خبرنگارها حرف میرنه و میگه ما دوستاش نیستیم خواهر و برادراشیم سپس تعارف میکنه برن داخل از تو خونه ام فیلم بگیرن اونا از خدا خواسته به داخل میرن و اخباری از داخل خانه ای که علی توش بزرگ شده و زندگی کرده میگیرن. اشرف وقتی اخبارو میبینه بهم میریزه و به وکیلش میگه یکسری خرید کنه واسشون و بره بده بهشون تا با کسی مصاحبه نکنن و دردسر درست نشه. وقتی میرن به آنجا جسور که منظورشو میفهمه بهش برمیخوره و پاکت هارو میده دستشون و میگه از اینجا برین ما گذا نیستیم صدقه بخوایم! یامان یهو یادش میاد که به رفیقاش زنگ نزده و خبر نداده سپس سریع بهشون زنگ میزنه که اونا با شنیدن صدای یامان خوشحال میشن و باهاش حرف میزنن یامان میگه من اصلا عادت ندارم نمیدونم باید چیکار کنم! آسی میگه عادت میکنی هنور روز اولته که کنار پدر و مادرتی طبیعیه همان موقع رویا میاد و صداش میزنه وحشی؟ یامان میگه من بعدا زنگ میزنم که آسی با شنیدن صدای رویا ناراحت میشه و تو خودش میره.
رویا باهاش حرف میزنه و میگه پس تو علی بودی سپس بعد از کمی حرف ردن بغلش میکنه و بهش خوش آمد میگه. آلاس اونارو از تراس اتاقش میبینه و بهم میریزه. اتاق مهمان را برای یادمان آماده کردن موقتا که آلاس میره اونجا تا لباسشو بده بهش و میگه اتاق مهمانو آماده کردن خوبه یعنی قراره بری موندگار نیستی! سپس باهم کمی بحث و کل کل میکنن که در آخر آلاس بهش میگه گورتو گم میکنی و میری همونجایی که بودی از سر و صدا سرکان اونجا میره و به آلاس ۲ بار میگه که بس کن برو بیرون اما وقتی آلاس میگه ما به جای تو سگ میگیریم نگهداری میکنیم سرکان کشیده ای تو صورتش میزنه و ازش میخواد از برادرش معذرت خواهی کنه اما او بیرون میره چاعلا پیشش میره که آلاس میگه تو با من یا اون؟ از روز اول همه رو کشیده سمت خودش! چاعلا میگه معلومه تو! سرهان از یامان معذرت خواهی میکنه و میگه اگه میدونستم تو علی سپس حرفشو قطع میکنه که یامان میگه عیب نداره من عادت دارم بهتره برین پیش اون یکی. رویا آماده شده و به مادر و داییش میگه پاشین آماده بشین بریم پیش خاله نسلیهان او روش نمیشه که رویا میگه چه بلایی عمو سرهان سرش آورده او شوکه میشه و میگه چی؟!….