بهترین فیلمهای پلیسی تاریخ سینما

بهترین فیلمهای پلیسی میدانهای نبرد اخلاقی هستند؛ روایتهایی پر از خطوط مبهم، انتخابهای دشوار و انسانهایی که تلاش میکنند قانون را اجرا کنند بدون اینکه خودشان را گم کنند. چه یک گشت خیابانی تاریک باشد، چه یک تعقیب و گریزی تمامعیار، یا داستانی درباره فساد که به سوی تراژدی میرود، این ژانر از تنش و دوگانگی تغذیه میکند. فراتر از اینکه صرفاً فیلمهای جنایی باشند، فیلمهای زیر مطالعههایی شخصیتی هستند که بر پایه آدرنالین، وجدان و خط باریکی از قانون بنا شدهاند؛ خطی که بیشتر میشکند تا اینکه خم شود. این شما و این ۱۰ فیلم پلیسی برتر تاریخ سینما.
بهترین سریال های پلیسی غیرآمریکایی از سراسر جهان؛ از The Bridge تا Beyond Evil
بهترین فیلمهای پلیسی تاریخ سینما
۱۰. End of Watch (۲۰۱۲)
۹. The French Connection (۱۹۷۱)
۸. Training Day (۲۰۰۱)
۷. Serpico (۱۹۷۳)
۶. The Untouchables (۱۹۸۷)
۵. Infernal Affairs (۲۰۰۲)
۴. Memories of Murder (۲۰۰۳)
۳. L.A. Confidential (۱۹۹۷)
۲. Heat (۱۹۹۵)
۱. Se7en (۱۹۹۵)
۱۰. End of Watch (۲۰۱۲)
فیلم پایان کشیک که با نام آخرین گشت نیز شناخته میشود، شما را در صندلی جلوی یک ماشین گشت پلیس مینشاند. این فیلم پلیسی با سبک مستندوار فیلمبرداری شده و دو افسر پلیس لسآنجلس (با بازی جیک جیلنهال و مایکل پنیا) را در ماموریت پرزحمت روزمرهشان دنبال میکند؛ ماموریتهایی مملو از توقفهای ترافیکی و تماسهای خانگی معمولی (و گهگاه تیراندازی). آنچه بهعنوان یک درام پلیسی دونفره شروع میشود، به اثری ملموس و به شکل بیرحمانهای واقعی بدل میگردد.
تعامل میان بازیگران نقشهای اصلی هیجانانگیز است، بازیهایشان درخشان، شوخیهایشان آمیخته با دوستی، خستگی و ترس است. هرچه خطر بیشتر میشود، فشار عاطفی نیز افزایش مییابد. فیلم از روایت سادهاش استفاده میکند تا درباره وفاداری، میران بودن و روشهای کنار آمدن پلیسها با زندگی در خط آتش تأمل کند. این فیلم یکی از انسانیترین و دلخراشترین پرترهها از دنیای مدرن پلیس است که تاکنون ساخته شده، روایتی بدون زرق و برق، بدون پاسخهای آسان. فقط دو دوست با لباس پلیس، در مواجهه با جهانی که همیشه اجازه نمیدهد سالم به خانه برگردی.

۹. The French Connection (۱۹۷۱)
ارتباط فرانسوی فیلمی پلیسی بود که همهچیز را تغییر داد. با بازی ماندگار جین هکمن در نقش پاپ آی دویل و کارگردانی خشن و پرانرژی فریدکین، این فیلم بازتعریف کرد که فیلم پلیسی چه میتواند باشد؛ زشت، وسواسگونه، خاکستری از لحاظ اخلاقی، و هیجانانگیز و غیرقابلپیشبینی. برخلاف سنتهای این ژانر، دویل قهرمان تمیزی نیست. او نژادپرست است، تندخو است، و کسی است که در تعقیب یک مسیر قاچاق هروئین از فرانسه، قانون را تا مرز شکستن پیش میبرد . و با این حال، نمیتوانی از تماشایش دست بکشی.
از طریق دویل، فیلم The French Connection هزینه وسواس فکری را بررسی میکند؛ اینکه چه میشود وقتی کار تمام وجود یک انسان را مصرف میکند. لحظات پایانی فیلم، به طور خاص، هنوز هم مانند یک ضربه سهمگین به شکم انسان است. شخصیتپردازی فیلم غنی و فوقالعاده است، اما صحنههای اکشن و زیباییشناسی فیلم نیز قدرتمند هستند. تعقیب و گریز افسانهای فیلم با ماشین، که با ترافیک واقعی، بدون مجوز و با هرجومرج محض فیلمبرداری شد، هنوز هم معیاری برای صحنههای تعقیب و گریز سینمایی محسوب میشود. این صحنه بیشتر از اینکه یک تعقیبوگریز باشد، اعلام جنگی است میان واقعگرایی و بزرگی یک روایت.

۸. Training Day (۲۰۰۱)
روز تعلیم یک تریلر پرفشار است که در قالب یک تجسس پلیسی با ماشین پنهان شده. شخصیت آلونسو هریس، با بازی دنزل واشنگتن، یکی از کاریزماتیکترین شرورهاییست که تا بهحال روی پرده سینما آمدهاند؛ یک افسر فاسد مبارزه با مواد مخدر که جذابیت و تهدید را بهطور همزمان به سلاح خود تبدیل کرده است. تعجبی ندارد که واشنگتن برای این نقش برنده اسکار شد. پس از همراه شدن هریس با شخصیت تازهکار داستان، با بازی ایتن هاک، فیلم به یک روز کامل از فرسایش اخلاقی، سوءاستفاده از قدرت، و جنگ روانی در خیابانهای لسآنجلس تبدیل میشود.
در حالیکه آنتوان فوکوا با دقتی باورنکردنی فیلم را کارگردانی میکند، این بازیها و حس ترس دائماً در حال افزایش است که Training Day را به یکی از درامهای پلیسی شاخص مدرن بدل میسازد. واشنگتن در نقش خود درخشان است؛ هر کلمهاش مانند یک تهدید، یک درس یا دام بهنظر میرسد. هاک نیز به همان اندازه متقاعدکننده است؛ مردی که سعی دارد در دریای کاریزمای سمیِ مربیاش غرق نشود. اما این فیلم درباره پلیس خوب یا بد نیست؛ بلکه درباره بقا در سیستمی است که فاسدان را پاداش میدهد.

۷. Serpico (۱۹۷۳)
سرپیکو داستان الگوی یک پلیس تنها در برابر سیستمی فاسد است و بهایی که برای صادق ماندن در دنیایی فاسد باید پرداخت. در این فیلم پلیسی ماندگار، آل پاچینو نقش فرانک سرپیکو، افسر واقعی پلیس نیویورک را بازی میکند؛ کسی که از گرفتن رشوه سر باز زد و بهای زیادی برای صداقتش پرداخت. پاچینو در این نقش یکی از آسیبپذیرترین و پرشورترین بازیهایش را ارائه میدهد؛ جایی که او سرپیکو را آرمانگرا، متفاوت و با تمایلی روزافزون از انزوا نشان میدهد. او پلیس ایدهآلی برای دوران واترگیت آمریکا است.
سبک روایت بینقص داستان نیز به پاچینو کمک میکند. کارگردانی سیدنی لومت با محوریت شخصیت و غرق در واقعگرایی است. ما تماشاگر آن هستیم که سرپیکو در میان همکاران خود به یک شخصیت مطرود بدل میشود؛ نه بهدلیل شکست، بلکه چون حاضر نشده با فساد همراه شود. این فیلم یک سقوط آرام به درون سرخوردگی، تنهایی و پارانویا است. قدرت فیلم لومت در این است که هیچچیز در آن زرقوبرق ندارد. هیچ افتخاری در انجام کار درست نیست؛ تنها پیامدهایی هولناک و ویرانگر. و با این حال، سرپیکو هرگز تسلیم نمیشود.

