هنریویدئو

خلاصه داستان سریال محکوم قسمت سوم + دانلود قسمت سوم سریال محکوم

خلاصه ای از قسمت سوم سریال محکوم را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را  آورده ایم که خواهید خواند.

سومین قسمت سریال نمایش خانگی محکوم به کارگردانی سیامک مردانه در روز چهارشنبه از پلتفرم نمایش خانگی فیلمیو منتشر می‌شود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد.

خلاصه داستان سریال محکوم قسمت سوم

نسرین برای مهیار کمی غذا میاره بهش پیشنهاد میکنه کمی بخوابه تا حالش بهتر بشه، مهیار میگه حرفهامو باور کردی؟ نسرین میگه فقط نباید من باور کنم، مهیار میگه تو مادرمی باید باور کنی، اگه تو باور نکنی بقیه هم باور نمی کنن، نسرین میگه چندتا سوال دارم ازت فقط درست بهم جواب بده، بهم بگو اون شب چقدر مواد مصرف کردی؟ میخوام بدونم تو حال خودت بودی یا نه؟ مهیار میگه من اون شب حالم خیلی بد بود حتی یادم نمیاد وقتی بیدار شدم چرا تو اتاق خودم بودم، فقط یادمه رو کاناپه بودم تابان اومد، نسرین میگه پس یادته تابان اومد، تو که گفتی هیچی یادت نمیاد؟ تو مگه نمیگی یادت نیست پس چرا ایستادی میگی نکشتیش؟ چرا اینقدر محکم میگی؟ مهیار میگه دلیلی نداشت اینکار رو کنم؟ نسرین میگه پس اثر انگشتت رو لباس تابان چیکار می کرد، چرا با اون وضعیت از خونه رفتی بیرون چرا برگشتی؟ پس این چند روزه کجا بودی؟ تو باید به قاضی، بازپرس به همه باید جواب پس بدی، مهیار داد میزنه که به روح بابام من نکشتمش، میخوای تحویلم بدی؟ نسرین میگه مگه نمیگی نکشتیش؟ مهیار میگه باور نمی کنن تو که مادرمی باور نمی کنی اونا چطور باور کنن، من برگشتم که تو منو رد کنی برم، نذار ببرنم زندان، نسرین میگه آتیش تو این خونه به پا کردی ول کن هم نیستی؟ دیگه قضیه ماشین خسرو نیست بگم بچه ام بچگی کرده، یه نفر کشته شده، مرده، الان همه الان دنبال تو هستن، مهیار عصبی میشه که من نکشتمش، نسرین میگه دو روز میری اون تو معلوم میشه نکشتی میای بیرون، من میارمت بیرون. مهیار میگه تو الان برای راحت شدن خودت داری منو تحویل میدی، همیشه همینطوری بودی، همیشه منو از سرت باز کردی الانم میخوای منو تحویل بدی بری پیش خسرو جونت، من نمیذارم منو تحویل بدی، نسرین میگه رابطه ما دیگه مگه مثل قبل میشه؟ ایندفعه اگه فرار کنی همه مطمئن میشن تو قاتلی، مهیار میزنه تو گوش نسرین بعد گلدون رو میندازه پنجره رو میشکونه، نسرین می ترسه میگه باشه بخدا فراریت میدم فقط یه کم بهم فرصت بده یه آدم مناسب پیدا کنم، باید مطمئن بشم قول دادم بهت. بعد مهیار رو میبره اتاقش تا بخوابه.

نسرین به فروتن زنگ میزنه که مهیار برگشته خونه، برای اینکه فرار نکنه در خونه رو قفل کردم کلید رو از پنجره میندازم بیرون هر چه سریعتر بیایید تا بیدار نشده.

رعد و برق میزنه مهیار بیدار میشه می بینه نسرین پیشش دراز کشیده بهش میگه چی شده؟ نسرین میگه مهیار من قول میدم بیارمت بیرون، مهیار میگه منو لو دادی؟ تو قول دادی بهم کمک کنی، من احمق فکر کردم بهم کمک می کنی، کلید رو بده من برم، منو اعدام می کنن، من برات مهم نیستم. مهیار شیشه های در رو می شکونه، نسرین میگه به من اعتماد کن من میارمت بیرون، پلیس ها میریزن تو حیاط، مهیار میگه التماس میکنم در رو باز کن من فرار کنم هیچ کس با تو کار نداره، هر چی نسرین میگه مهیار اینکارها رو نکن گوش نمیده و حالش حسابی بد شده بود، پلیس دستبند رو به دستهای مهیار میزنه، مهیار میگه گریه نکن تو مادر من نیستی من به تو پناه آورده بودم، میتونستی کمکم کنی نکردی، نمی بخشمت.

با رفتن مهیار، نسرین همه جای خونه رو می گرده دنبال یه سرنخ، که ببینه آیا کسی میتونسته به زور وارد خونه شده باشه یا نه، میبینه قفل انباری نیست، به باباش زنگ میزنه ببینه قفل انباری رو او برداشته یا نه که او هم اظهار بی اطلاعی می کنه.

فروتن از مهیار بازجویی میکنه که تو این چند روز کجا بودی؟ مهیار میگه همه جا رفتم، فروتن میگه چرا کشتیش، اگه بگی تو اتاق خواب بودم ندیدم کلاهمون میره تو هم، اما مهیار دوباره همون حرفهای تکراری رو میزنه و میگه نمیدونم کی کشته تو داری الکی خودت رو خسته می کنی؟ مهیار میگه شما قاتل اصلی رو پیدا نکردی خراب شدی سر من، اما من حرفم همونه. فروتن میگه کلی سند و مدرک علیه تو هست، تو داری قبل زندان کار رو پیچیده می کنی، فروتن میگه اگه میگی نکشتیش چرا از خونه زدی بیرون فرار کردی؟ مهیار میگه ترسیده بودم شما نصفه شب بیدار بشی یه جنازه تو خونه ات ببینی نمیترسی؟ فروتن میگه پس چرا برگشتی؟ مهیار میگه گوشیم رو جا گذاشته بودم، فروتن میگه گوشی خاموش به چه دردی میخوره؟ چی توش بود که ترسیدی بیفته دست کسی؟ مهیار میگه هیچی. فروتن میگه دادم ته موبایلت رو در بیارن، بگی هیچی برات بد میشه، مهیار میگه هیچی دستتون رو نمیگیره.

نسرین میره اداره پلیس، فروتن میگه ما خونه شما رو کامل بررسی کردیم، نسرین میگه من ازتون میخوام بابت اطلاعات جدیدی که بهتون دادم یه بار دیگه برید مخصوصا انباری اونجا رو دوباره چک کنید من مطمئنم یه نفر اومده قفل رو شکونده و بخاطر اینکه اثری نمونه با خودش برده. فروتن میگه این حرف شما زمانی ارزش داشت که اینهمه اثر انگشت پسر شما رو لباس مقتول نباشه، عقل من میگه همه چیز روشنه اما چون شما خودتون پسرتون رو تحویل دادید من میگم دوباره بررسی کنن تا برای شما هم روشن بشه، من فکر نمی کردم شما اینکار رو کنید، خیلی سخته آدم خودش رو جای شما بزاره، اما بنظر من شما بهترین تصمیم رو گرفتید با تمام قلبم آرزو میکنم که حرفهاتون درست باشه و مهیار هم بی گناه باشه.

نسرین از اتاق فروتن میاد بیرون، خسرو و ناهید اونجا بودن، خسرو میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ ناهید میگه قاضیه بالاخره اومده با یکی مثل خودش بریزه رو هم پسرش رو بکشه بیرون. نسرین میگه اومدم یه چیزهایی جدیدی به بازپرس پرونده توضیح بدم احتمال میدم اون شب یه نفر دیگه هم تو خونه بوده، ناهید میگه داستان درست نکن که بگی پسرم بی گناهه پسرت باید تقاص کاری که کرده رو بده، فروتن با شنیدن سرو صدا میاد بیرون که چی شده؟ خسرو میگه میشه توضیح بدید این خانم اینجا چیکار داره؟ فروتن میگه من باید برای کارم به شما توضیح بدم؟ ناهید میگه اگه کاری کنید قاتل دختر من قسر در بره من اینجا رو به آتیش می کشم.

