مهدی مقدم، خواننده، بازیگر، آهنگساز و ترانهسرا، متولد سوم آبان ۱۳۶۰ در تهران، فارغ التحصیل رشته گرافیک و یکی از ستارگان درخشان موسیقی پاپ در دهه هشتاد محسوب میشود، از او تاکنون آلبومهای موفقی همچون خونسرد، سونامی، منفی هجده، احتیاط، فیرپلی، ریپلی و تک آهنگهایی به یادماندنی را شنیدهایم، مهدی مقدم از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۴ به دلیل ممنوع الکاری نتوانست کنسرت برگزار کند که همین مسئله باعث شد تا این پاپ استار از تیترها و رسانه های مختلف فاصله بگیرد، در این شماره ما به بهانه سالروز تولدش پس از سالها در با مهدی مقدم گفتگویی صمیمی داشتهایم که پیشنهاد می کنیم حتماً آن را بخوانید.
*بعد از یک دورانِ ممنوع الکاریِ عجیب و بعد از سال ها سکوت، حالا مهدی مقدم برگشته تا راه نرفته را کامل کند؟
نه، من همیشه حضور داشته ام، اما به خاطر مافیایی که همیشه در موسیقی ما وجود داشته و به خاطر اینکه پخش موسیقی دست یک حریم مالی خاص افتاده نتوانستم آنطور که باید کارهایم را به گوش مردم برسانم، انتشارِ قطعات این روزها با شرایط خاصی پیش می رود که همین باعث شده تا عده ای خاص شنیده و دیده شوند، وگرنه کسانی که صفحه من را فالو داشته باشند یا پیگیر کار من باشند می بینند که فعال هستم، اما به خاطر عدم پخش قطعات جدیدم مانند کسانی که هزینه های هنگفتی بابت شنیده شدن آثارشان در فضای مجازی میشود خیلی ها فکر می کنند که کم کار شدهام.
*از اوج شهرت و حضور روی جلد مجلات، ناگهان کمرنگ و کمرنگتر شدید. این تجربه برای شما چگونه بود؟
کمرنگ شدن من به دلیل تغییر شرایطی بود که پیشتر هم به آن اشاره کردم، بازار موسیقی تحت تأثیر پول هایی است که خرج می شود و این منجر به ممنوع الکاری افرادی مثل من میشود تا دیگران با سرمایه های بزرگ وارد شوند و در صدر قرار بگیرند. این سناریو برای امثال من رخ می دهد و اتفاقاً برای من در زمان مناسبی پیش آمد، خدا را شکر حالا در شرایط خوبی هستم و از اینکه زندگی خاص خودم را دارم از آن لذت میبرم، خوشحالم که در اوج جوانی و نوجوانی، بهترین دورانم را بدون وابستگی به اتفاقات پشت پرده و حمایتهایی که این روزها برای برخی وجود دارد تجربه کردم.
*بیشتر توضیح می دهید؟
امروز خوانندهها به خاطر قراردادهایشان نگران محدودیتها و کنترل هایی هستند که بر آنها اعمال می شود اما من هیچ وقت چنین نگرانی نداشتم، هیچکس بالای سر من نبود که به من امر و نهی کند. بعد از مدتی، مسائل امنیتی باعث شد موسیقی ما آن طور که باید توسط خواننده های بزرگ رشد نکند. خدا را شکر در همان چند سالی که فعال بودم به خیلی بیشتر از آنچه که دلم میخواست دست یافتم و بدون شک یکی از افرادی بودم که در موسیقی پاپ ایران تأثیر زیادی گذاشتم.
*با وجود تمام آن اتفاقات هیچوقت به کوچ همیشگی از ایران فکر نکردید؟
سه بار از ایران مهاجرت کردم اما هر بار موفق نشدم، دلیل تأسفم این نیست که نتوانستم مهاجرت کنم، بلکه به این خاطر است که از زندگی در ایران دور ماندم و باعث شدم خانواده و اطرافیانم نیز آسیب بیشتری ببینند. آخرین بار، هشت ماه از ایران خارج شدم و تصمیم داشتم دیگر برنگردم. همه برنامهریزی هایم انجام شده بود، حتی تور کنسرتهای خارج از ایران هم برنامهریزی شده بود اما این اتفاق هرگز عملی نشد. آن زمان در شرایطی بودم که توانایی تصمیم گیری درست نداشتم. با این حال در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتر است برگردم و از این ماجرا دست بکشم، سال ۹۲ آخرین باری بود که مهاجرت کردم، اما از لحاظ احساسی و روحی نتوانستم چیزی پیدا کنم که مرا از داشته هایم در ایران، از جمله خانواده و اطرافیانم دور کند. این وضعیت باعث مشکلات فراوان فکری، جسمی، ذهنی و روحی برای من شد، تا جایی که در نهایت مجبور به بازگشت شدم. متأسفانه پس از دو سال این وضعیت به بیماری ام اس منجر شد؛ به خاطر استرس ها و فشارهای روانی زیادی که تجربه کردم و همچنین ممنوعالفعالیتی که به مدت ده سال مرا اذیت کرده بود. اکنون ده سال است که هر دو روز یک بار آمپول کوپامر ۴۰ استفاده میکنم.
*آیا هیچوقت از خواننده شدن پشیمان شده اید؟
گاهی از خودم پرسیدهام: «خدایا، من از تو چه خواستم و تو چه به من دادی؟» تو تمام و کمال را عطا کردی، اما شاید من آرزویی نابجا کرده بودم. شاید باید طور دیگری فکر میکردم و نباید چنین انتظاری از خدا میداشتم. با این حال خداوند آنقدر سخاوتمند بود که خواسته ام را برآورده کرد و حتی بیش از آن را به من داد. اما راستش را بخواهید بعضی وقتها از این خواستهام پشیمان شده ام.
*کدام اثر خودتان را بیشتر دوست دارید و کدام کارها در بین مخاطبان شما به قول معروف بیشتر گل کرده است؟
علی رغم اینکه آلبوم اول من با استقبال بسیار خوبی مواجه شد، آلبوم دومم حتی موفق تر بود و موجی به پا کرد. بعد از آن آلبوم سوم هم با وجود اینکه به مدت پنج سال ممنوعالکار بودم با بازخورد مثبتی رو به رو شد. هر سه آلبوم شامل ترکهایی بودند که هنوز هم دوستشان دارم و نمی توانم فراموششان کنم. در کنار آن ها تک آهنگهایی هم منتشر کردهام و حتی آهنگ هایی برای فیلمها و سریالها (مثل فیلم «منفی هجده») خواندهام که همه آنها برایم عزیز هستند، اما برخی از ترکها مانند “سونامی”، “میمیرم براش”، “دونه دونه اشکام”، “پشیمون”، “قصه”، “نیستی” و بسیاری از دیگر ترکها در آن دوران، که من در شرایط بسیار خوبی بودم و هر چه میخواندم موفق میشد، واقعاً برجسته و خاص بودند. علاوه بر این، برخی از کارهایی را که هنوز منتشر نکردهام، هرچند مربوط به آن سالها هستند وقتی گوش میکنم همچنان بر من تأثیر میگذارند، دوست دارم این اتفاق برای همه هنرمندان رخ دهد که در شرایط ویژهای بتوانند آثار خود را ارائه دهند. چرا میگویم “ویژه”؟ چون امروزه پول و تبلیغات نقش اصلی را در موفقیت دارند. اگر شرایط ویژه باشد، همه هنرمندان میتوانند کارهای خودشان را ارائه کنند و مردم موسیقی را با انتخاب خودشان بشنوند، نه اینکه صرفاً به خاطر هزینه و تبلیغاتی که پشت آنها است، انتخاب شوند.
