خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی وحشی + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی وحشی
سرهان تو مراسم از رئیس هیئت مدیره که خانمش نسلیهان است دعوت میکنه بره رو سن و سخنرانی کنه. نسلیهان درباره بچه های خیابونی حرف میزنه و کم و بیش از اتفاقی که دیشب برای پسرش افتاده بود میگه که یکی از همون بچه های خیابونی پسر منو نجات داد و آورد خونه ولی من ازش تشکر نکردم سپس از بچه ها میپرسه شما تشکر کردین؟ نه برعکس میخواستم سریع پول بدم بره که از بچه هام مواظبت کنم اونا هیچ خطری واسه ما ندارن و بعد از زدن حرفاش مجلسو ترک میکنه. یامان تلویزیون وصل کرده و آسی غذارو آماده کرده و میره که جسور را صدا بزنه که بیاد. آنها جلوی یامان اصلا وانمود نمیکنن که چه اتفاقی افتاده. فردای آن روز سر میز صبحانه نسلیهان به بچه هاش میگه که امروز تولد برادرتونه همه تو خودشون میرن که آلاس میگه هنوز زنده ست؟ نسلیهان با عصبانیت بهش نگاه میکنه و بهشون میگه امشب زود میاین خونه و میره. تو بیمارستان نسلیهان درباره پرونده پزشکی امید با دکترها جلسه گذاشته و ازشون میخواد تا فکراشونو بریزن رو هم تا ببینن میتونن کاری کنن برای امید یا نه. سرهان که فهمیده جلسه واسه امید همون پسر خیابونیه سر جلسه میشینه.
سپس بعد از تمام شدن جلسه به نسلیهان لیستی از قیمت های درمان بهش نشون میده و میگه حدودا ۱۷۰ هزارتا میشه کم نیست! نسلیهان میگه از پول تو که نمیخوام خرج کنم نگران نباش و میره. رویا که شب گذشته حرف های نسلیهان روش تأثیر گذاشته، لباس یامان که اون شب تو خونه شون جا مونده بود را برمیداره و میده خشکشویی سپس صبح میره دم در خانه یامان و آنها با دیدنش جا میخورن رویا لباسشو بهش میده که یامان تشکر میکنه و میگه خوب موقعی بود دستت درد نکنه رویا میگه چرا؟ او میگه چون تازه دوش گرفتم تمیز میپوشمش. جسور دعوتش میکنه به داخل و میگه بیا تو اما یامان میگه خونه ما بو میده نمیاد در شأنش نیست رویا میگه خوب اگه پنجره هارو باز میکنی هواش عوض بشه میام و میخنده سپس به داخل میره و روی ویلچری که واسه امید بود میشینه و جسور میگه این تنها چیزیه که نوعه و تازه وارد زندگیمون شده اینجا بشین سپس باهم شروع میکنن به حرف زدن و خوش و بش و با چیزهایی که دارن ازش پذیرایی میکنن و باهم میخورن. سپس رویا میگه من دیگه برم و از همشون خداحافظی میکنه و یامان همراهیش میکنه تا لب جاده و واسش تاکسی میگیره.
موقع سوار شدن رویا ازش میپرسه بهم رانندگی یاد میدی؟ یامان میگه من که گواهینامه ندارم! اون میگه من دارم یامان میگه ولی ماشینم ندارم! رویا میگه اونم دارم که یامان میگه باشه هماهنگ میشیم و میره. یامان و آسی با امید میرن به طرف بیمارستان که نسلیهان باهاشون قرار گذاشته بود. وقتی وارد بیمارستان میشن سرهان میاد و میگه به این پرونده یه نگاه بنداز مبلغ پولیه که این مداوا احتیاج داره دارین؟ یامان میگه خانم دکتر حرف از پول باهامون نزد! سرهان میگه اون خانم دکتر همسر منه و این بیمارستان ما منه در نتیجه اون پول هم مال منه نمیخوام سر یه امید الکی و واهی خرجش کنم و ازشون میخوان برن یامان بهم میریزه و شروع میکنه به داد زدن و خانم دکتر را صدا زدن آسی سعی میکنه جلوی یامان را بگیره که امید یهو داد میزنه داداش بسه نمیخوام نه این ویلچرو میخوام نه درمانشونو میسه منو از اینجا ببری؟ یامان با چشمان گریان رو کولش میندازه و به طرف خونه راهی میشن. نسلیهان تو اتاق کارش منتظر بچه هاست اما میبینه نمیان. جسور تو خونه بدون پیرهن در حال راه رفتنه که یامان اینا از راه میرسن و یامان با دیدن بدن کبودش شوکه میشه و میگه کار کیه؟
جسور میگه کار همون پسری که نجاتش دادی و واسه درمان امید مجبور شدیم لال مونی بگیریم ارزششو داشت آسی؟ الان که امید را کول کردین برگشتین میپرسم ازتون ارزششو داشت؟ یامان با عصبانیت از خونه بیرون میزنه و خون جلوی چشماشو گرفته. شب همگی تو خونه جمع شدن و اشرف میاد و میگه جواب آزمایشا اومد سپس به آلاس میگه کم آبی داره بدنت سپس به چاعلا میگه تو هم کمبود ویتامین D داری بعد از رفتنش مادرشون میگه جواب درستو بهش نشون ندادم که سکته نکنه آلاس از فردا ترک اعتیادو شروع میکنی چاعلا تو منفی بود جواب آزمایشت ولی از روزگار شماست کردم باید بری اظهاریه بدی. همگی تو حیاط نشستن و کیک تولد علی روی میز، یامان از پشت نرده ها اونارو نگاه میکنه و میره یواشکی تو اتاق آلاس. آلاس با خانواده اش بحثش میشه سر برادری که معلوم نیست کجاست و میره تو اتاقش که اونجا یامان صدای ضبطش زیاد میکنه و شروع میکنه به کتک کاری. آلاس در میره و از تو آشپزخانه چاقو برمیداره که یامان میره دنبالش ولی سر از اتاق علی درمیاره که اونجا عروسک بچه گیاشو میبینه و با دیدن عکس کودکی خودش رو دیوار جا میخوره و اشک میریزه که نسلیهان با دیدنش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ کمک! آلاس میره اونجا و با یامان درگیر میشه و یامان سعی میکنه چاقورو از دستش بگیره که تو اون کش مکش چاقو میره تو شکم نسلیهان یامان فرار میکنه و آلاس داد میزنه و همه اونجا جمع میشن و به اورژانس زنگ میزنن. یامان پشت در به عکسش نگاه میکنه و میگه مامان!…