۶. The Untouchables (۱۹۸۷)
تسخیرناپذیران بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، اما آن را با استایل، غرور، و حسی مملو از شکوه روایت میکند. کوین کاستنر در نقش الیوت نس، مردی پاکدست که تلاش دارد پاک بماند، نقش اصلی این فیلم پلیسی را بازی میکند. در کنار او، شان کانری در نقش افسر کهنهکاری که دانا و خسته است، بارها صحنه را به قبضه خود در میآورد (حتی با آن لهجه نه چندان خوب). آنها در کنار هم با آل کاپون، با بازی تئاتری و تهدیدآمیز رابرت دنیرو، روبرو میشوند.
برایان دی پالما فیلم را همچون یک اثر حماسی گانگستری کارگردانی میکند که از فیلتر کدهای عدالت غربی عبور داده شده؛ نبردهایی در کوچهها، دادگاهها و ایستگاههای قطار (شامل ادای احترام به سکانس معروف پلههای اودسا در فیلم مشهور آیزنشتاین) در میگیرد. صحنههای خونریزی و کشتار در فیلم بالهوار هستند، دیالوگها ماندگار، و احساسات صادقانه. تسخیرناپذیران یک فیلم پلیسی است که در حال اسطورهسازی است: پر از مشکل، جذاب و کاملاً متعهد به احساس درونی خودش از عدالت. The Untouchables فیلمی ظریف نیست، و شاید از پتانسیل کامل خود بازمانده، اما بیتردید فیلمی فراموشنشدنی است.

۵. Infernal Affairs (۲۰۰۲)
Infernal Affairs یک تریلر جنایی هنگکنگی است که الهامبخش فیلم The Departed شد، اما در بسیاری جهات، فیلمی ظریفتر و از نظر احساسی تأثیرگذارتر است. این فیلم داستان درباره دو جاسوس است (یکی پلیسی نفوذی در مافیا، دیگری گنگستری نفوذی در نیروی پلیس) که درگیر یک بازی مرگبار و آینهوار از هویت و خیانت شدهاند. تنش فیلم تنها از اکشن نمیآید، بلکه از روانشناسی نشأت میگیرد.
تونی لونگ و اندی لاو در نقشهای اصلی فیلم امور دوزخی خارقالعاده هستند؛ هر کدام بهطرزی قانعکنندهای بار زندگی دوگانهشان را به دوش میکشند. این دو بهجای اغراق در احساسات، با خویشتنداری خود، تأثیر داستان را تشدید میکنند. پرسش مرکزی فیلم این نیست که کدامیک پیروز خواهد شد، بلکه این است که چه کسی میتواند هم در نقش شکار و هم شکارچی زنده بماند. هر لحظه از فیلم پر از تنش است. تدوین دقیق، موسیقی کمحجم، و پایانبندی فراموشنشدنیاش، این اثر را به یک شاهکار غمانگیز و سبکدار تبدیل کرده که ژانر پلیسی را به یک تراژدی شکسپیری بدل میکند.

۴. Memories of Murder (۲۰۰۳)
خاطرات قتل بر اساس نخستین قتلهای زنجیرهای ثبتشده در کره جنوبی ساخته شده، اما یک فیلم پلیسی معمولی نیست؛ بلکه بهطور مستقیم، به یک مارپیچ اگزیستانسیالیستی میپردازد. دو کارآگاه با روشهایی کاملاً متفاوت (یکی خشن و غریزی، دیگری منطقی و روشمند) تلاش میکنند پرونده مجموعهای از تجاوزها و قتلها را در شهری کوچک حل کنند. اما با گذر سالها، این پرونده حل نشده و پیچیده آنها را در خود میبلعد.
در اینجا، بونگ جون-هو تراژدی، کمدی سیاه و نقد اجتماعی تند را در هم میآمیزد و پروسه تحقیق جنایی را به استعارهای از شکست نهادها و ناامیدی انسانی تبدیل میکند. خاطرات قتل از معدود فیلمهای پلیسی است که هر چه پرونده بیشتر پیش میرود، افراد کمتری آن را درک میکنند. شات نهایی فیلم، یک نگاه ساده به دوربین، یکی از فراموشنشدنیترین صحنهها در سینمای قرن بیستویکم است. در مجموع، این فیلم یک پروسه تحقیق کارآگاهی بهمثابه پوسیدگی اخلاقی است، و بونگ هر ترک در این سیستم را با همدلی (و کمی خشم) به تصویر میکشد.

۳. L.A. Confidential (۱۹۹۷)
در دهه ۹۰، به نظر میرسید ژانر نوآر دیگر تمام شده، اما محرمانه لسآنجلس ثابت کرد این ژانر هنوز جان دارد. داستان این فیلم پلیسی در لسآنجلس دهه ۱۹۵۰ میگذرد و سه پلیس کاملاً متفاوت (با بازی راسل کرو، گای پیرس و کوین اسپیسی) را دنبال میکند که درگیر شبکهای از فساد، شهرت و خشونت میشوند. یک قتلعام در یک غذاخوری، این سه را به اعماق هزارتوی گناه و قدرت میکشاند.
فیلمنامه بسیار تیزبینانه نوشته شده، بازیگران عالی هستند، و ریتم روایت بیوقفه. کارگردان فیلم، کرتیس هانسون و نویسندهاش، برایان هلگلند، رمان حجیم جیمز الروی را به فیلمی تبدیل کردهاند که در عین پیچیدگی، وضوح بینظیری دارد. آنها موفق میشوند تمام سرنخهای داستان را همزمان دور یکدیگر بپیچانند. محرمانه لسآنجلس یکی از معدود فیلمهای پلیسی است که در آن همه قوسهای شخصیتی به ثمر میرسد. در اینجا مصالحههای اخلاقی به اندازه صحنههای تیراندازی مهیجاند، در حالی که در پایان، مرز میان پلیس خوب و بد کاملاً از بین رفته است.

۲. Heat (۱۹۹۵)
مخمصه یک اثر حماسی جنایی، یک مطالعه شخصیتی، و شعری دو ساعت و نیمه درباره وسواس است. سارق زبده با بازی رابرت دنیرو و کارآگاهی با تلاش بیامان با نقشآفرینی آل پاچینو، تصاویری آینهوار از یکدیگرند؛ هر دو حرفهای، منضبط و کاملاً تنها هستند. گفتگوی کوتاه آنها در یک غذاخوری، سرشار از احترام متقابل و پایان تخلی اجتنابناپذیر و قلب تپندهی فیلم است.
بازیها در این فیلم عالیاند و زیباییشناسی فیلم بهخوبی آنها را کامل میکند. مایکل مان با دقتی بیمارگونه این فیلم را کارگردانی میکند، جایی که لسآنجلس را در اندوه فراوان و سکوتهای تنهایی به تصویر میکشد. تیراندازیها گوشخراشاند، اما لحظات ساکت تأثیرگذارترند. در نهایت، Heat درباره دو مرد است که آنچنان با نقشهای خود تعریف شدهاند که خارج از آن نمیتوانند وجود داشته باشند. فیلم در پایان خود میگوید که حرفه فقط کاری نیست که انجام میدهی — بلکه خود تو هستی. و این، تراژدی است. اگرچه سه دهه گذشته و این فیلم هنوز هم شاهکار است.

۱. Se7en (۱۹۹۵)
هفت نماد اوج تاریک ژانر پلیسی است؛ نزولی به فراتر از جنایتهای عادی، فرو رفتن در چیزی بسیار تاریکتر. در این فیلم پلیسی ماندگار، دو کارآگاه، یکی در آغاز مسیر حرفهایاش (برد پیت) و دیگری در پایان راه (مورگان فریمن)، درگیر تحقیق درباره مجموعهای از قتلها میشوند که بر اساس هفت گناه کبیره طراحی شدهاند. هر صحنه گامی دیگر بهسوی جهنم است. جنایتها با دقت تمام صحنهسازی شدهاند، قاتل همیشه یک گام از تعقیب کنندگانش جلوتر است، و اضطراب همچون فشار در اتاقی دربسته، بالا میرود.
دیوید فینچر با یک زیبایی خفقانآور، سناریو پیچیدهاش را به تصویر میکسشد و هر کوچه بارانخورده و آپارتمان درهمریختهای را به تلهای برای دو پلیس تبدیل میکند. بازیهای همه شخصیتها فوقالعادهاند، اما این جو سنگین روایت است که شما را در هم میشکند. هفت فیلم ترسناکی است که در لباس یک فیلم پلیسی پنهان شده و از درمانده کردن شخصیتها و مخاطب رویگردان نیست. هرچند پیچش نهایی به همان اندازه مشهور و ویرانگر است، وحشت واقعی در این است که این سرنوشت چقدر اجتنابناپذیر احساس میشود. صدای پایانی فریمن در فریم پایانی فیلم، یکی از صادقانهترین اما تاریکترین مونولوگهای تاریخ سینما به شمار میآید.
۱۲ تریلر جنایی-پلیسی پرتنشی که کاملاً بی نقص هستند؛ از The Silence تا The Pledge