خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال جذر و مد + دانلود قسمت ۱۷ سریال جذر و مد

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه ای از قسمت ۱۷ سریال جذر و مد به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز سه شنبه منتشر می شود.
سریال «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیهکنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت آغاز شد، این سریال در روزهای یکشنبه و سه شنبه از این پلتفرم منتشر می شود. آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسنپور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت هفدهم سریال جذر و مد را خواهید خواند.
خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت ۱۷
مادر با عصبانیت از خونه امیر میاد بیرون، نیلوفر بهش میگه مامان اگه پورحسین چیزی میدونست میگفت، مادر میگه یعنی پردیس دروغ میگه؟ نیلوفر میگه اصلا این پردیس مثل قبل نیست تو روی ما هم وایستاده، مادر میگه کار نباید به اینجا میرسید، امروز تو روی شما وایستاده فردا هم تو روی من وایمیسته، از پدر و مادرش که عزیزتر نیستم چقدر گفتم اینقدر لی لی به لالای دخترت نذار همین میشه دیگه، نیلوفر میگه باشه مامان مقصر ماییم اما خواهش میکنم پورحسین رو نیارید شرکت، فردوس رو خراب نکنید. مادر میگه میاد همه چیز رو میگه میره بدون پردیس.
مسعود برای بهنام غذا میگیره میاره، پردیس به بهنام زنگ میزنه حالش رو میپرسه و بهش میگه که مادر گفته بره شرکت، بهنام از ترس میگه چرا بهشون گفتی؟ من دارم میرم تهران نمیتونم بیام، نگه داشتیم تو رستوران غذا بخوریم، بعد میگه تو نباید اینکار رو می کردی.
مسعود میگه قضیه چیه؟ بهنام میگه بدبخت شدیم پردیس به خانم گفته من میدونم دزد شرکت کیه، اونم جلسه فوری گذاشته من برم بگم دزد کیه، بعد میگه پاشو بریم تهران من نمیرم تو شرکت، هیچ راهی جز پیچوندن ندارم، مسعود میگه امروز رو پیچوندی فردا چی؟ از دست خانم که نمیتونی فرار کنی. بهنام میگه برم بگم خانم مرزبان دومادتون که دستم رو گذاشته رو سینه ام دزده؟ مسعود میگه آره از چی میترسی؟ دیگه بدتر این چی میخواد بشه، بهنام میگه الان برم باور نمیکنن فکر میکنن دارم تلافی میکنم، اما مسعود میگه الان دیگه نه راه پس داری نه راه پیش، اگه فرار کنی خودت متهم میشی. بهنام میگه اگه بگم پردیس رو برای همیشه از دست میدم، مسعود میگه اگه نگی هم برای همیشه از دست میدی چاره ای نداری.
گوهر که حسابی ناراحت شده بود از استخدام نشدن دومادشون بهش میگه به اختر چیزی نگو من ردیف میکنم. با رفتن حمید میره که با امیر صحبت کنه اما منشی میگه گفتن بعدا، الان کار دارن، اما گوهر هی اصرار میکنه که همین الان باید آقای مهندس رو ببینه و بالاخره بی اجازه میره داخل و میگه شما مگه به من قول ندادید شوهرخواهرم رو استخدام کنید؟ امیر میگه مگه الان چی شده؟ گوهر میگه دست بسرش کردید که جای خالی بود بهش زنگ میزنید، امیر میگه مگه هر کی میاد واسه استخدام همون موقع استخدامش میکنیم، امیر میگه حالا شاید فردا یه جایی کاری خالی شد بگیم بره سر اون کار ، الان داری بازخواست میکنی؟ گوهر میگه ولی من بخواهرم قول دادم گفتم شوهرش استخدامه با کلی ذوق اومده بود من الان چی بگم بهشون، یهو مادر میاد میگه چرا گریه میکنی؟ گوهر میگه چیزی نیست و از اتاق میره بیرون. مادر از امیر میپرسه چرا گریه میکرد، امیر میگه یکم تند برخورد کردم، مادر علتش رو میپرسه و بعد میگه چرا اصلا استخدامش کردی؟ امیر میگه درخواست داد اوضاع مالیش هم خوب نبود اما نیروی خوبیه و نصفه واحدهای فاز ۳ رو هم همین دختر فروخت. امیر از مادر علت اومدنش رو میپرسه و عذرخواهی میکنه که تماس هاش رو جواب نداده چون رفته بود پیش مشاور، مادر میگه خوبی میخوای حرف بزنیم؟ امیر میگه خوبم.
نیلوفر میاد شرکت از فردوس می پرسه که میدونه پورحسین میدونسته کی از شرکت دزدی میکنه؟ پردیس به مامان گفته. فردوس اظهار بی اطلاعی میکنه. نیلوفر میگه پردیس همه چیز درباره خودش و بهنام به مادر گفته، فردوس میگه چرا اینکار رو کرد؟ نیلوفر میگه بهتر اینطوری تکلیف مشخص میشه، فردوس میگه تکلیف مشخصه این پسره نه حق داره بیاد شرکت نه حق داره پردیس رو ببینه، مامانت با اینکار منو خراب میکنه، نیلوفر میگه قراره بیاد فقط بگه دزد کیه بعد بره، فردوس میگه چه فرقی میکنه، نیلوفر میگه من کی گذاشتم تو کوچیک بشی حواسم هست، تو صداتو بیار پایین مامان اومده شرکت میشنوه من برم پیششون تو حالت خوب شد بیا.
با رفتن نیلوفر، فردوس با خودش میگه بدبخت شدم باید از همون اول می کشتمش، همون لحظه بهنام به فردوس زنگ میزنه و فردوس با سرعت میره سراغش، نیلوفر بهش زنگ میزنه که کجا رفتی جلسه داریم؟
امیر به مادر میگه عجیبه بهنام چیزی رو از من پنهون نمی کرد، مادر میگه تو هم همینطور باید بدونم دلیل پنهون کاریها چیه؟ نیلوفر میگه فردوس و پورحسین دو سه ساعت دیگه میرسن، امیر میگه میخواهید بذاریم فردا، مادر میگه امروز همه چیز باید معلوم بشه.
فردوس میره سر قرار با بهنام یه جای جنگلی و پرت، به بهنام میگه این پرت و پلاها چیه پای تلفن گفتی؟ بهنام میگه من میخواستم این موضوع رو برای همیشه چال کنم اما پردیس نخواست. فردوس میگه بخاطر این تهمت ها کاری میکنم باهات که آب خزر هم نتونه بشورتت ببره، مسعود میگه بخاطر این تهمت ها اومدی؟ فردوس میگه همه اینا زیر سر تویه، تو بهش خط میدی؟ بهنام میگه ربطی به مسعود نداره من خیلی وقته میدونم همه چیز زیر سر شماست، فردوس میگه چرا نرفتی به مهندس بگی چون هیچ کس حرفتون رو باور نمیکنه. بهنام میگه تا صبح انکار کن من یه عالمه ازت سند و مدرک دارم که نگو، اگه اینا رو بشه که امضای شما پای معامله هاست نه امضای مهندس، فکر کنم پلیس بتونه جاعل رو تشخیص بده، اگه شما اینطوری میخوای منم میرم تو جلسه و همه چیز رو میگم، فردوس میگه اگه نتونی اثبات کنی چی؟ بهنام میگه آب از سر من خیلی وقته گذشته اونیکه باید بترسه شمایی نه من، فردوس میگه چی میخوای؟ بهنام میگه پردیس رو، فردوس میگه هر چقدر پول بخوای بهت میدم اما پردیس محاله. بهنام میگه واقعا فکر کردی بخاطر پول اومدم اینجا من دارم شرفم رو میذارم اینجا، من بخاطر پول نیومدم پردیس از شرفم هم مهمتره، با این حال حالم داره از خودم بهم میخوره که برای رسیدن به کسی که دوستش دارم تن به همچین کار کثیفی دارم میدم، ببین منو تبدیل به چی کردی یکی شبیه خودت، دارم به پدرو مادرم و نونی که بهم دادن خیانت می کنم به مهندس تیمورفام که حق برادری داره بهم خیانت می کنم، پس این کثافت رو هم نزن من اگه به پردیس نرسم زندگیم تباه میشه، اونوقت زندگی تو رو هم تباه میکنم، فردوس میگه ببین من نمیتونم برم بگم کسی که تا الان به خونش تشنه بودم میخواد دامادم بشه، شاید من یه موقعی نظرم عوض بشه اما خانم مرزبان هم اجازه داد من اصل اسناد رو میخوام، بهنام میگه اونوقت تضمینه من چیه؟ من هیچ وقت اینکار رو نمیکنم، مسعود میگه حق با جناب فردوسه ، میره اصل اسناد رو بده بهش، بهنام مدام میگه اینکار رو نکن، مسعود اسناد رو میخواد بده فردوس میگه امیدوارم اونقدر مرد باشی که پای حرفت باشی، بهنام هم میگه یه پای قرارمون هم مسعود هیچ ضرری بهش نمیرسونی، فردوس میگه باشه، اما باید بهم وقت بدید، بهنام میگه فقط طولش نده چون پردیس اندازه من صبر نداره.
فردوس از اینکه کل اسناد رو از بهنام گرفته بود خوشحال راهی شرکت میشه، تو جلسه میشینه و میگه پسره چرا نیومد؟
بهنام میرسه و خانم میگه بگو منتظرم، بهنام میگه ببخشید من وقتتون رو گرفتم هیچ دزدی در کار نیست من تو حساب کتابم اشتباه کردم به یکی شک کردم، فردوس میگه کی بود بگو؟ بهنام میگه من به همه شک داشتم حتی شما، جسارت نباشه من به همه شک کردم بالاخره آدم اشتباه میکنه، نیلوفر میگه چرا تلفنی نگفتی وقت مادر رو هم گرفتی، بعد به مادر میگه حالا که دور هم جمع شدیم درباره اون قضیه هم صحبت کنیم، مادر میگه اونم یکی از اشتباهات آقای پورحسین بود پردیس رو هم فراموش می کنه، بعد مادر و نیلوفر بلند میشن میرن. فردوس به بهنام میگه شما مرخصی شنیدی که مادر نظرش چی بود حتی اگه گذری هم بهم خوردید مثل مورچه زیر پام له میکنمت. بهنام مجبور میشه بره بیرون.
