لینک دانلود مستقیم قسمت ۱۳ سریال پایتخت۷ + خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال پایتخت ۷

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال پایتخت۷ را برای دوستداران این سریال نوشته ایم همراه ما باشید.
در مورد لوکیشن های فصل هفتم هم آنطور که بازیگران این سریال گفته اند، فیلمبرداری عمدتاً در شهر زیرآب، واقع در شهرستان سوادکوه استان مازندران انجام شده است. این منطقه سرسبز که در نزدیکی پل سفید و شیرگاه قرار دارد، پیشتر نیز در فصلهای قبلی سریال بهعنوان لوکیشن اصلی مورد استفاده قرار گرفته بود. همچنین، بخشی از فیلمبرداری این فصل در شاندیز مشهد انجام شده است.
فیلمبرداری این فصل نیز از مردادماه ۱۴۰۳ آغاز شده و اخیرا در مشهد به پایان رسیده است.
خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال پایتخت۷
فهیمه رفته پیش بهتاش و بهش میگه برو یه دست کت و شلوار بپوش قشنگ بیا اونجا پیش مهمونا بشین، بهتاش قبول نمیکنه و میگه حوصله ندارم بهتره من همینجا باشم . سپس نقی را مسخره میکنه و میگه این نقی هم یه چیزیش میشه ها تاکسی پرنده رو اون پشت گذاشته تا با اومدن تاجیکیا بیاد تو حیاط خونه! از اونور یه پیانو اندازه آشپزخانه خانه اش گذاشته یه گوشه خونه اش از طرفی کتابخانه محله رو با جاش آورده گذاشته تو اتاق خونه اش! که الکی پز بده بگه خانواده خیلی باکلاسین و میخنده. خانواده تاجیکیا به خانه معمولی اومدن و تو حیاط اهالی خانه میرن به پیشوازشون و با هم سلام و احوالپرسی میکنند. آنها به داخل میخوان برن که نقی اونارو تو حیاط نگه میداره و بهشون میگه واستون یه سورپرایز دارم هما از نقی میخواد تا دست از این کارش برداره و اونارو تو حیاط نگه نداره و نمایششو بزار واسه یه روز دیگه اما نقی کار خودشو میکنه و به سارا میگه که به ارشاد خبر بده تاکسی پرنده را فرود بیاره.
ارشاد تاکسی پرنده را از تو کوچه به داخل حیاط نقی معمولی میاره آنها از دیدن اون صحنه جا خوردن. از طرفی پدر دولت شمشیرخان رو سرش مو مصنوعی گذاشته بود تا خالکوبی روی سرش مخفی بمونه که با فرود اومدن اون تاکسی پرنده موی مصنوعیش از روی سرش بلند میشه و رو هوا به حرکت در میاد آنها جا میخورند و خانواده دولت او را پوشش میدهند تا کسی متوجه خالکوبی روی سرش نشه. مو مصنوعی شمشیرخان رو هوا میچرخه و میره رو سیمهای کابل برق منطقه میشینه سپس اتصالی میکنه و با زدن جرقهای برق کل منطقه میره. ارسطو نقی را سرزنش میکنه و میگه ببین چه کاری انجام دادی الان خیلی واجب بود امروز باید این پرنده را به پرواز در میآوردی؟ هما نقی را صدا میزنه تو گلخونه و او با ارسطو به اونجا میرن.
هما دعواش میکنه و میگه ببین چه بلایی سر ما آوردی آخه کیو دیدی اینجوری دختر شوهر بده که ما داریم میدیم؟! سپس بعد از کمی سرزنش کردنش نقی بهش میگه الان مهمونارو اونجا گذاشتی اومدی اینجا منو سرزنش میکنی؟ هما میگه نه موضوع چیز دیگه است نمیتونستم جلوی مهمونا بگم نقی میگه چی شده؟ هما میگه پلیس، امروز پلیس اومده بود دم در. نقی جا میخوره و میگه پلیس؟ اون برای چی؟ هما بهش میگه ماجرای پهپاد کل شهر دارند دربارهاش حرف میزنند اومده بود برای این نقی به ارسطو نگاه میکنه و بهش میگه تو خبر داشتی از این ماجرا؟ او بهش میگه نه من چیزی نمیدونستم هما بهش میگه اصلاً پهپادی در کار نیست!
اگه یه بار دیگه پلیس بیاد دم در من میمونم باید بهش چی بگم! دست از این کارات بردار! نقی ارسطورو نگاه میکنه و میگه دروغ بوده پهباد تو خبر داشتی؟ او میگه من در جریان نیستم. سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میرن پیش مهمونا. تو این فاصله رحمت به کمک فهیم داخل رفته و چراغ توریها و شمعها را روشن میکنند تا فضای خونه روشن بشه رحمت میخواد باهاش درباره مریضی بهتاش حرف بزنه اما او اشتباه برداشت میکنه و فکر میکنه چیزی که میخواد بگه درباره خودشونه و میخواد درباره خواستگاری حرف بزنه همان موقع بهروز به اونجا میاد و با دیدن اونا عصبی میشه رحمت میترسه و به گفته بهروز سریعاً از اونجا میره.
خانواده تاجیکیها تو حیاط پشتی نشستن و با همدیگه درباره آبروریزی که شده حرف میزنند بهتاش از پشت بوم ازشون فیلم میگیره اونارو نگاه میکنه. زن شمشیر خام بهش میگه الان اگه خالکوبیه رو سرتو ببینن میخوای بگی معنیش چیه؟ دولت میگه بهشون میگیم نماد کشاورزیه اما آنها نمیتونن این ریسکو بکنن به خاطر همین وقتی نیکا به اونجا میاد دولت ازش میخواد تا واسش یه کلاه بیاره برای پدرش چون سرش درد میگیره سرما بخوره. بعد از چند دقیقه همه تو سالن نشستن و با همدیگه در حال خوش و بش کردن هستند شمشیرخان از نقی تعریف میکنه به خاطر خانواده فرهیخته و هنرمندی که دارند سپس ازش میخواد تا براشون پیانو بزنه او جا خورده و هما حسابی ترسیده و نمیدونه این آبروریزیو چه جوری باید جمعش کنه.
نقی بهشون میگه این انگشت کوچیکه من دیگه خم نمیشه به خاطر همین نمیتونم تو دوران به دنیا اومدن سارا و نیکا این انگشت من شکست دیگه هم درست نشد! سپس هما از ارشاد میخواد تا واسشون پیانو بزنه او قبول میکنه اما وقتی میخواد پیانو بزنه آنها حسابی استرس دارند چون نمیدونن چه جوری میخواد بزنه اما ارشاد به صورت کاملاً حرفهای قطعهای از بتهوون میزنه و همه تعجب کردند….
لینک مستقیم دانلود قسمت ۱۳ سریال پایتخت۷
https://telewebion.com/product/0xc20beaf