*دوست دارید با کدام خواننده فیت بدهید و کار مشترک اجرا کنید؟
دوست دارم بیشتر با خواننده هایی کار کنم که واقعاً انسانیت را در خود دارند. دوستان خوب زیادی دارم، اما اگر بخواهم از کسانی که واقعاً مشتی، لوطی و باحال هستند نام ببرم، میتوانم به آرش، کامران کارتیو، شهرام شب پره بزرگوار و داریوش اشاره کنم. خیلی از دوستان دیگر هم هستند که شاید نامشان الان در خاطرم نباشد، مثلاً تمام خوانندگانی که از قدیم در لسآنجلس بودند و برای من و امثال من خاطرهسازی کردهاند. همه آن ها برای من قابل احترام هستند و همکاری با هر کدامشان برایم افتخار است، من حبیب را دوست داشتم، کورس، گروه بلک کتس و همه این عزیزان، چرا که آنها به ما یاد دادند چگونه باید موسیقی را دنبال کنیم. ما موسیقی را از خوانندهها و آهنگسازان لسآنجلسی یاد گرفتیم و هر یک از آنها برایم قابل احترام هستند. دست بوس تکتک آنها هستم و برایشان آرزوی سلامتی و روزهای عالی دارم. امیدوارم روزی شاهد برگزاری کنسرتهایشان در همین ایران باشیم.
*الگویی هم در خوانندگی داشته اید؟
بله الگو زیاد داشته ام، بسته به سنین مختلف و در آن زمان اولین الگویی که داشته ام آقای شهرام شب بود، بعد خانم هایده، آقای معین و آقای سیاوش شمس، همه اینها الگوهای من بوده اند.
*دوست داشتید کدام ترانه از کدام خواننده را شما اجرا کرده بودید؟
بسیاری از قطعات شاخص موسیقی که در دهه شصت، هفتاد و اواسط دهه هشتاد پخش میشدند، مانند آثار آقای معین، خانم هایده، آقای داریوش، سیاوش قمیشی و دیگر هنرمندان برای من نوستالژیک هستند. وقتی هنوز هم آنها را گوش میکنم لذت میبرم. حتی دوست دارم برخی از آن آثار را دوباره اجرا کنم، اما چون اجازه ندارم و حتی اگر بتوانم بهتر هم اجرا کنم، فکر نمیکنم که جذابیتی برای مردم داشته باشد چون خیلی از آنها با صدای خوانندگانِ آن دوران شنیده و در ذهنها ماندگار شده اند.
* خوش چهره بودن چقدر در شهرت یک هنرمند تاثیر دارد؟
صد درصد در کار تأثیر دارد، به ویژه در موسیقی امروز و با توجه به شرایطی که در میان جوانان و نوجوانان وجود دارد. امروزه بسیاری از مخاطبان موسیقی که موزیکها را دانلود میکنند، بیشتر روی چهره، تیپ و ظاهر تمرکز دارند و گاهی دیگر جنبه ها برایشان اهمیت کمتری دارد. ظاهر و تیپ تأثیر زیادی دارد و حتی برخی از دوستان هنرمند در ایران با داشتن چهره و تیپ خوب، موسیقی شان با سرعت بیشتری و با کمک تبلیغات به گوش مردم میرسد. این هم بخشی از یک بیزینس است که از گذشته وجود داشته اما در گذشته صدای خوب هم ضروری بود. امروز متاسفانه چهره بخش مهم تری نسبت به صدا در موفقیت یک خواننده دارد.
*بیشترین کامنت و دایرکت شما شامل چه چیزی می شود؟
بیشترین کامنتهایی که دریافت می کنم این است که چرا کار نمیکنید و چرا دیگر حضور ندارید؟ یا گاهی میپرسند چرا پیر شدهاید؟ دلتنگتان هستیم! وقتی یکی از آهنگ هایم دوباره در صفحات مجازی وایرال می شود، می آیند و مینویسند: یاد آن آهنگ بخیر! وای، شما کجا هستید؟
*اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید کجا و با چه شغلی این اتفاق بیفتد؟
اگر دوباره به دنیا بیایم، دوست دارم مال خودم باشم و نه متعلق به کسی دیگر. دوست دارم خودِ واقعیام باشم، بیشتر از آنچه که اکنون هستم. اینکه کجا باشم و چه کاری انجام دهم، برایم چندان مهم نیست. مهم این است که از زندگی ام لذت ببرم، حالا در هر شغل، هر کار و هر مسیری که باشد!
*شما هجده سال پیش با ما در همین مجله گفتگو داشته اید، حالا اما فکر می کنید وقتی پنج سال بعد که دوباره با هم گفتگو کنیم کجا باشید؟
پنج سال بعد اگر گفتگو کنیم نمی دانم کجا هستم! این سوال عجیب و غریبی است اما یک انتظاری از خودم دارم و آن این است که روی سکوهای بین المللی و یک جای بالا باشم، اینهمه سختی و غربت کشیدم و حتی در مملکت خودم هم تنها بودم، پس مطمئن هستم خدا به من کمک می کند و آن چیزی که قرار است به من بدهد را می دهد، انتظار دارم پنج سال دیگر وقتی با هم صحبت می کنیم یک جایگاه خوب و خفن و بین المللی داشته باشم، چه در بازیگری، چه فیلمسازی، چه کارگردانی، خوانندگی یا نقاشی و امیدوارم این اتفاق بیفتد.
*وقتی به جایگاه بینالمللی مدنظر خودتان رسیدید دوست دارید چه اشخاصی به صورت مهمان در کنسرت شما حضور داشته باشند؟
آرزو دارم روزی قهرمان دوران کودکیام، آرنولد شوارتزنگر، در کنسرتم حضور داشته باشد. همچنین لئوناردو دی کاپریو، ژان کلود ون دام، انریکه، نیکول کیدمن، مریل استریپ، لیونل ریچی، جکی چان و بسیاری دیگر از کسانی که از نوجوانی به آنها علاقه داشتم. علاوه بر اینها، خیلی دوست دارم اسطوره فوتبال کشورمان علی دایی در کنسرتم حضور پیدا کند، جدای از این اسطوره ها شخصیت هایی هم هستند که در قید حیات نیستند و همیشه رویای این را داشتم که به تماشای کنسرتم بنشینند که میتوانم به بروس لی، مایکل جکسون، مارادونا، چارلی چاپلین و… اشاره کنم که برای من رویای زیبایی است.
*به تازگی دوقلوهای شما متولد شده اند، دوست دارید مثل پدرشان هنرمند بشوند؟
هیچ وقت اصراری ندارم که فرزندانم راه مرا دنبال کنند، به هیچ عنوان! همانطور که گفتم، از مسیری که خودم طی کرده ام پشیمان هستم. اما اگر آنها این مسیر را انتخاب کنند، من پشتیبانشان خواهم بود تا کمک کنم اشتباهاتی که خودم مرتکب شدهام را تکرار نکنند و به جایگاه خوبی برسند. در نهایت این به علاقه و تصمیم آنها بستگی دارد که چه شغلی را انتخاب کنند و چه هدفی را دنبال کنند. در هر زمینهای که بخواهند من کنارشان خواهم بود و کمکشان میکنم.
*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟
بیشتر از آنچه انتظار داشتم را سال ها پیش دیده و تجربه کردهام. خداوند خیلی بیشتر از آنچه میخواستم به من عطا کرد و حالا هم به خدا و هم به مردم مدیون هستم. خداوند بیش از خواستههایم به من بخشید اما من نتوانستم به درستی از آن استفاده کنم. فکر میکردم روزهای بهتر در آینده خواهد بود، اما اشتباهات زیادی مرتکب شدم. خیلیها، چه دوستان نزدیک و چه دور و همچنین برخی عوامل حراست و ارشاد، در زندگیام تحولاتی ایجاد کردند و مرا اذیت کردند. اگر بخواهم رک و صادق باشم میگویم که زندگی نکردهام، اما با این وجود از خدا سپاسگزارم و باقی این عزیزان را به خود خدا میسپارم.
*و در آخر؛ مهدی مقدم را در یک کلمه یا جمله تعریف کنید.
مهدی مقدم، گاهی ضعیف اما در عین حال بسیار قوی و گاهی قوی اما در عمق وجود ضعیف! منتظر اتفاقات عجیب و غریب هستم و مطمئنم که خداوند شرایط ایدهآلی را برایم رقم خواهد زد؛ شرایطی که جبران تمام اتفاقات منفی باشد که به رغم سختیها، باعث شدند قوی تر شوم. برای همه دوستان عزیزم آرزوی سلامتی و آرامش دارم و امیدوارم در کنار هم شاد، سلامت، پر از ثروت، امنیت و خوشحالی باشید.