بعد ساعت کاری، گوهر میخواد بره خونه شهباز میاد دنبالش که میخوام باهات حرف بزنم، گوهر مجبور میشه سوار موتور شهباز بشه بره اما در تمام طول مسیر بیاد وقتهایی میفته که با مهندس گذرونده.
امیر حسابی پکر و تنها تو رستوران بود، آیدا میاد و میگه نبینم حالت رو، یه عکس دو نفره از خودش و امیر مال سالها قبل رو نشون میده که با این عکس همه چیز من عوض شد و دوباره زنده شدم، تو نمردی رفته بودی تو کما الان وقتشه از کما بیای بیرون، تو پای کی وایستادی، پای کسی که همه چیزش رو ول کرد رفت، امیر میگه تو از کجا میدونی؟ آیدا میگه خودش بهم گفت، امیر میگه چرا باید به تو همچین حرفی بزنه، آیدا میگه نمیدونم چرا ، اون که دید من اومدم چرا گذاشت رفت، من اگه جای اون بودم هیچ وقت شوهرم رو با عشق قدیمیش تنها نمیذاشتم، تو اگه دلیلش رو فهمیدی به منم بگو البته میتونه این باشه که دیگه علاقه ای بین شما نباشه، امیر بیشتر از کار فائقه عصبانی میشه و میره.
شهباز گوهر رو میرسونه خونه و میگه برو تو منم میام، اما گوهر در رو قفل میکنه و میره خونه و به شهباز که صداش میکرد محل نمیده.
مادر، فردوس رو صدا میکنه بیاد خونه اش، بهش میگه توقع دارم به سوالم جواب درست بگی، یه چیزی ذهنم رو مشغول کرده گفتم از تو بپرسم، فائقه دیگه برنمیگرده؟ من خودم همه چیز رو فهمیدم خواستم مطمئن بشم، ماشین فائقه نبود زنگ زدم گفتن فروخته، امیر هم که روز به روز حالش بدتر میشه، امروز گفت دوباره داره میره مشاور، فردوس میگه امروز فردا همه چیز مشخص میشه، من هیچ نقشی تو رفتنش نداشتم، وقتی سوار هواپیما شد تازه من و امیر فهمیدیم خیلی تلاش کرد برش گردونه اما دیگه دیر شد. نمیخواستیم شما رو ناراحت کنیم. مادر میگه پس بالاخره زهر خودش رو ریخت، فردوس میگه بالاخره برمیگرده، مادر میگه بهش بگو ده روز بهش وقت میدم برگرده اگه برنگشت تبعاتش دامن خودش و پدر و مادرش و خیلی ها رو میگیره.
فردوس تو مسیر زنگ میزنه به فائقه اما جواب نمیده، می بینه که بهنام و مسعود نزدیک خونه منتظرشن، فردوس میگه کشیکمو میدید؟ بهنام میگه یه چیزی مشغولم کرده گفتم ازتون بپرسم، میدونم قرار بود طوری رفتار کنید که تابلو نشه، به حال من فرقی نمیکنه اما گفتم یه وقت کار برای شما سختتر نشه،فردوس میگه تو واقعا آدم احمقی هستی، پسرخاله ات هم همینطور، تو با کار امروزت بی لیاقت بودنت رو دو قبضه کردی، تو آدم احمقی هستی، من دخترم رو به آدم بی عرضه و احمق نمیدم، بهنام میگه خیلی راحت زدید زیر حرفتون، فردوس میگه کدوم حرف؟ بهنام میگه من اعتماد کردم اون مدارک رو بهتون دادم، فردوس میگه درس عبرت میشه تا دیگه از این خریت ها نکنی، هرچه زودتر گورتو گم کنی شانس زنده بودنت بیشتر میشه به اون لندهور هم بگو دنبال یه کار دیگه بگرده.
امیر میره خونه و پردیس میگه دایی بهنام خیلی مطمئن بود که دزد رو پیدا کرده، امیر میگه حرفهاش عجیب بود، یه کم بهش مهلت بده بذار یکم با خودش خلوت کنه.
فردوس که حسابی خوشحال بود یه پیام از مسعود دریافت میکنه، چون بهنام بلاک بود مسعود براش یه وویس میفرسته ، فردوس پیام رو باز میکنه می بینه که حرفهایی که بهنام و فردوس بهم زده بودن هست، میفهمه که بهنام همچین هم احمق نبوده…