آخرین مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و ورزشی را در پایگاه خبری صفحه فردا دنبال کنید.

دانلود قسمت چهاردهم سریال رخنه از شبکه یک + خلاصه داستان سریال رخنه قسمت ۱۴

رخنه، سریال جدید این روز‌های تلویزیون، صرفاً به حوزه امنیتی محدود نمی‌شود و با دربرگیری ژانر‌های علمی و خانوادگی، تنوع و جذابیت خاصی را برای مخاطبان به ارمغان می‌آورد. سریال رخنه ساخته علی غفاری می باشد. در اینجا لینک پخش قسمت چهاردهم سریال رخنه از شبکه یک را خواهیم دید.

سریال رخنه محصول سال ۱۴۰۳ می باشد که از روز چهارشنبه هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما در حال پخش است، در ادامه این مطلب لینک دانلود قسمت چهاردهم سریال رخنه از شبکه یک را خواهید دید.

دانلود سریال رخنه قسمت ۱۴

https://telewebion.com/episode/0xd42035d

خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال رخنه

خانم طلوعی به صوفی زنگ میزنه و میگه من یه حدسی میزنم اونم اینکه امکان داره اون هارد تو مغازه برادر شوهرم عماد خسروی باشه و آدرس اون مغازه را میده. صابر صوفی میره پیش یکی از مأمورین به نام حسام و ازش میخواد باهم برن به مغازه اما جواد میگه اون کار زیاد داره خودم باهات میام. سپس به مغازه میرن و از دور اونجارو زیر نظر دارن تا بعد از بسته شدن مغازه با لباس مأمورین شهرداری برن داخل. تو اون فاصله زمانی جواد با صوفی حرف میزنه و ازش میخواد تا تو کارهایی که بهش مربوط نیست دخالت نکنه چون قبلا خودش این کارو کرده و باعث شده نتیجه عکس بده سپس میپرسه حاجی خبر داره اینجاییم؟ صوفی میگه نه با مسئولیت خودم این کارو میکنیم من دارم میرم اگه میای بیا و میره. او هارد را پیدا میکنه ولی آژیر مغازه به صدا در میاد و جواد سریع با گرفتن هارد از اونجا میره که پلیس ها میرسن و صوفی را با خودشون میبرن. جواد به حاجی زنگ میزنه و ماجرارو میگه حاجی اول سرزنشش میکنه که چرا من خبر ندارم! با اجازه کی رفتین؟ جواد میگه خود صوفی خیلی اصرار داشت و گفت با مسئولیت خودم میریم سپس حاجی به جواد میگه ببر هاردو پیش حسام تا کارهاشو بکنه جواد میگه صوفی چی میشه؟ او میگه بزار یه شب تو بازداشتگاه باشه واسش خوبه.

آقای زالی به عباس زنگ میزنه و میگه کجایی؟ او میگه پیش مهرداد زالی حال مهردادو میپرسه که او میگه هنوز فرقی نکرده همونجوریه! زالی میگه بیا باهات کار دارم باید حرف بزنیم. عباس میره پیش زالی و او ازش میپرسه سپهر کجاست؟ او میگه نمیدونم زالی میگه که سرویس به سپهر نزدیک شده و ردیاب گذاشتن تو ماشین میفهمی یعنی چی؟ الانم که غیبش زده! عباس میگه سپهر فرار نکرده! زالی میگه پس کجاست؟ یعنی نرفتی بگردی دنبالش؟ عباس میگه مسئله برمیگرده به مسائل شخصی زالی میگه مسئله چیه؟ او میگه دارم میگم شخصیه! زالی میگه این دیگه شخصی نیست مسئله سپهر حفاظتی شده میفهمی؟ عباس میگه اینارو ول کن میخوای چیکار کنی با من؟ زالی میگه سرویس بهت نزدیک شده میدونی که چی میشه؟ تعلیق میشی از کار عباس با ناراحتی میگه دارین اشتباه میکنین! زالی ازش اسلحه شو میگیره و عباس میره. وقتی به خانه برمیگرده صفورا ازش میپرسه چیشده؟ دیدم اسلحه ات هم نیاورده بودی!

عباس میگه گذاشتم تو اداره چند روزی مرخصی گرفتم صفورا میگه چطور؟ تو این چند سال یه لحظه ناصر تنها نزاشتی! پس ناصر چی میشه؟ عباس میگه بچه ها مراقبشن صفورا ازش میخواد واقعیتو بگه عباس میگه راسیتش نگران حال مهردادم قبلا یه تصادفی کرده بود خوب بود حالش امروز یهو بد سد افتاد رو زمین میگن خونریزی مغزی داره نمیدونم چجوری به زنش بگم اونم بارداره وضعیتش خطرناکه! صفورا ازش میخواد زودتر بگه چون باید زنش خبردار بشه. تو اداره حسام اطلاعاتی که از هارد قرمز به دست آورده را برای حاجی نقل میکنه و عکس هایی از مهتاب قادری نشون میده که عماد با اون تو اربیل ملاقات میکرده. مهتاب تو قالب فردی به نام نوشین وارد ایران شده و فردی به اسم رامین رفته دنبالش و نوشین بهش میگه که من به خاطر تو فقط اومدم ایران. آقای زالی به فردی به اسم جمال صفوی میگه که سر تیم محافظت از دکتر ناصر دیگه تویی و دستیارت مصطفی الهیه، جمال از زالی میپرسه مگه ایشونو عباس مقدم از دستیاری نزاشتش کنار؟ زالی میگه عباس هیچکیو به جزء مهرداد قبول نداره تو برو به کارت برس.

سپس ناصر میخواد بره که زالی جمال را میبره پیشش تا محافظ جدید را ببینه ناصر میگه عباس مقدم کجاست؟ او میگه از امروز ایشون سر تیم محافظت از شماست نمیتونم دلیلشو بگم ناصر میگه باشه منم محافظ نمیخوام و بدن محافظ میره که جمال سریع بیسیم میزنه و میگه برین دنبال دکتر. دکتر شمس فهمیده که محمود ایمانی داره بدون مجوز با ناصر کار میکنه و میگه به ناصر که یا نامه میزنی که قانونی با مجوز بیاد یا کار تعطیله و میره. ناصر میخواد بره آزمایشگاه که جمال را میبینه با گروهش و میگه چرا اینجایین؟ نمیخوامتون! عباس به جمال زنگ میرنه و او تلفنو به ناصر میده عباس ازش میخواد همکاری کنه ناصر میگه فقط امروز اونم به خاطر عباس فقط و راه میوفتن. الهه با پدرش قطعه را آزمایش میکنن که میبینن درست عمل میکنه و خوشحال میشن ناصر میره پیش محمود و بهش میگه شمس فهمیده او میگه نمیدونم با حفاظت حرف بزن درستش کن و میره. الهه نامزدش حامد میاد دنبالش و تو مسیر الهه میفهمه که حامد به شمس گفته که پدرش داره باهاشون کار میکنه الهه ناراحت و از ماشین پیاده میشه و با گریه میره خونه و اونجا به پدرش میگه. شیرزاد و زالی تمام سعیشونو میکنن تا ناصر جمال را بپذیره ولی قبول نمیکنه به شیرزاد زنگ میزنن و دستور میدن که عباس برگرده….

مطالب مرتبط
دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.