خسرو و ناهید میان کافه تابان، نسرین به خسرو زنگ میزنه، اما خسرو که هنوز اسم نسرین رو تو گوشیش نسرین جان سیو داشت جواب نمیده، ناهید با گریه میگه کاش کافه زودتر فروش رفته بود بچه ام الان پیشم بود، خسرو به ناهید میگه اون چه حرفی بود توی جمع به نسرین گفتی؟ خجالت نکشیدی خودت؟ ناهید میگه من باید خجالت بکشم از اینکه یکی زده دختر منو کشته؟ کسی باید خجالت بکشه که بخاطر موقعیت شغلی خودش میره دادسرا میخواد پسرش رو بکشه بیرون، خسرو میگه هر کاری هم بکنه نباید اونجوری حرف میزدی، ناهید میگه بس کن خسرو، وضعیتمون رو ببین بعد تو داری از کسی طرفداری می کنی که باعث این اوضاع شده، کوری؟ نگران این باش که خون دخترت رو کسی پایمال نکنه، اون خانم داره خودشو به آب و آتیش میزنه پسرش رو بکشه بیرون، تو چیکار داری میکنی واسه دخترت، بگرد یه وکیل درست و حسابی پیدا کن، نذار هرکاری دلش می خواد بکنه.

شب خسرو و ناهید میرن خونه، نسرین جلو در منتظرش بود، ناهید به خسرو میگه باورم نمیشه اینجاست، چیکار داری اومدی اینجا، نسرین میگه اومدم با خسرو حرف بزنم، هرچی زنگ میزنم تلفنم رو جواب نمیده، ناهید میگه برای چی باید جواب بده، خسرو میگه وقتی جواب نمیرم یعنی نمی خوام حرف بزنم، نسرین میگه شما منو نمیشناسید، هر قضاوتی درباره من داشته باشید حق دارید ولی خسرو منو خوب میشناسه من اگه از موقعیتم میخواستم سوءاستفاده کنم بچه ام رو تحویل نمیدادم، ناهید میگه تو رفتی بچه ات رو تحویل دادی که موقعیت شغلیت به خطر نیفته میدونی اونقدر دوست و آشنا داری که تبرئه اش کنند، نسرین میگه الان توقع دارید که من بچه ام رو ول کنم؟ من با هزارتا بدبختی تونستم یه سر نخ از بی گناهی بچه ام پیدا کنم، من مجبورم واسه خاطر بچه ام خودمو به آب و آتیش بزنم، من شما رو میفهمم درد من کمتر از شما نیست من خودمم داغ دیدم، دخترت رو به اندازه بچه خودم دوست داشتم اگه الان اومدم اینجا اینارو میگم بخاطر اینه که درکتون کردم اما ازتون می خوام که شما هم منو درک کنید، من بخاطر بچه ام هرکاری می کنم حتی اگه بچه ام گناهکار باشه، ناهید میگه من نمیذارم هرکاری بخوای بکنی. وقتی نسرین میره ناهید به خسرو میگه چقدر راحت میتونه با مظلوم نمایی تو رو تحت تأثیر قرار بده ولی با من نمیتونه اینکار رو کنه پای خون بچه ات وایستا حتی اگه طرف مقابلت زنت باشه.

شب تابان میاد تو خواب خسرو با صورت خونی و بهش میگه تو که نمیذاری خون من هدر بره بخاطر من یه کاری بکن بابا.
فروتن همراه با گروه تجسس میرن منزل نسرین، از نسرین میپرسه شما با اینهمه سابقه چطور به بی گناهی پسرتون اینقدر مطمئنید؟ نسرین میگه من پسرم رو میشناسم، بچه من اگه با خسرو مشکل داره نمیخواد کسی رو جای پدرش ببینه، هیچ ربطی به قتل نداره، فروتن میگه متاسفانه مهیار ضد و نقیض حرف میزنه برای قتل تابان هم دلیل محکمی نداره فقط میگه اون شب خواب بوده چیزی ندیده، این فقط یه معنی میده که روزهای سختی پیش رو دارید خودتون رو آماده کنید.
بهرام میره جلوی خونه خسرو، می بینه ناهید سوار تاکسی میشه دنبالش میره، ناهید میره سر خاک تابان، بهرام هم با یه دسته گل میره جلو و تسلیت میگه و بهشون توضیح میده که بهرام زارع وکیل هستم، درمورد وکالت پرونده دخترتون میخواستم حرف بزنم، ناهید میگه برای چی ندیده و نشناخته اینجا باهاتون حرف بزنم؟ بهرام میگه من با آقای شهابی هم صحبت کردم اما چون من دوست قدیمی همسر مرحوم نسرین خانم بودم به من بی اعتماد بودن، ناهید میگه برای چی باید بهتون اعتماد می کرد، بهرام میگه برای اینکه پدر و مادر همسر مرحوم نسرین به من اعتماد کردن همین الان سر یه زمین با نسرین اختلاف دارن و وکالت پرونده اش رو دادن به من، ناهید میگه ممنون اما ما ترجیح میدیم خودمون پرونده رو ببریم جلو، بهرام میگه شما باید توجه کنید که نسرین جایگاه خوب و دوستای زیادی تو قوه قضاییه داره، میتونه مسیر پرونده رو تغییر بده قتل رو غیرعمد جلوه میده و پسرش رو میکشه بیرون‌. ناهید میگه چی به شما میرسه؟ بهرام میگه من از نسرین کینه ۲۰ ساله دارم بذارید پای تسویه حساب شخصی، من تا حالا تو هیچ پرونده ای شکست نخوردم، بدون هیچ چشم داشتی این پرونده رو عهده می گیرم، بعد کارتش رو به ناهید میده و میره.

مهیار رو میبرن چکاپ سلامت روانی و دکتر از دوماه قبلش می پرسه. درباره خودش و خواب و روحیه اش میپرسه و اینکه عذاب وجدان داره یا نه، مهیار توضیح میده که روزی که بابام تصادف کرد به اصرار من زدیم به جاده کاش بابام قبول نمی کرد، از خودم بدم میاد. کلا نمیتونم تصمیم بگیرم، دکتر می پرسه خودت رو آدم تنهایی میدونی یا فکر می‌کنی برای کسی مهمی؟ مهیار میگه نه فکر میکنم برای کسی مهم نیستم.
مهیار رو می برن خونه تا صحنه تصادف رو بازسازی کنن، مهیار همه ماجرا رو تعریف می کنه. موقع تعریف کردن اجازه میگیره بره دستشویی اما اونجا دنبال یه راه فرار بود، شیشه مایع رو میشکونه، پلیس میفهمه که میخواد بلایی سر خودش بیاره در رو می شکونه میرن داخل می بینن مهیار قصد داشته خودش رو بکشه میارنش بیرون با دست خونی، مهیار رو میبرن بیمارستان، نسرین هم همراهش میره، بابا اسماعیل میاد پیشش که آقا کمال و زنش رفتن بیا اونور، نسرین میگه خسته شدم از بس غر زدن، اسماعیل میگه غصه نخور درست میشه ، نسرین میگه چی درست میشه، پسرم رو با دست بند خوابوندن رو تخت بیمارستان، شوهرم منو از خونه انداخته بیرون زن قبلیش رو آورده اونجا، تابان برمیگرده؟ چی درست میشه؟ چه مصیبتی بود سر من اومد.
مهیار پدربزرگش رو صدا میکنه که بهم آب بده، فروتن میاد اونجا و میگه تو خونه هیچی پیدا نکردیم که بهش بتونیم استناد کنیم، پرونده روانپزشکی اش هم داره بررسی میشه. یکم زمانبره، نسرین میگه بچه من مدتهاست تحت نطر تراپیسته، حتما افسردگی رو تایید میکنن اما سلامت روانش رو نمیدونم. فروتن که تازه فهمیده بود مهیار افسردگی داره و تحت نظر خسرو بوده از خسرو میخواد بیاد اداره پلیس.

خسرو با ناهید میاد پیش فروتن و میگه شما دنبال چی هستید؟ دنبال اینید که ثابت کنید مهیار مجنون بوده تا قتل دختر من رو غیرعمد جلوه بدید؟ فروتن میگه شما بعنوان تراپیست متهم اینجا هستید نه پدر مقتول، من باید پرونده بیماری مهیار رو بررسی کنم، ناهید میگه که پسر همکارتون رو تبرئه کنید؟ فروتن میگه شما از جزئیات کار ما بی‌خبر هستید فکر می‌کنید با قصد داریم پرونده رو جلو می بریم، شما اگه به ما گفته بودید ما طور دیگه رفتار میکردیم، نگفتید الان اون بچه خودکشی کرده تو بیمارستانه، ناهید میگه اون عذاب وجدان داشته خواسته خودشو بکشه شما دنبال چی هستید؟ فروتن میگه ما هم می‌خواهیم همینو بدونیم که چرا خودکشی کرده. خسرو میگه مهیار افسردگی داشته ولی نمی‌تونید بگید که ازخود بیخود بوده و اون بلا رو سر دختر من اورده، مگر اینکه خودتون بخواهید تو پرونده جا بدید. فروتن دو روز فرصت میده تا خسرو پرونده مهیار رو تحویل بده.
موقع برگشت ناهید به خسرو میگه اینا دارن همه زورشون رو میزنن این پسره رو بیارن بیرون ما هم هیچ کاری از دستمون برنمیاد، چرا ما یه وکیل نمیگیریم، خسرو میگه کی گفته ما وکیل نمیگیریم، ناهید میگه پس چرا جواب اون وکیل که خودش اومده سراغمون رو نمیدی؟ خسرو تازه میفهمه که بهرام سراغ ناهید هم رفته، بهش میگه اون اگه وکیل درستی بود خودش رو نمینداخت وسط، شاید همه اینا سیاه بازی باشه، ناهید میگه زن تو داره مسیر پرونده رو اونطور که میخواد پیش میبره، خسرو میگه من به این وکیل اعتماد ندارم، اون ۲۰ ساله خواستگاره نسرینه از کجا معلوم نیاد تو پرونده به خاطر خودشیرینی گند بزنه به همه چیز. ناهید میگه بگو دردت چیه، چرا متوجه نیستی من الان با توام هرچقدر از هم متنفر باشیم یه اتفاق مشترک وحشتناک برای ما افتاده بعد تو درگیر اینی که یارو ۲۰ ساله تو نخ نسرین بوده خب باشه به درک. اصلا به نفع ماست ، مطمئن باش اون از نسرین بریده که اینقدر خودش رو به آب و آتیش میزنه کینه اون الان به نفع ماست، خسرو میگه تو میخوای خون تابان پایمال نشه من درستش میکنم، نگران نباش، هرجا دیدم حقی ناحق میشه میدونم چیکار کنم بوقتش. ناهید میگه وقتش کی هست؟ خسرو میگه نمیدونم شاید همین امشب. خسرو دوباره خواب میبینه سرخاک تابان، تابان اومده بهش میگه تو نمیخوای بری سراغ قاتل من؟ منتظر کسی نمون.

خسرو شبونه میره بیمارستان و میره نزدیک اتاقی که مهیار توش بستری شده، میبینه نگهبان اونجاست، نسرین بیرون رفته بوده کافی بگیره بخوره، نگهبان یه لحظه میره و خسرو از فرصت استفاده میکنه میره اتاق مهیار یه چاقو درمیاره مدام هم صورت تابان جلو چشمشه که میگه منتظر کسی نباش و خودت کار رو تموم کن، خسرو چاقو رو چندین بار تو بدن مهیار فرو میکنه و …

دانلود قسمت سوم سریال محکوم

خلاصه داستان سریال محکوم قسمت اول تا آخر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا