خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا شما شاهد خلاصه داستان آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) می باشید. همراه ما باشید.
سریال ترکی مهاجم (بیرحم) داستانی پرماجرا و هیجانانگیز دارد و بهدلیل صحنههای اکشن جذاب و بازیهای خوب بازیگران، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. این سریال که محصول شبکه NOW ترکیه (فاکس قدیم) است، به کارگردانی سینان اوزتورک و نویسندگی هورر ابیاوغلو ساخته شده است. سریال ترکی مهاجم (بیرحم) به واسطه داستان جذاب و پرماجرا، کارگردانی قوی و بازی درخشان بازیگرانش، به یکی از پرمخاطبترین سریالهای سال 2024 تبدیل شده است. همچنین چاغاتای اولوسوی و سمیه آیدوعان، هنرپیشههای نام آشنایی که در این سریال ترکی به ایفای نقش پرداختهاند، نقش مهمی در محبوبیت و موفقیت آن ایفا کردهاند.
خلاصه داستان سریال ترکی مهاجم
سربازی از جنگ بر می گردد و می بیند نامزدش گم شده، خانواده اش از هم پاشیده اند و محله اش آلوده به جرم و جنایت شده است. با این وضع، او برای محافظت از عزیزان خود مجبور می شود آدمکش حرفه ای شود.
در قسمت آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) چه گذشت؟
دوعان میره سر وقت باقی مانده گروهی که اکبر سردسته شون بود و همه را به رگبار میبنده. او الان دیگه با گورکان همکاری میکنه و مجرم ها را به او میده تا دستگیرش کنه. پدر دوعان اکبر به خاطر بلایی که سرش اومد فلج شده و اصلا نمیتونه تکان بخوره حتی خیلی به سختی میتونه حرف بزنه. مدیر میره سروقتش و بهش میگه میخوام کل اون ۹ جونتو یه جا بگیرم ازت! و با بالشت میخواد خفه اش کنه که لحظه آخر منصرف میشه و میگه نه الان نمیکشمت!
او به زور و سختی حرف میزنه و میگه ازت خواهش میکنم منو بکش! منو خلاص کن! اما مدیر میگه نه ادم میسپارم که حواسش باشه اگه داشتی حالت خوب میشد میام میکشمت وگرنه زجر باید بکشی و میره. ۱ سال بعد، تولد پسر انور و یامور هستش و کل خانواده تو پارک جمع شدن تا باهمدیگه وقت بگذرونن و جشن بگیرن. همه هستن که شنگول میاد و فاطما میپرسه که پس آیدان و مادرش کجان؟ دارن میان؟ او میگه وای خسته ام کردن همش باهم دعوا میکنن! تو راهن دارن میان انها تو مسیر سر اینکه روی بچه رو باید بپوشونن یا نه بحث و دعوا میکنن. همه سر میز هستن که فاطما میگه ای کاش پسرم دوعان هم بود! آیدان میگه خوب کار داشت دیگه مادرش میگه آره معلوم نیست چه کاری! یامور میگه از تولد پسر من واجب تر بود؟
اونا حسابی غیبت دوعان را میکنن که انور ازش دفاع میکنه که او از پشت سر میاد و میگه دمت گرم داداش تو فقط هوای منو داری سپس همگی باهم خوش میگذرونن. مدیر رستورانی باز کرده و یه زن و مردی را میبینه که برای پول ندادن سر و صدا میکنن که چوب کبریت تو غذا پیدا کردن او پیششون میره و میگه اگه ادم قبل بودم اصلا خوب نمیشد ولی الان کاری ندارم غذای امروزو مهمون ما هستین و میره. گرگ و دختر مدیر میان و بهش از علاقه شون بهم میگن که نمیخوان پنهانی باهم قرار بزارن مدیر اول سکوت میکنه اما بعد بهشون میگه که میدونستم بر داشتم و موافقت میکنه. ظفر به دوعان زنگ میزنه و یه کار دیگه میگه بهش اما دوعان از آیدان پنهان کرده و او فکر میکنه که از اون کار دست کشیده او به ظفر میگه که باید به ایدانپایان.
قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم
ظفر وقتی از خونه بیرون میاد یه ماشین جلوی پاش میایسته و او را با خودشون میبرند. آنها به طرف ساختمان نیمه کارهای میروند که فردی به اسم منفر اونجاست او با دیدن ظفر بهش میگه گفته بودم که آفتابی بشی و ببینمت کارتو یکسره میکنم ظفر بهش میگه من اومدم فقط برای کشتن کسی که برادرمو کشته بعدش از اینجا میرم…. برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم
دوعان و آیدان تا صبح تو جنگل موندن دوعان باهاش کمی حرف میزنه سپس دوباره به دعوا و جر و بحث کشیده میشه. دوعان بهش میگه باید یه مدت آفتابی نشی و یه جا مخفی بشی چون هم تو صحنه جرم بودی هم دیدی و اونایی که دنبال فیلما هستن سراغ تو هم میان! آیدان بهش میگه یعنی میخوای بگی یوکسل مرده؟…. برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی بی رحم
دوعان سوار قطار شده و در حال برگشت به شهر مادریشه. تو مسیر به عکس های دو نفره اش با معشوقه اش نگاه میکنه و یاد خاطراتش میوفته و آنهارو برای خودش مرور میکنه و لبخند میزنه. او روبروی خونه ای میره که میبینه دارن اسباب کشی میکنن. او یه صندلی برمیداره و میره داخل خونه و میگه اینو کجا بزارم؟…. برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال ترکی مهاجم
دوعان با صمد به یه کلوب شبانه ای میرن تا مردی که قراره صمد بکشه را زیر نظر بگیرن. سپس دنبال او راه میوفتن تو مسیر سرگرد گوکان به دوران زنگ میزنه و بهش میگه که درباره ایدان که خواسته بودی جستجو کنم باید بگم که هیچی پیدا نکردم نه جایی کار دولتی میکنه که بیمه شده باشه نه آدرسی ازش ثبت شده…. برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی مهاجم
دوعان سوار قطار شده و در حال برگشت به شهر مادریشه. تو مسیر به عکس های دو نفره اش با معشوقه اش نگاه میکنه و یاد خاطراتش میوفته و آنهارو برای خودش مرور میکنه و لبخند میزنه. او روبروی خونه ای میره که میبینه دارن اسباب کشی میکنن. او یه صندلی برمیداره و میره داخل خونه و میگه اینو کجا بزارم؟…. برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.