هنری

خلاصه داستان قسمت آخر سریال طوبی | زمان پخش و تکرار سریال طوبی از شبکه آی فیلم

سریال طوبی یک مجموعه تلویزیونی ایرانی به کارگردانی سعید سلطانی، نویسندگی سید حسین امیرجهانی و تهیه‌کنندگی سید حامد حسینی است. 

زمان پخش و تکرار سریال طوبی از شبکه آی فیلم

سریال طوبی از ۴ تیر ۱۴۰۴ هرشب ساعت ۲۱ از شبکه آی فیلم پخش می‌شود. تکرار این سریال نیز فردای همان روز در ساعات ۵ بامداد، ۳ بعدازظهر روز بعد از همین شبکه پخش خواهد شد.

اسامی بازیگران سریال طوبی

سریال طوبی به موضوع پیاده‌روی اربعین نیز می‌پردازد و به نوعی شخصیت مبارز و حال‌وهوای معنوی کارکتر اصلی را نشان می‌دهد. «طوبی» با روایتی جذاب و بازی‌های درخشان بازیگران، وعده یک سریال دیدنی و ماندگار را می‌دهد. در ادامه به اسامی بازیگران سریال طوبی اشاره می‌کنیم.

امین زندگانی در نقش فخرالدین میرجهان و همسر طوبی، شبنم قربانی در نقش طوبی هامون دختر عماد و اکرم، مریم موسویان در نقش جمانه میرجهان خواهر فخرالدین، محمدرضا هلال‌زاده در نقش ضیا کمیل و همسر پریزاد، زهرا سزاوار در نقش پریزاد هامون، خواهر طوبی و دیبا، شیما جعفرزاده در نقش دیبا هامون، خواهر طوبی و پریزاد، همسر رسول، امیرحسین نعیمی در نقش یوسف فرزند ضیا و پریزاد، فرهاد آئیش در نقش حاج ناصر ملک همسر زیور، هومن برق‌نورد در نقش عماد هامون همسر اکرم، پرویز فلاحی‌پور در نقش شیث کمیل پدر ضیا، فریبا متخصص در نقش سیمین ملک مادر خوانده فخرالدین، سودابه بیضایی در نقش آنیه کمیل خواهر شیث، رحیم نوروزی در نقش ابراهیم (جهانگیر) ثابتی ساواکی، رامین راستاد در نقش نسیم شریک عماد، شهین تسلیمی در نقش زیور همسر حاج ملک، بهراد خرازی در نقش عمران، اعظم کبودیان در نقش اکرم همسر عماد، فرید قبادی در نقش فتاح مسئول ارتباطات نیروهای انقلابی، محمد رشنو در نقش سلیم، یلدا قشقایی در نقش ساجده، محمد امیری در نقش رسول ملک پسر حاج ملک و زیور، همسر دیبا، علی میریدر نقش  عنایت، شاپور کلهر در نقش ابوشکور، وحید اسمی خانی در نقش محبی، شهروز آقایی پور در نقش فواد همسر جمانه، مهدی سلوکی، حسین باشه آهنگر، مجید شهریاری، محمدرضا سامیان، داریوش سلیمی و حسن کریم خان زند.

سریال طوبی چند قسمت است؟

سریال طوبی در ۵۴ قسمت ساخته شده است، این سریال در دو قسمت نیز بصورت پشت صحنه به روی آنتن رفته است.

خلاصه داستان قسمت آخر سریال طوبی

آنیه از دیدن فخرالدین خوشحال شده و باورش نمیشه و میگه ما همه فکر میکردیم مردی! مگه میشه چجوری زنده ای؟ مگه اعدام نشدی؟ فخرالدین میگه بیهوش بودم وقتی به هوش اومدم خودمو تو بیمارستان دیدم که بعد بردنم به زندان اونجا میخواستن منو اعدام کنن که شیث نذاشت و یه نفر دیگه رو اعدام کردن جای کن و منم فرستادن جای اون تو زندان با حکم ابد. چند روز مونده بود به سقوط صدام که ساعد منو از زندان بیرون آورد. سپس فخرالدین میگه طوبی! باید سریع برم به موکب طوبی! و باهم راهی میشن.

طوبی و با همراهانش به راهشون ادامه میدن که طوبی یکیو میبینه کپیه مصطفی تو ایستگاه های صلواتی که جا میخوره و اون پسرو عماد صدا میزنه و  میخواد بره پیشش که او سریع سوار موتور میشه و میره. طوبی از اونا میپرسه که اون پسرو میشناسی که الان رفت؟ اون پسر میگه کیو میگی مادر؟ من نمیدونم درباره کی حرف میزنی! او بلند میگه که من گفته بودم عمادم زنده ست! آنها سعی میکن تا آرومش کنن سپس به راهشون ادامه میدن. سلیم موفق میشه تا دستاشو باز کنه و از اون خونه ای که زندانی شده بود فرار کنه. او سریعا میره به خانه هله تا جلوی انفجارشو بگیره.

سلیم میرسه به خونه هله و به مصطفی و یوسف میگه که یه بمب تو خونه ست بگردین پیداش کنین اونا استرس میگیرن و  شروع میکنن به گشتن که در آخر مصطفی پیداش میکنه که سلیم میگیره تا ببرتش دور از همه اما مصطفی و یوسف هم دنبالش میرن. طوبی و بقیه به موکب رسیدن و در حال استراحت کردن هستن.

فخرالدین به همراه آنیه تو مسیر رفتن به موکب هستن که عمران با دیدنش به ساعد هم خبر میده آنها میشینن تو ماشین تا عمران توموقعیتش دکمه رو بزنه. سلیم موفق شده تا دور از جمعیت ببره عمران منفجر میکنه که میبینن یه جای دیگه رفت رو هوا همگی میترسن و مضطرب میشن و اینور و اونور میرن. ساعد عصبی میشه و میگه لعنتی جای بمبارو عوض کرده بودن! سپس اسلحه برمیدارن و ساعد بهش میگه نباید اصلا از خانواده طوبی کسی زنده بمونه! و میخوان بزن که عمران کمپوتی را باز میکنه و  از اونجایی که توش بمب بوده خودشونم میرن رو هوا.

مردم میرن تا ببینن اگه کمکی هست انجام بدن. آنیه میره تو موکب و به همه که تو حیاط هستن میگه مژدگانی بدین! خبر خوب دارم واستون و به فخرالدین اشاره میکنه تا بره اونجا اونا با دیدنش جا خوردن و گریه میکنن سپس میرن سمت طوبی که او با دیدن فخرالدین خشکش زده و گریه میکنه و باهم گرم صحبت میشن. فردای آن روز طوبی و فخرالدین میرن پیاده سمت کربلا، از طرفی دیبا هم از رسول میخواد تا باهم برن او از خدا خواسته قبول میکنه و میرن. سحر هم به مصطفی میگه من دختر جهانگیر نیستم اون واسم پدری کرده ولی پدرم نیست و باهمدیگه میرن سمت کربلا.

پریزاد و یوسف هم با مادر ضیاء ۳ تایی رفتن سمت کربلا. تو صحن کربلا از بیمارستان به حمید که همان سلیم هست زنگ میزنن و میگن که یه خانم به اسم طوبی آزمایش هایی انجام دادن و هیچ مشکلی ندارن میتونن برای اهداء اقدام کنن او جا خورده و میگه ایشون سرطان دارن!دکتر میگه آزمایشاش جلوی منه و سالمه سالمن! مانعی نیست بعد از قطع تماس به طوبی میگه که شما میدونستین همه چیزو درباره من؟ او تأیید میکنه و میگه که میریم تهران پیوند کلیه انجام بشه. ظهر جمعه همه جمع شدن تو خونه هله برای صرف ناهار و یکبار دیگه همه جمع شدن دور یه سفره.

لینک دانلود قسمت آخر سریال طوبی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا