هنری

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ناریا + دانلود قسمت ۵ سریال ناریا از شبکه یک

خلاصه قسمت پنجم و لینک دانلود قسمت ۵ سریال ناریا را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

«ناریا» به کارگردانی جواد افشار جایگزین سریال «پایتخت» در ۵۰ قسمت تولید شده است و هر شب از ساعت ۲۲:۰۰ روی آنتن شبکه یک سیما خواهد رفت. فیلمنامه این سریال در ژانر پلیسی و امنیتی توسط حمید رسول پور هدایتی و جواد افشار به نگارش درآمده است. «ناریا» روایتگر زندگی هوژان دانشمند ایرانی است که درگیر باند‌های تبهکاری و کلاهبرداری می‌شود. داستان از جایی آغاز می‌شود که اخبار اختراع مهم و استراتژیک او مثل یک بمب صوتی در داخل و خارج از کشور سر و صدای زیادی به پا می‌کند. نقطه عطف «ناریا» جایی است که یکی از تبهکاران به هوژان علاقه‌مند می‌شود و انتخاب هایش باعث بهم ریختن همه برنامه‌ها می‌شود.

دانلود قسمت ۵ سریال ناریا

https://player.telewebion.com/0xc52e291

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ناریا

ستاره بازداشت هستش که شخصی به اسم امید که از بستگانش هست و قبلاً خواستگار خودش بوده وکالتشو قبول کرده. امید رفته به ملاقات ستاره و تو اتاق بازجویی باهاش درباره وضعیتش حرف می‌زنه. ستاره ازش می‌پرسه که وکیلم نصیریو پیدا کردی؟ او بهش میگه نه آب شده رفته تو زمین ستاره جا می‌خوره و میگه یعنی چی؟ اون دفتر داره محل کار داره! چه جوری آب شده رفته تو زمین؟ از فرید هم خبری نیست؟ از مادرم؟ امید سر تکون میده و میگه هیچکی از هیچکی هیچ خبری نیست! ستاره به هم ریخته و بهش میگه چرا هیچ کاری نمی‌کنی؟ می‌خوان منو اعدام کنن! برام پاپوش درست کردن! جوری وانمود کردن که اون هروئین‌ها واسه من بوده! من اصلاً ازشون خبر نداشتم چطور تونستن همچین کاری با من بکنن؟ و حسابی به هم ریخته و عصبی شده که امید با کلافگی از اونجا میره.

امید رفته سراغ خواهرش باهاش صحبت می‌کنه و میگه یه نفر به دکتر روانشناس احتیاج داره می‌خوام مامان قبولش کنه خواهرش بهش میگه اون خیلی وقته دیگه قبول نمی‌کنه و همه مریضاشو می‌فرسته پیش همکاراش. امید بهش میگه بیمار ستاره است تو بد مخمصه‌ای گیر کرده. او عصبی میشه و میگه حالا که به مشکل خورده برگشته اومده پیش تو؟ یادت رفته چه رفتاری باهامون کردن؟ تا چشمشون به چهار تا الماس افتاد خودشونو گم کردن و دیگه ما رو سطح خودشون نمی‌دیدند؟ تو همه اینا رو یادت رفته بعد رفتی وکالتشو هم قبول کردی؟ امید بهش میگه وضعیتش خیلی بده واسش حکم اعدام رد کردن اگه نامه عدم صلاحیت روح و روانشو ببرم برای دادگاه می‌تونم مهلت بگیرم و زمان بخرم برای کمک بهش! خواهرش اونو سرزنش می‌کنه و میگه فقط می‌تونم بهت بگم که ازش فاصله بگیر اونا خانواده درست حسابی نیستند! چیزایی درباره خانواده‌اش می‌دونم که تو هنوز نمی‌دونی او میپرسه چی؟ خواهرش میگه مادر و پدرش تو کار خلاف بودن آخرشم از کشور خارج شدن!

امید میگه ولی ستاره باهاشون نرفته بود! خواهرش عصبی میشه و بهش میگه چون مونده بود تا تمیزکاری‌ها را انجام بده و کارهای تموم نشده را تموم کنه و سعی می‌کنه اونو راضی کنه تا دست از سر ستاره برداره. امید بهش میگه که ستاره هیچ وقت برای من تموم نشد کسی نتونست بیاد جاش که تموم بشه من تا جایی که بتونم بهش کمک می‌کنم و از اونجا میره که خواهرش حرص می‌خوره. هوژان به همراه برادرش سوران  به سمت کارخانه میخوان برن که مادر هوژان باهاش حرف می‌زنه و ازش می‌خواد تا به حال خوب خودش کمک کنه و با رفتن عارف زندگی خودشو نادیده نگیره و فقط به کارخونه نرسه! آنها بعد از کمی حرف زدن از مادرشون خداحافظی می‌کنند و به سمت کارخانه راهی می‌شن. طبق معمول مهندس فرامرزی با مهندس شریفی که مهندس برق و مهندس ناظر کارخانه هستند مدام با هم جنگ و دعوا دارند و فرامرزی گزارش اینکه مهندس شریفی مدام وسط کار به بیرون از کارخانه میره و کم کاری می‌کنه را به صاحبان کارخانه میگه.

شریفی وقتی ماجرا را می‌فهمه که گزارش داده عصبی میشه و با فرامرزی دعوا می‌کنه سوران از دوربین تو کارخانه عوای آنها را می‌بینه و سریعا میره پیششون و ازشون می‌پرسه که دارین چیکار می‌کنین؟ اینجا چه خبره؟ مهندس فرامرزی بهش میگه که وسط کار مدام میره بیرون از کارخانه و محل کارشو ترک می‌کنه الانم شاکیه که چرا به شما گزارش میدم سوران از مهندس شریفی می‌خواد بره به دفتر و به مهندس فرامرزی میگه از شما توقع نداشتم! برو سر کارت فعلاً. سوران اول میره پیش هوژان و باهاش صحبت می‌کنه و میگه باید یک تصمیم درست حسابی بگیریم اینجوری نمی‌شه این مهندس شریفی داره حرفه‌اش سوء استفاده می‌کنه نباید اجازه بدیم که به این کارش ادامه بده! هوژان بهش میگه قبول دارم حرفتو ولی فعلاً باید نگهش داریم تا یه نفر جاش بیاد سوران بهش میگه امورات منابع انسانی دست منه بزار کاری که درسته و باید انجام بدمو انجام بدم!

همان موقع مهندس شریفی به داخل میاد که سوران باهاش درباره مشکلش با مهندس فرامرزی حرف می‌زنه که او بهش میگه به جای اینکه به کار خودش برسه مدام سرش تو لاک منه! سوران بهش میگه ایشون موظفن که گزارش از کارکنان به ما بدن چون مهندس ناظرن و کارشونو درست دارن انجام میدن این شما هستین که دارین کم کاری می‌کنین! سپس بهش میگه بهتره شما یه مدت برین استراحت کنین تا کمی جو آروم بشه مهندس بهش میگه من ترجیح میدم برم جایی که لیاقت حرفه و تخصص منو داشته باشند تا اینجاش! اونجا هوژان و مهندس شریفی بحث می‌کنند که شریفی بهش میگه بهتره شما حواستون به جای من به مهندس فرامرزی باشه ایشون اینجارو کلاً با جای دیگه اشتباه گرفتن محض اطلاعتون هم بگم که حتی گوشی شمارو هم هک کردن! کلاً یه آدم عوضیه. سوران دیگه می‌تونه تحمل کنه و سیلی تو صورت مهندس شریفی می‌زنه مهندس که توقع همچین کاری از سوران نداشته بهش چشم می‌دوزد و از اونجا میره….

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا