هنری

خلاصه داستان قسمت ۳ سریال آلا + دانلود قسمت ۳ سریال آلا از شبکه سه سیما

سریال آلا یک مجموعه اپیزودیک است که در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان، لینک دانلود و تماشای آنلاین قسمت ۳ سریال آلا را براتون قرار داده ایم. با ما همراه باشید.

سریال آلا برخلاف بسیاری از سریال‌ های رایج تلویزیونی که یک خط داستانی اصلی را دنبال می‌کنند، یک مجموعه اپیزودیک است. این یعنی هر قسمت از سریال، داستانی مستقل و کامل را روایت می‌کند و شخصیت‌ ها و موقعیت‌ های متفاوتی در هر اپیزود معرفی می‌شوند.

با این حال  وجه مشترک تمامی این داستان‌ های مستقل، چالش‌ ها و پیچیدگی‌ های فرزند پروری و فرزند آوری در جامعه امروز ایران است که این روزها کمتر مورد توجه قرار میگیرد.

ساعت دقیق پخش و تکرار سریال آلا از شبکه ۳ 

پخش سریال آلا از ۵ تیر ۱۴۰۴ آغاز شد ه و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه ۳ سیما روی آنتن می‌ رود. تکرار آن نیز فردای همان روز در ساعات ۰۰:۳۰ بامداد، ۱۰ صبح و ۱۴ بعدازظهر پخش می‌ شود.

بازیگران سریال آلا :

داریوش فرهنگ ، سام قریبیان ، نیلوفر کوخانی ، نفیسه روشن ، ویدا جوان ، بیتا سحرخیز ، کاوه خداشناس ، حمیرا ریاضی ، علی اوسیوند ، سیاوش مفیدی ، سیدمهرداد ضیایی ، رامین راستاد ، ندا قاسمی ، مریم سرمدی ، افشین سنگ چاپ ، محمدرضا داوودنژاد ، رویا جاویدنیا ، افسانه جهره آزاد ، سیاوش چراغی پور ، مهوش وقاری ، خیام وقار ، شهین تسلیمی ، اکبر رحمتی ، ندا قاسمی ، ناهید قهرمانی ، جعفر دهقان ، پیمان مقدمی ، مهسا باوفا ، آرام چراغی و مریم مومن از بازیگران این سریال می باشند.

دانلود قسمت ۳ سریال آلا

https://telewebion.com/product/0xc583ab2

لینک مستقیم سریال آلا قسمت سه از شبکه سه

https://telewebion.com/product/0xc583ab2

خلاصه داستان سریال آلا قسمت ۳

ناصر و ریحانه در حال شام خوردن هستن که ریحانه به ناصر میگه چرا غذا نمیخوری میل نداری؟ او بهش میگه خبری از مشتری نشد؟ او میگه مگه زمینو گذاشتی واسه فروش؟ خواهرت چی میدونه؟ او میگه آره باید میبودی میدیدی که چجوری قاطع جلوش وایسادم بهش گفتم میخوام بفروشم بالاخره باید فروش بره دیگه اونجا به چه درد میخوره؟ سپس بحثو میکشه سمت درمان دوباره که ریحانه بهش میگه من بهت نگفتم دیگه حرفشو نزن؟ قول ندادی بهم؟ ناصر میگه من قول ندادم تو قولم انداختی تو دهنم٬ بیا بریم همون کلینیک آزمایشو انجام بدیم هرچی گفتن دیگه همون، ریحانه میگه من نمیخوام دیگه با خواهرت منو در بندازی! نمیخوام بیوفتم سر زبون‌ها! بریم اینهمه خرج کنیم و آخرش هم چیزی نشه چی دیگه؟ می‌تونیم خواهرتو ساکت کنیم؟ سپس بعد از کمی بحث کردن ریحانه از سر سفره با ناراحتی بلند میشه و میره که ناصر کلافه می‌شه. فردای آن روز خانم دکتر با همسرش تماس تلفنی برقرار می‌کنه همسرش به روش میاره که اون روز، روز تولدشه و منتظر بود تا بهش تبریک بگه خانم دکتر ازش معذرت خواهی می‌کنه و میگه تو دیروز یادم بود امروز یادم رفت و ازش می‌خواد تا شمع‌هاشو فوت نکنه تا با همدیگه جشن بگیرن.

زهرا در حال رفتن به سر کاره که از پست براش سه تا گلدون میاد زهرا بهشون میگه من گلدون سفارش نداده بودم اما پستچی بهش میگه این گلدون‌ها از طرف فردی به اسم امیر خالقی براتون فرستاده شده زهرا لبخند می‌زنه و تشکر می‌کنه. وقتی گلدان‌ها را به داخل می‌بره آسیه هم خونه اش ازش می‌پرسه که انگار گلدان‌ها از یه فرد معمولی نیست نه؟ زهرا بهش میگه دیشب وقت نشد که منم از رازهام بهت بگم من پسر عمومو دوست دارم آسیه ازش می‌پرسه که دو طرف‌ست؟ یا نه؟ زهرا میگه از رفتارهام فکر کنم اونم فهمیده آسیه تایید می‌کنه و میگه از کارهاشم مشخصه سپس از همدیگه خداحافظ می‌کنن و زهرا میره به محل کارش. مینا یکی از کارکنان کلینیک میره پیش خانم دکتر و بهش میگه چند وقت پیش آزمایش دادم و مثبت بوده و الان باردارم یک ماهمه خانم دکتر خوشحال میشه و بهش تبریک میگه و ازش می‌پرسه که پس چرا چهرت درهمه؟ او بهش میگه آخه خواهر همسرم سندروم داون داره می‌خواستیم تحت نظر دکتر بریم جلو که احتمال به وجود آمدن این سندرمو به صفر برسونیم اما الان نمی‌دونم چی میشه!

دکتر بهش میگه الان زوده که آزمایش بگیریم توکل کن به خدا نگران نباش با همسرت هم خیلی زود در میون بزار. ریحانه در حال آب و دون دادم به مرغ‌هاست که مرضیه خواهر ناصر میره پیشش و بهش میگه معلوم هست داری چیکار می‌کنی؟ ریحانه میگه چی شده؟ او بهش میگه ناصر با دوتا مشتری رفته سر زمین‌ها ریحانه میگه پس چرا اومدی اینجا؟ برو اونجا من از چیزی خبر ندارم، خودمم مخالف این فروشم. مرضیه باور نمی‌کنه و میگه منم باور کردم! زندگی داداشمو داری نابود می‌کنی گفتم بزار یه زن واسش بگیرم که حسرت بچه تو دلش نمونه الان داری تو پیری زمینشم ازش می‌گیری که نتونه سرشو تو روستا بالا بگیره؟ اونا با همدیگه کمی بحث می‌کنند که بعد از رفتن مرضیه، ریحانه حسابی دلش می‌شکنه و با گریه میره تو خونه اش. او اونجا چمدونشو جمع می‌کنه و از اونجا میره. شب ناصر میره به دم در خونه خواهرش و باهاش دعوا می‌کنه و میگه آخر کار خودتو کردی خیالت راحت شد؟ ریحانه گذاشت رفت! او بهش میگه خودتو جمع کن داداش مگه بچه  ای که اینجوری می‌کنی؟

اون جاییو نداره که بره رفته خونه مادرش فردا برمی‌گرده اگه هم برنگشت ما میریم دنبالش. این بچه من باید از تو مردونگیو یاد بگیره! ناصر میگه به جای من باید به پدرش نگاه کنه آهان یادم نبود پدرش به خاطر زخم زبان‌های تو گذاشت و رفت همونجوری که الان زن منو فرستادی بره! فقط اینو باید بهت بگم اگه ریحانه نباشه من می‌میرم بدون اون نمی‌تونم و از اونجا میره که مرضیه به خاطر این وضعیت کمی به هم می‌ریزه. او میره به چای خانه محله که خواهر دیگه اش به همراه شوهرش محمود میرن پیشش و بهش میگن که ریحانه رو دیدم ترمینال بوده بریم دنبالش ناصر میگه اون دیگه تا الان رفته حتماً اما محمود میگه اگه می‌خواست بره تا الان ۱۰۰ تا ماشین به سمت شهرستانش اومده بود و رفته بود اون الان منتظر توئه. آنها به ترمینال میرن و ناصر پیش ریحانه میره و بهش میگه که دیگه هر تصمیمی که می‌گیری همون من دیگه هیچ حرفی نمی‌زنم من بدون تو نمی‌تونم! ریحانه بهش میگه من فکرامو کردم بریم تهران یه بار دیگه امتحان می‌کنیم ناصر حسابی خوشحال میشه و با شنیدن این خبر خدا را شکر می‌کنه….

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا