آخرین مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و ورزشی را در پایگاه خبری صفحه فردا دنبال کنید.

۴ انشا درباره پدر و روز پدر جدید برای مدرسه و تمامی مقاطع

۴ انشا درباره پدر، روز پدر، نامه‌ای به پدر و داستانی درباره پدر جدید و خاص در اینجا وجود دارد که می توانید به عنوان ایده و کپی از آنها استفاده نمایید.

پدر از جایگاه والایی در دین اسلام برخوردار می باشد، پدر در کنار مادر رکن اساسی خانواده را تشکیل می دهد ، در این مطلب ۴ مطلب در قالب انشا آورده ایم که خواهید خواند. با ما همراه باشید.

۴ انشا درباره پدر در قالب ادبی، احساسی و داستانی

انشای اول

انشا درباره پدر

پدر، شما شاهکار خداوندی و در زندگیم روشنایی و راهنمایی.

با عشق و محبت همیشه پیشم بودی و در هر لحظه از زندگیم برایم چراغ راه بودی.

پدرِ من از صبح تا شب برای ما کار می‌کند، با تلاش و فداکاری بی‌کران می‌شکند.

هر زحمتی را برای ما تحمل می‌کند و به خاطر ما از آرامش و آرزوها یش دست می کشد.

پدر من با شکوه و بزرگوار است و در دلمان آرامش و امید می کارد.

من تحمل و استقامت را از او آموختم، از وجود او که هرگز نمی‌توانم عبور کنم.

پدر من، تو پشتیبان و مهربان هستی، در سختی‌ها همواره پیش مایی.

تو قوی‌ترین ستون در خانه‌ما هستی و با نگاهت امنیت و ثبات را به ارمغان می‌آوری.

پدر، نیرویی نامحدود از عشق و محبت، با قلبی پر از مهر برکتی است که به زندگی ما می‌آورد، با شجاعت و استقامت همیشه پشتیبانمان است.

پدر، نگاهی است بلند و بزرگ که در کنارمان همواره قدم می‌گذارد. با صدایی آرام و دلنشین، مشکلاتمان را حل می‌کند و با لبخندی زیبا، همه درد و رنج را فراموش می‌کند.

پدر، یاریگری است که هرگز خسته نمی‌شود، در لحظات سخت، به ما نیرو می‌دهد. با تمام قلبش، به ما امید می‌دهد و با راهنمایی‌هایش، زندگی را بهتر می‌سازد.

پدر، نقشی است بی‌بدیل در تمام زندگی‌مان او نگهبان و پاسدار خانه و خانواده‌مان است.

امروز که روز پدر است، من تبریک و تشکر می‌کنم، از زحمات، عشق و همیشه بودن پدرم. دستان مهربانش را می بوسم و با تمام وجودم افتخار می‌کنم که پدری مانند او دارم.

انشا روز پدر

 

انشای دوم

انشا درباره روز پدر

روز پدر، روزی است که به تمام پدران این دنیا تجلی می‌یابد، روزی که به عشق، احترام و قدردانی از آنان اختصاص دارد. پدران، ستونی هستند که خانواده را به آسمان می‌کشاند و با شجاعت، صبر و عشق بی‌انتها، در کنارمان ایستاده‌اند.

پدر، نه تنها پشتیبان و نگهبان خانواده است، بلکه راهنمایی و روشنگر زندگی‌های ما نیز می باشد. او با تلاش و تحمل بی‌وقفه، دست ما را در دست می‌گیرد تا در مسیر صحیح راهمان را هموار سازد.

پدر، با حضور خود، امنیت و آرامش را به خانه می‌آورد، همیشه آماده است تا در لحظات سخت و دشوار، به ما کمک کند. او با لبخندی مهربان، درد و رنج ما را کاهش می‌دهد و با قلبی پر از عشق، در زندگی ما رنگ و بویی ایجاد می‌کند.

پدر، توانایی‌های بی‌اندازه‌ای دارد او معلمی است که هرگز از آموزش ما خسته نمی‌شود. همواره در کنارمان و امیدوار به آینده‌مان است تا با عشقی بی‌منتها، همه رویاهایمان را برآورده می‌کند.

روز پدر، فرصتی است برای قدردانی و تشکر از وجود او، از تمام لحظاتی که با محبت و نگرانی، در کنارمون بوده. با پر کردن قلبمان از عشق و امتنان، به او می‌گوییم: “پدر عزیزم، تو همیشه شجاع و بزرگواری!”

روز پدر، روزی است که به پدران این جهان تبریک می‌گوییم، روزی که شجاعت، عشق و صبر آنان را ستوده و قدردانی می‌کنیم. با تمام وجودمان از پدران خوب و نیکوکار متشکریم و آرزو می‌کنیم که همیشه سالم، خوشحال و موفق باشند.

۴ انشا درباره پدر

انشای سوم

نامه ای به پدرم

پدر عزیزم؛ سلام

امروز روزی است که به تمام پدران کشورمان اختصاص دارد، روزی که وجود من به خاطر وجود شماست. نمی‌توانم با واژه‌ها تمام عشق و امتنانی که به شما دارم را بیان کنم، اما امروز می‌خواهم برایت یک نامه بنویسم تا بدانی که تا چه برایم اهمیت دارید.

پدر عزیزم، به معنای ستونی هستی که خانواده ما را به آسمان می‌کشانی و با شجاعت، عشق و صبر، همواره پشتیبان و نگهبانمان بوده‌ای. همیشه در کنارم بوده‌ای و مرا در مسیر صحیح هدایت کرده‌ای. با تمام توانت، مشکلاتم را حل کرده و به من نیرو و امید داده ای. پدرم شما استاد بی بدیل زندگی‌ام هستید، همیشه درس‌هایی آموخته ام که هیچ کتابی نمی‌تواند به من آموزش دهد.

پدر عزیزم، با حضورت امنیت و آرامش را به خانه می‌آوری. صدایت و لبخندت همیشه برایم آرامش است. همیشه به مشکلاتم گوش می‌دهی و با پاسخ‌هایت، آن را حل می‌کنی. همیشه نگرانی هایم را رفع می‌کنی و درد و رنجم را کاهش می‌دهی. با عشقتان به خانواده، در زندگی رنگ و بویی ایجاد کرده‌اید.

پدر عزیزم، امروز روز پدر است و من از این فرصتی که دارم، استفاده می‌کنم تا بگویم که چقدر برایم ارزشمندید. شما مرا همه هستی من هستید و به من عشق و محبتی عمیق آموختید. همیشه در کنارم بوده‌اید حتی در لحظات سخت، مرا به شخصیتی قوی و مسئولیت‌پذیر تبدیل کرده‌اید و من همیشه تلاش می‌کنم تا با نشان دادن توانایی هایم شما را  سربلند کنم.

پدر عزیزم، بهترین هدیه‌ای که به می‌توانم در این روز به شما بدهم، قدردانی‌ام است. قدردانی از تمام زحماتی که به خاطرمان کشیدی، از تمام لحظاتی که با ما بوده‌ای، از تمام عشقی که به ما داری. بی شک شما بهترین پدری هستی که هر فردی می‌تواند داشته باشد و من بسیار خوش‌شانسم که شما را به نام پدر می‌خوانم.

دوستت دارم پدر جانم و همیشه می‌خواهم کنارت باشم.

با عشق، فرزندت […]

نامه ای به پدر

 

انشای چهارم

داستانی درباره پدر

روزی در یک روستای کوچک واقع در دل کوهستان‌، زندگی یک پدر و پسر شگفت‌انگیزی آغاز شد. پدر، مردی با قامت بلند و چهره‌ای پر از خنده و مهربان داشت. او با فرشته‌ ها برابری میکرد که همیشه با لبخندی بر لب و با دستانی عمیقا مهربان، همه را به خود جذب میکرد.

پدر هرگز از کارهای روزمره خسته نمی شد. او در زمین‌های خانوادگی کار می‌کرد و در آنجا با دوستی و همراهی مردم مانند یک ستاره درخشید. او به دقت و با تمام توان خود، از زمین‌ها مراقبت میکرد و آنها را به یک باغ خوشبو و میوه‌ های سالم تبدیل میکرد.

پدر همیشه به پسرش عشق و احترام می‌ورزید. او به پسر درس‌ زندگی می‌داد و از آنجا که پسر هنوز جوان بود، می‌خواست او را به یک مرد شجاع و با ارزش تبدیل کند. وقتی پسر درس می‌خواند، پدر همیشه در کنارش بود و به او انگیزه می داد تا بتواند به رویاهایش دست یابد.

پدر و پسر همیشه با هم وقت می‌گذراندند. آنها با هم تفریح می کردند، کوهنوردی می رفتند و در جنگل‌ها قدم می‌زدند، در روزهای بارانی با هم آشپزی می‌کردند. هر کاری که انجام می‌دادند، با لبخند بر لب با یکدیگر صحبت می‌کردند. پدر همیشه به صحبت های پسر گوش می‌کرد و از ته دل به او پاسخ می‌داد.

سال‌ها می‌گذشت و پسر بزرگ شد. او به یک مرد جوان، شجاع و بااراده تبدیل شد. اما در همه این سال‌ها، پدر همچنان به او عشق می‌ورزید و همیشه نزدیکش بود.

یک روز، پدر به پسرش گفت: “فرزندم، حالا که تو بزرگ شده‌ای و به یک مرد تبدیل شدی، من از تو میخواهم به دیگران نیز عشق و محبت بدهی. به همان شکلی که من همیشه به تو عشق می‌ورزیدم، تو هم باید به دیگران عشق و محبت بورزی. این است که یک پدر واقعی باشی.”

پسر با چشمانی پر از امید به پدرش نگاه کرد و گفت: “بابا، من دستورتان را قبول می‌کنم. مثل شما می‌خواهم با لبخند و مهربانی به دیگران کمک کنم و آنها را به خود جذب کنم. به شما و مادرم افتخار می‌کنم و تمام آنچه را که از شما یاد گرفتم، در زندگی خود به کار خواهم برد.”

با این عهد و قول معنوی، پدر و پسر یکدیگر را در آغوش گرفتند و در آن لحظه، عشق و محبتی بین آنها جریان یافت که هیچ زمانی تکرار نشد.

این داستان، داستان یک پدر نمونه است که با عشق و محبت خود، فرزندش را به یک مرد با ارزش تبدیل کرد. او با لبخند و همدلی، همیشه در کنار فرزند خود بود و او را در مسیر صحیح هدایت کرد. این پدر نمونه، یک نمونه بزرگی از عشق و مهربانی تمامی پدران سرزمینمان است که باید در زندگی خود بارها و بارها دیده ایم.

مطالب مرتبط
دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.