هنریویدئو

خلاصه داستان سریال شغال قسمت دهم+ دانلود سریال شغال قسمت ۱۰

خلاصه ای از قسمت دهم سریال شغال را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را  آورده ایم که خواهید خواند.

اولین قسمت سریال نمایش خانگی «شغال» به  کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه‌کنندگی علی طلوعی از روز جمعه ۱۰ مردادماه به صورت مشترک از پلتفرم نمایش خانگی فیلمیو و زینما منتشر شده است و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد.

دانلود قسمت دهم سریال شغال

خلاصه داستان سریال شغال قسمت ۱۰

آوا به همراه سیمین میرسن خونه، سیمین به آوا میگه برو داخل بعد از اینکه یه تماس گرفتم میام تو، آوا میره میبینه شکوه آماده شده برای پذیرایی از سیمین، شکوه میگه آوا میری تو اتاقت تا نگفتم نمیای بیرون.

سیمین زنگ میزنه به فرهاد، فرهاد میگه میخوام برم سر پروژه سحاب، سیمین میگه نیکتاج تو این پروژه چیکارست، امروز خونه نیلوفر دیدمش، گفت یه کارهایی میکنه اونجا، فرهاد میگه پیمانکار قبلی از دوستاش بود سحاب عذرشون رو خواسته، سیمین میگه من اومدم پیش شکوه، فرهاد میگه فیلمی که از سیاوش اومده بیرون رو ببین بعد برو، کاش قبلش بهم میگفتی داری میری، سیمین فیلم و میبینه و میره داخل.

آزاد دوباره میره پیش رضا رفیق موتورفروشش، میگه میخوام موتورم رو بفروشم، پای آبروم وسطه یه گیری دارم که باید سنگ تموم بذارم، رضا بهش میگه آدم مگه عشقش رو میفروشه، شماره کارت میگیره خودش بهش پول میریزه و میگه هر وقت داشتی پس بده.

آوا به سیاوش زنگ میزنه که مامانت اومده اینجا، صبح هم رفته بودم دیدن مامانت، سیاوش میگه حالا چی بهم گفتید میگه دیگه اونا خصوصی و زنونه است، سیاوش هم میگه اتفاقا منم امروز آزاد رو دیدم کلی با هم حرف خصوصی و مردونه زدیم.

شکوه بخاطر دیشب از سیمین عذرخواهی میکنه، بعد میگه که آزاد رفته با سیاوش کلی حرف زده، سیمین میگه سیاوش چیزی بهم نگفت، حالا آوا نمیاد پیشمون؟ شکوه میگه گفتم بمونه تو اتاقش. سیمین میگه من فهمیدم که شرایطمون دقیقا مثل همه، اینا همدیگه رو خیلی دوست دارن من هر کاری کردم دلم نیومد مخالفت کنم حالا مگه اینکه تو یا خواهرزاده ات حرف دیگه ای داشته باشید، شکوه به گریه میفته، سیمین میگه اگه چیزی هست بمن بگو، شکوه میگه نه، سیمین میگه پس مبارکه دیگه. بعد آوا رو صدا میزنه و ازش میخواد به سیاوش زنگ بزنه بگه که هم مامانت موافقت کرده هم آزاد. شکوه به سیمین میگه این بچه جز من کسی رو نداره قول بده مثل هستی مراقبش باشی. سیمین هم میگه نگران نباش قول میدم.

آوا به سیاوش زنگ میزنه و اولش سربه سر سیاوش میذاره و بعد میگه که رضایت دادن، سیاوش میگه پس بپوش دارم میام دنبالت.

آزاد میره یه چندتا تیکه لوازم برقی واسه جهیزیه بخره، شکوه میخواد شام ببره برای آزاد میبینه گل فروشی بسته است قفل رو باز میکنه میره تو، غذا رو میذاره اونجا و کمی اتاقش رو مرتب میکنه.

کامیار میره کافه پیش تارا، تارا میگه تا یه ساعت دیگه بچه ها میان، کامیار میگه حرف هایی که زدیم پیش خودمون بمونه، هر چقدر هم گفتن بیا بازی قبول نمیکنی، تارا میگه من اینجا اعتبار دارم چیکار میخوای بکنی؟ کامیار میگه من هر چی باختم تو صدات در نیاد خودم میدونم دارم چیکار میکنم، همون لحظه مهمون کامیار هم میرسه.

عبدی با یکی از آدمهاش میاد دم گل فروشی، عبدی میگه چراغ اتاقش روشنه میخوام کاری باهاش کنید تا استخون هاش هم پیدا نشه، به یکی زنگ میزنن که بی سرو صدا کار رو شروع کنه.

آزاد و عطا هم میرسن دم خونه مارال. سیاوش و آوا هم با همدیگه بیرون بودن.

یکی میاد و کل گلخونه رو یواشکی بنزین میریزه و بعد آتیش میزنه، شکوه هنوز تو بود یهو آتیش رو میبینه و جیغ میکشه، آتیش همینطور زیاد و زیادتر میشد.

سیاوش میگه دیدی اونقدرها هم فکر میکردی سخت نبود، اگه میدونستم این کلیپ رو شش ماه پیش میدادم بیرون. آوا میگه چی به آزاد گفتی رضایت داد، سیاوش میگه بهش قول دادم برات کم نذارم الان فکر کنم منتظره پامو کج بذارم یه تیر خلاصی بهم بزنه. آوا میگه میخوای بهش زنگ بزنم ازش تشکر کنیم؟ سیاوش میگه بزن.

مارال چای میاره، ضیا زنگ میزنه به مارال، مارال میگه کجایی پس؟ آزاد اینجاست، ضیا تا میشنوه آزاد تو خونه اوناست سریع گوشی رو قطع می کنه، آوا هم به آزاد زنگ میزنه و تماس تصویری میگیره، آزاد میگه شب زود برید خونه سیاوش میگه خودم میرسونمش، صدای آمبولانس میاد، آزاد شک میکنه میره بیرون میفهمه گلخونه آتیش گرفته فوری عطا رو صدا میکنه میرن گلخونه، آزاد به مامورهای آتش نشانی میگه کسی اون تو نیست، ضیا زنگ میزنه به عبدی میگه آزاد تو گلخونه نبوده، عبدی میگه حرف مفت نزن یه نفر اون تو بوده، مامورها میفهمم یه خانم اون تو بوده، آزاد میره خونه شکوه رو صدا میزنه اما فایده نداشت، عطا میاد میگه خاله رو دارن میبرن بیمارستان.

آوا هنوز بی‌خبر بود، رفته بودن جگر بخورن، آوا میگه میشه مراسم نگیریم همه چیز ساده برگزار بشه، سیاوش میگه باید با بقیه حرف بزنیم اینطوری نمیشه که، گوشی آوا زنگ میخوره عطا بهش میگه بیا بیمارستان خاله شکوه یکم درد داشت آزاد اوردتش بیمارستان، لوکیشن میفرسته براش، با سیاوش راهی میشن.

عطا میگه من فکر میکنم همه چیز زیر سر عطا باشه، آخه اونروز که تو رفتی من جاشو به مامورها لو دادم، من نگران شدم جاشو به مامورها گفتم، فکر اینکه اگه به خاطر کار من باشه داغونم، من چجوری تو چشم آوا نگاه کنم؟

سیمین تو خونه مشغول کار بود، درباره پرونده محیط زیست و پرونده نیکتاج راجع به جنگل های شمال صحبت می کنه روی لایو بود که خبرنگار با اومدن نیکتاج به دفترش مجبور میشه بحث رو تموم کنه اما سیمین متوجه میشه که بخاطر ادامه ندادنش بحث رو تموم کردن، نیکتاج باهاش درگیر میشه و میگه با حقوقی که شما می گیری بعید میدونم بتونید خرجتون رو در بیارید، نمیدونم اگه ماشین بهت بزنه مادرت بتونه تحمل کنه یا نه، خبرنگار میگه وقتی تهدید میکنید یعنی حق با شمسه، نیکتاج میگه این دیگه به تو ربطی نداره.

فرهاد به سحاب میگه بی خیال این پروژه بشو، اما سحاب میگه نمیتونم، من به تو اعتماد دارم ، همون لحظه سیمین زنگ میزنه به فرهاد و جریان سیاوش رو بهش میگه که من و شکوه تصمیم گرفتیم با ازدواج سیاوش و آوا موافقت کنیم. فرهاد حالش بد میشه و از سحاب عذرخواهی میکنه و میرن.

آوا و سیاوش میرسن بیمارستان آوا میگه چی شده؟ عطا گریه میکنه و …

خلاصه داستان سریال شغال قسمت اول تا آخر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا