هنری

خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وحشی

یامان از تو گاوصندوق پول برمیداره اما یاد حرف رویا میوفته که بهش گفته بود حالا هم مثل دزدها از پنجره اومدی! سپس بهش برمیخوره و پولهارو میزازه سرجاش و میره بیرون. ایلکر وسایلشو جمع کرده و سوار تاکسی میشه و میره که اجه تو حیاط رفتنشو میبینه و بهش حمله قلبی دست میده از طرفی یامان از خانه خارج میشه و با ایلکر تو تاکسی چشم تو چشم میشه میخواد بره دنبالش که اجه با بلند میگه داداش و روی زمین میوفته یامان سریع میرسونتش بیمارستان. تو بیمارستان آسی و جسور میرن پیش یامان و ازش میپرسن که چیشده؟ او بهشون میگه آبجیم تو حیاط افتاد رو زمین منم آوردمش اینجا اونا ناراحت میشن و بهش بلا به دور میگن سپس همدیگرو بغل میکنن. اجه وقتی به هوش میاد خانواده شو کنار خودش میبینه و به یامان میگه عادت میکنی از این سورپرایزها زیاد دارم سپس ازشون میخواد برن به کارهاشون برسن. سپس به پدرش میگه باهم کمی حرف بزنیم؟ سپس بهش میگه که ایلکر وسایلشو جمع کرد و رفت شب گذشته هم شلوارش پاش بود اون رد بریدگی پشت پاش داشت همونجایی که داداش یامان گفت پای دزدو زخمی کرد!

سرهان بهش میگه تو باید استراحت کنی به این کارآگاه بازیت خاتمه بده و بعد از کمی شوخی کردن از اتاق بیرون میره. تو مدرسه روزگار با یه دختر دیگه خوش میگذرونه که جاهلا با دیدنش ناراحت میشه رویا بهش میگه نزار نادیده ات بگیرن ناراحتیتو نشون بده اینجوری ادامه بدی کلا محو میشی و دیده نمیشی! اما چاعلا وقتی روزگار میره جلو بغلش میکنه که رویا با کلافگی میره. آلاز با روزگار حرف میزنه و میگه من عاشق رویام و باهم برنامه ای میریزن که شب تو کنسرت مورد علاقه رویا بهش ابراز علاقه کنه. آلاز میره پیش رویا و بهش بلیط های کنسرتو میده رویا با دیدن خواننده مورد علاقه اش خوشحال میشه ولی میگه حوصله اومدن ندارم آلاز میگه بهونه قبول نیست و میره. چاعلا دنبال روزگار تو ساختمان مدرسه میگرده که میبینه با همان دختر تو حیاط و مهمونی شب گذشته از اتاق بیرون میان که روزگار وقتی میخواد بره پیشش او با عصبانیت از اونجا میره روزگار به خودش میگه باز روانی شد و با بی اعتنایی میره. یامان تو بیمارستان میره پیش آسی و جسور و بهشون میگه وقتی فهمیدم ساعت آلاز تقلبیه رفتم از تو خونه پول بردارم بندازمش تو هچل که نتونستم آخرسر گذاشتمش سرجاش اون عوضیا بچگیمو ازم دزدیدن ولی من نتونستم یه پاپاسی ازشون کش برم!

جسور بهش میگه عیب نداره خودتو اذیت نکن داداش بالاخره ماها باهم خیلی فرق داریم. یامان بهشون میگه میرم پیش نسلیهان خانم از اون میگیرم بالاخره اگه خودش نمیخواد تاوان کارشو بده باید مادرش بده و میره تا با نسلیهان حرف بزنه. اما وقتی میخواد بره سمت اتاقش میبینه اشرف خان با عجله داره میره بیرون و با تلفن مشکوک حرف میزنه و میره دنبالش. نسلیهان میبینتش ولی هرچی صداش میزنه جواب نمیده او نگران میشه و میره پیش جسور و آسی میپرسه چیشده؟ یامان کجاست؟ آنها میگن که مگه نیومد پیش شما؟ داشت میومد پیشتون! نسلیهان میگه نه با عجله رفت از بیمارستان بیرون و میره. جسور میگه جرأت نکرد روش نشد بره بگه و تصمیم میگیره بره خودشو به یعقوب تحویل بده. آسی وقتی متوجه میشه عصبی میشه و با عجله زنگ میزنه به یامان و میگه جسور رفت سراغ آدم های یعقوب او نگران میشه و با سرعت به طرف گاراژ یعقوب میره. وقتی به اونجا میرسه میبینه سر و صدای آدمی از تو گاراژ میاد یامان فکر میکنه جسوره و با میله سعی میکنه درو باز کنه و بره داخل اما بعد از چند دقیقه در باز میشه و یامان میبینه که تمام ادم های یعقوب با خودش رو زمین افتادن و اشرف خان با آدم هاش اونجان و جسور نجات دادن.

اشرف خان به جسور میگه دفعه آخرت باشه تو این کارها قاطی شدی این آخرین کمکم بهت بود فقط به خاطر نوه ام! جسور تشکر میکنه و به یامان میگه برم پیش آسی که الان کلی قراره فحش بخورم. یامان شوکه شده و پدربزرگش باهاش درد و دل میکنه و میگه الان می‌خواستی بگی پس چرا وقتی دزدیدنم منو نجات ندادی سورپرایزمون کردن و بعد از کمی حرف زدن میگه تو باید دیشب که یادت اومده بود یه اسم بهم فقط میدادی تا دنیارو رو سرش خراب کنم! سپس گریه و بغلش میکنه یامان متوجه میشه اونیکه با ایلکر همدسته اشرف خان نیست. وقتی میرن بیمارستان آسی میگه ماجرای ایلکر چجوری پیش رفته؟ او میگه اشرف خان نیست از طرفی نسلیهان خانمم که داره تمام تلاششون میکنه چیزی یادم بیاد فقط میمونه سرهان! شب تو کنسرت چاعلا تیپی مثل اون دختری که روزگار ازش خوشش اومده زده که آلاز و روزگار بهش میخندن چاعلا ناراحت میشه و میفهمه سورپرایزی که فکر میکرده واسه خودش روزگار ترتیب داده در اصل آلاز واسه رویا ترتیب داده و با ناراحتی اونجارو ترک میکنه. وقتی رویا میبینتش میخواد جلوشو بگیره و میپرسه کجا؟ که چاعلا بهش میگه از دست آلاز عصبیم و از حرصش بهش میگه که دیشب ماجرایی که پیش اومده زیر سر آلاز بوده نه یامان رویا جا میخوره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا