خلاصه داستان سریال محکوم قسمت چهارم + دانلود قسمت چهارم سریال محکوم

خلاصه ای از قسمت چهارم سریال محکوم را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را آورده ایم که خواهید خواند.
چهارمین قسمت سریال نمایش خانگی محکوم به کارگردانی سیامک مردانه در روز چهارشنبه از پلتفرم نمایش خانگی فیلمیو منتشر میشود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه مییابد.

خلاصه داستان سریال محکوم قسمت چهارم
نسرین وقتی می بینه ماشین خسرو بیرون بیمارستان پارک شده شک میکنه، میره داخل پیداش میکنه و ازش میپرسه برای چی اومدی اینجا؟ حالت خوبه؟ خسرو میگه نه حالم خوب نیست، من امشب میتونستم همون کاری رو که پسرت با دخترم کرد رو باهاش بکنم اما نکردم ترسیدم از اینکه شبیه همون بیشرفی بشم که اونجا روی تخت خوابیده، داستان من با تو و پسرت تازه شروع شده.
نسرین میره پیش دوستش پروا که وکیل بود باهاش مشورت کنه، او بهش میگه مهیار با کارها و تهدیدهایی که توی جمع خسرو رو کرده اثبات بی گناهیش کار ساده ای نیست، اگه کار مهیار نیست کار کیه که اینقدر دقیق همه جیز رو صحنه سازی کرده و مهیار رو گرفتار کرده، چرا باید یه نفر اینکار رو باهاش کنه مگه چه دشمنی داشته؟ نسرین میگه فقط مهیار که نمیتونه دشمن داشته باشه، شاید خسرو دشمن داشته یا تابان، اگه میشه وکالتش رو خودت برعهده بگیر چون من نمیتونم.
خسرو میره دادسرا و از طرف خودش درخواست طلاق میکنه بعد میره سوار ماشین بهرام میشه، بهرام بهش میگه اگه خواستید وکالت پرونده طلاقتون رو هم خودم دست بگیرم تا کمتر با خانم آرمند چشم تو چشم بشید. خسرو میگه من به اصرار همسر سابقم وکالت پرونده دخترم رو دادم به شما، حقیقتا بهتون اعتماد ندارم، فعلا خیالم از شما راحت نیست. من آدم بدبینی نیستم اما تا جون دادن این پسره رو بالای دار نبینم بهتون مطمئن نمیشم.
نسرین اونقدر خسته بود که پشت میز کارش خوابش میبره منشی میاد بهش میگه بخاطر مرخصی یکی از همکارها آقای محبی گفتن این پرونده ها رو هم شما بررسی کنید، نسرین میره که توضیح بده از پسش برنمیاد چون کلی کار رو سرش ریخته، میبینه پیرمردی که برای آزادی پسرش روز اول ازش کمک میخواست اونجاست، حالش رو میپرسه و میگه حالت رو میفهمم، پیرمرد میگه اگه می فهمیدی یه راهی جلو پام میذاشتی، نسرین قسم میخوره که از دستش کاری بر نمیاد اگه یه سند جور نکنه از دست قاضی هم کاری برنمیاد، باز هم بهش میگه برو ازشون رضایت بگیر. بعد میره طبقه بالا و میبینه بهرام اونجاست اما بدون اینکه خودش رو نشون بده میره داخل به کار خودش میرسه، محبی میگه شما تو پرونده پسرت چیکار میخوای بکنی که مرخصی بلند مدت میخوای؟ مگه وکیل نداره؟ نسرین میگه وکالتش برعهده خانم پروا هست اما من باید کنارشون باشم کمکش کنم، من الان فکرم آزاد نیست نمیتونم قضاوت کنم. محبی مجبور میشه قبول کنه.
بهرام میره پیش فروتن و ازش اجازه دسترسی به پرونده رو میخواد، فروتن میگه که حتما موکلش رو جهت زمان انجام حکم مطلع کنن که چه مقدار طول میکشه و اینکه بیان وسایل دخترشون رو هم تحویل بگیرن.
خسرو و ناهید میرن دفتر بهرام، خسرو عصبانی بود و درخواست بهرام رو قبول نمیکنه جهت اینکه بدون اینکه کسی متوجه بشه جعل سند کنه چون مهیار برای آزادیش به پرونده پزشکیش احتیاج داره، خسرو میگه من اگه قرار بود دست ببرم تو پرونده اش که وکیل نمیگرفتم، اما بهرام میگه ما مجبوریم چون قاضی با همون پرونده ثابت میکنه موقع قتلِ دختر شما دچار جنون شده خیلی ساده میفرستنش تیمارستان و بعدش هم آزاد میشه، شما فقط یه امشب فرصت دارید برای اینکه بازپرس زوم کرده روی این قضیه و قرار مامور بفرسته پرونده رو بگیرن، شما فقط باید تو پرونده اش اضافه کنید که مهیار بارها تو جلسات تراپی از میلش به خشونت باشما صحبت کرده.
خسرو در جواب درخواست بهرام میگه وکالتی که من به شما دادم رو پاره کنید بریزید دور و بعد اونجا رو ترک میکنه. با رفتن خسرو، بهرام به ناهید میگه اگه میخوای قاتل بچه ات بره پیش دخترت برو این آدم لجباز رو راضی کن، دیگه خودتون میدونید.
نسرین میره بیمارستان میبینه مهیار با اسماعیل میخوان برن سرویس بهداشتی، مهیار با دیدن نسرین عصبی میشه و میگه من نمیخوام ببینمت از اینجا برو و فاز مادرهای مهربون رو برندار، نسرین مجبور میشه بره بیرون بشینه. اسماعیل میره پیش نسرین و براش توضیح میده که به حرفهای مهیار توجه نکن تو برو دنبال کارهاش تا از این وضعیت نجات پیدا کنه، نبینم جا بزنی.
نسرین میره پیش سهیل دوست مهیار تا ببینه کسی با مهیار مشکلی داشته یا نه، سهیل میگه یه مدت با یه دختری به اسم پونه تو رابطه بوده که بخاطر شرایط مهیار رابطه اشون رو قطع کردن، پیج پونه رو به نسرین میده، نسرین میره صفحه اینستاگرام پونه رو میبینه و عکس تابلوی آموزشگاه نوای شهرآشوب نظرش رو جلب میکنه.
ناهید و خسرو میرن سر خاک تابان سنگ قبر هم براش سفارش میدن، ناهید حرفهایی میزنه تا خسرو برای انجام کاری که بهرام پیشنهاد داده تحریک کنه و میگه تو هنوز نسرین رو دوست داری نمیشه هم قاتل بچه ات رو قصاص کنی و هم عاشق مادرش باشی، تابان بخاطر نسرین رفته زیر خاک و تو نمیتونی خونش رو نادیده بگیری.
خسرو میره ماشین تابان رو بفروشه، تو داشبورد کیف دستی و ادکلن تابان رو می بینه بو می کنه و به گریه میفته ادکلن رو چند باری میزنه تا بیشتر حسش کنه.
نسرین میره آموزشگاه نوای شهر آشوب و از منشی درباره پونه سوال میکنه، بهش میگه فردا ظهر اونجا کلاس داره اگه میخواد بیاد اونجا دیدنش.
خسرو شبونه میره و پرونده مهیار رو برمیداره، منشی اول میپرسه پرونده رو برای چی میخواد اما بعدش از سؤالش پشیمون میشه.
ناهید مدارک رو برای بهرام میبره و بهش میگه فقط کاری نکنه که پشیمون بشیم.
نسرین فردا ظهر دوباره میره جلوی آموزشگاه، که برای گوشیش پیام احضاریه طلاق میاد. همون لحظه پونه هم میاد، نسرین ازش درباره مهیار میپرسه، پونه میگه مهیار خیلی بد دل بود و شکاک همش با بقیه سر من دعوا میکرد و منم مجبور شدم باهاش کات کنم، حتی منو کتک زده، مجبور شدم خطم رو عوض کنم از بچه ها شنیدم روبراه نیست و دکتر میره. نسرین بهش نمیگه که چه بلایی سر مهیار اومده و میره بیمارستان و به مهیار میگه من اومدم کمکم کنی، مهیار میگه اونروز که تحویلم دادی گفتی دو روزه منو میاری بیرون چی شد؟ الان دست خالی اومدی میگی من کمکت کنم؟ نسرین میگه بجز من دیگه با کیا درگیر بودی؟ اینا رو پونه بهم گفته، فرض کن تو بیگناهی، یه نفر اومده تابان رو کشته باید ببینیم کی بوده؟ یه ذره فکر کن به کی مشکوکی قشنگ فکر کن، یا یکی با تابان خصومت داشته اونو کشته قتل رو انداخته گردن تو یا اینکه تو کشتی، حالا دیگه خودت میدونی.
مهیار رو میارن اتاق فروتن، نسرین و پروا میرسن منتظرن تا خسرو و وکیلش بیان، نسرین هنوز نمیدونه بهرام وکالت خسرو رو گرفته، منتظرن کارشناس پزشک قانونی هم برسه، نسرین بهرام رو میبینه تازه متوجه قضیه میشه. پرونده پزشکی مهیار بررسی میشه که نشون میده مهیار دچار افسردگی شده و دچار جنون نبوده و این جرم رو آگاهانه انجام داده، پروا میگه چطور کسی که تو دوماه دو بار خودکشی کرده سلامت بوده؟ کارشناس میگه اونها دلیلی بر جنون نبوده، مهیار میگه یکی این وسط مرده شما هم منو پیدا کردید انداختید گردن من. مهیار با دخالت های بهرام بهش میگه من چجور یه عمر به تو میگفتم عمو، تو واقعا مَردی؟ پروا به نظریه ها اعتراض میکنه، نماینده پزشک قانونی میگه مهیار سطح عملکردش برای واکنش هاش سطح قابل قبولی هست. هم میتونه فکر کنه هم احساساتش رو تنطیم کنه. مهیار عصبی میشه که من کاری نکردم. فروتن میگه وقتی مهیار برمیگرده موبایلش رو برمیداره یعنی به موقعیت خودش آگاهی داشته و به نظر من ایشون آگاهانه اینکار رو کرده، مهیار دوباره عصبی میشه، بهرام میگه تو بخاطر نفرتی که از شوهر مادرت داشتی زدی دخترش رو کشتی. جلسه که تموم میشه، مهیار به پروا میگه چرا اون تو نشستی هرکی هرچی دوست داشت به من گفت، به نسرین هم میگه تویی که تو اتاق رات ندادن چرا به من قول دادی خلاصم می کنی؟ دارن منو میبرن زندان، سند مدرک دارن میگن قاتلم، تو همیشه ادایی، منو اعدام میکنن میری میرسی به شوهر جدیدت.
با رفتن مهیار، فروتن به پروا میگه فکر میکنم وقتش رسیده که من نظر نهایی ام رو درباره پرونده بدم، من چاره ایی نداشتم که دستور انتقال مهیار به زندان رو بدم.
ناهید تو خونه گوشی تابان رو روشن میکنه و عکس ها و پیام هاش رو میبینه، به خسرو میگه تابان و مهیار باهم تا چه حد در ارتباط بودن؟ خسرو میگه ارتباط معمولی داشتن، ناهید پیام تابان رو نشونش میده که با هم قرار گذاشته بودن، پسره چی فرستاده بوده که تابان گفته پاکشون کنه. ناهید و خسرو این موضوع رو به بهرام اطلاع میدن، بهرام میگه باید اون پیامهای پاک شده باشه تا بتونیم بفهمیم قضیه چیه. باید ریکاوری بشه، به دستور مستقیم دادگستری احتیاجه. خسرو میگه من و نسرین از تابان خواسته بودیم که مهیار رو به ازدواج ما راضی کنه، این پیامها شاید در این رابطه بوده باشه، ناهید عصبی میشه که تو چرا برای ازدواجت دختر منو انداختی وسط؟ الان دختر من کجاست. بهرام میگه الان همه چیز به نفع ماست شاید بریم سراغ پیام ها تابان یه چیزی گفته باشه به ضرر ما باشه چرا خودمون رو بندازیم تو دردسر، خسرو میگه اگه حقیقت تو این پیامها باشه چرا نریم سراغش ما میخواهیم قاتل پیدا بشه با کسی خصومت نداریم که. بهرام میگه ما قدم اول رو درست برداشتیم چرا دوباره بریم سر پله اول و پاس گل بهشون بدیم، همینطوری وکیل نسرین اعتراضیه زده.
موقع برگشت خسرو به ناهید میگه چرا از تصمیمت منصرف شدی؟ مگه بخاطر پیگیری اس ام اس ها نرفتیم پیش بهرام، تا فهمیدی شاید به ضررت باشه کشیدی کنار؟ ناهید میگه اینجا هر چی به ضرر من باشه به ضرر تو هم هست متوجه هستی؟ من و تو یه جا هستیم، خسرو میگه از کجا مطمئنی من و تو الان یه جا هستیم، ناهید میگه یوقت نری واسه خودشیرینی همه چیزو به بازپرس بگی گند بزنی.
بالاخره مهیار رو به زندان منتقل میکنن و …



