آخرین مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و ورزشی را در پایگاه خبری صفحه فردا دنبال کنید.

زندگی زیباست،باورش کنید و با این باور زیبا زندگی کنید.

گفتگو با دکتر علی محسنیان متخصص اعصاب و روان (روانپزشک)

جامعه امروزی ما با تمام بالا و پایین ها،فشارهای اقتصادی و خانوادگی،تنش هایی که ممکن است هر روز درگیری ایجاد کند،گاهی کار را به جاهای باریک می کشاند و در این زمان وقتی کاری از ما ساخته نیست و نمی دانیم راه درست کدام است به سراغ روانپزشک،روانشناس،مشاور و تراپیست می رویم.باید با کسی در حیطه روانپزشکی گفتگو می کردم و در بین تمام گزینه هایم هیچکس را شایسته تر از دکتر علی محسنیان ندیدم.حرف هایی گفته شد که اگر خوب بخوانید و گوش کنید یک تراپی کامل است.دکتر علی محسنیان روانپزشک قهاری است.مهربان،خوش برخورد و با دانش به روز.دوست بیمارش است و غمشان را با تمام وجود باور دارد و برای هر کدام به شیوه خودش راه درمان دارد.گفتگو با دکتر علی محسنیان را بخوانید.حتماً با روی دیگری از زندگی روبرو خواهید شد.

دکتر علی محسنیان از خودتان می گویید؟

سلام به همه خوانندگان محترم و عزیزتان.دکتر علی محسنیان هستم‌.متولد سال ۱۳۵۹.متخصص اعصاب و روان و روانپزشک.از سال ۱۳۹۴ به عنوان روانپزشک و رواندرمانگر مشغول به کار هستم.تحصیلاتم را در رشته پزشکی عمومی خونده ام به مدت هفت سال و سال هزار و سیصد هفتاد و هفت وارد دانشگاه تهران شدم.سال ۱۳۸۴ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم و تقریباً تا سال نود به عنوان پزشک عمومی فعالیت و طبابت کردم.یک سال به عنوان جراح عمومی وارد تخصص جراحی عمومی شدم و یک سال هم فعالیت کردم و احساس کردم علاقه ای به جراحی ندارم و در همان یکسال جراحی عمومی به روانپزشکی علاقمند شدم و تخصص روانپزشکی (اعصاب و روان) گرفتم و در حال حاضر در مطب شخصی ام به درمان بیماران و مراجعینم مشغول به کار هستم.

چرا افسردگی این روزها اینقدر در بین مردم زیاد شده است؟

بله متأسفانه افسردگی خیلی زیاد شده در تمام دنیا.چون انسان موجودی اجتماعی است و همیشه به صورت قبیله ای و اجتماعی زندگی کرده و همین اجتماعی شدن باعث افزایش سروتونین در مغز انسان می شود و سروتونین اسید آمینه اصلی ضد افسردگی در مغز است و در حال حاضر با افزایش شیوع استفاده از فضای مجازی و پیشرفت تکنولوژی و اینکه فردگرایی در انسانها خیلی زیاد شده است.انسان ها از آن شیوه اجتماعی و خانوادگی به فردگرایی روی آوردن و فردگرایی را انتخاب کردند و اون سَبک را انتخاب کردند.یکی از هزاران تبعات این فردگرایی افسردگی است که هر روز هم بیشتر از قبل می شود و دیگر اعتقادات مذهبی مردم نسبت به گذشته خیلی کم شده است.مگر این خدا همان خدای سی سال و صد سال پیش نیست پس چرا مردم قدیم شادتر و دلخوش تر بودن.با قوی تر بودن به راحتی می توان از پس مشکلات برآمد.

شما هر روز با کلی بیمار و مراجعه کننده غمگین روبرو هستید شنیدن رنج و غمشان روی شما اثر نمی گذارد؟

ما همه انسانیم و درد و رنج آدمها می تواند روی تمام انسانها اثر منفی بگذارد.وقتی درد و رنج آنها را می شنوم می تواند ناراحتم بکند.ولی در دوره تحصیل و تخصصی ما یاد گرفتیم که با بیمارمان همدردی کنیم نه همزادپنداری.اصطلاحی در روانپزشکی به نام سیمپتی (SMYPATHY) و ایمپتی (EMPATHY) به کار می بریم.سیمپتی یعنی خودت را جای شخص بگذاری و رنج و دردشون را کامل بفهمی و تجربه کنی و ایمپتی یعنی درک کنی و با یاد گرفتن یک سری تکنیک ها می‌شود احساسات منفی را کنترل و به آنها غلبه کرد.اگر من یا هر پزشکی در هر شاخه ای با رنج و غم بیمارش درگیر شود از خود پزشک چیزی باقی نمی ماند و خودش نیاز به درمان پیدا می کند.

موضوعی که این روزها در بین جوانان زیاد دیده می شود حملات اضطرابی یا پنیک اتک است.درباره ی این موضوع هم می گویید؟

پنیک اتک شایع ترین اختلال اضطرابی در دنیاست که به آن (PANIC DISODER) هم می گویند،اختلال پنیک که خیلی سریع هم به درمان جواب می دهد اما عود کننده است و نیاز به درمان قطعی دارد.پنیک ناشی از عدم تعادل بین سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک مغز است و خیلی اوقات به مکانیزم های ناخودآگاه ارتباط دارد و یک استعداد ژنتیکی باید وجود داشته باشد.پنیک حمله اضطرابی شبیه به مرگ قریب الوقوع است ولی هیچکس تا به حال از حمله پنیک نمُرده و جانش را از دست نداده و در واقع حمله های پنیک هیچ ربطی به بیماری های قلبی و عروقی ندارد.پنیک یک حمله عصبی است که از مغز منشأ می گیرد و به خاطر عدم تعادل سیستم اتونومیک بدن است،نگران کننده نیست و گذراست.هیچوقت نگران حمله های پنیک نباشید چون گذراست و به هیچ عنوان کشنده نیست و قطعاً با دارودرمانی و رواندرمانی قابل حل است.

به تازگی روشی ابداع شده به نام تحریک مغناطیسی مغز.اگر دارودرمانی یا رواندرمانی جوابگو نباشد از آن استفاده می شود شما هم برای درمان بیمارانتان از این روش استفاده می کنید؟

بله تحریک مغناطیسی مغز یا (RTMS) روش نوینی در درمان بسیاری از بیماری‌های اعصاب است که با ایجاد یک میدان مغناطیسی مثل آهنربا شروع به تحریک نورون‌های عصبی و ترشح واسطه های شیمیایی یا همان نوروترانسمیترها در مغز می کند.دقیقاً کاری که دارو انجام می دهد ولی دقیق تر و فقط روی همان ناحیه مورد نیاز مغز برای درمان.این روش باعث فعال شدن و بیدار شدن نورون‌ها و مدارهای مغزی و به اصطلاح سیکنورونیزه شدن آنها.بسته به منطقه تحریک و نوع بیماری می شود.این مِتُد کاملاً بی خطر بدون عارضه و بر اساس تأییدیه سازمان FDA آمریکاست و در درمان بیماری‌هایی مثل افسردگی،اختلالات اضطرابی و پنیک،اختلال وسواس،دردهای مزمن با منشأ عصبی مانند فیبرومیالژیا و سندروم روده تحریک پذیر،سردردهای مزمن تنشی و میگرن،کاهش علائم لرزش و کندی حرکتی در پارکینسون،بهبود علائم شناختی در آلزایمر و وزوز گوش و غیره مؤثر است.من هم در مطبم از این روش نوین و کاربردی برای درمان بیمارانم استفاده
می کنم.

درباره  تن آرامی و مدیتشین هم صحبت کردید.مدیتشین باعث بهبود افسردگی می شود؟

مدیتیشن سبب ترشح اندروفین از غده هیپوفیز می شود.اندروفین ها به ما احساس خوب بودن می دهد هم احساسی و هم جسمانی.مدیتشین فعالیت ناحیه ای از مغز را افزایش می دهد که با احساسات و تجربیات مثبت همراه است.برخی از مطالعات نشان می دهد که مدیتیشن به مبارزه با افسردگی و اضطراب کمک می کند و همچنین مدیتیشن و تن آرامی منظم ممکن است تحمل درد را بهبود بخشد.شما می توانید در هر زمان از شبانه روز تن آرامی را انجام دهید.طبق تحقیقات بهترین زمان ایده‌آل برای مدیتیشن اول صبح است‌.مزایای این کار زمانی افزایش پیدا می کند که ذهن قبل از شروع استرس های روز آزاد و شفاف باشد.یکی از بزرگترین اشتباهات در مورد مدیتیشن این است که زمان زیادی طول می کشد.می توان با زمان اندک هم تن آرامی یا همان مدیتیشن را انجام داد حتی پنج دقیقه هم کفایت می کند.

نظرتان درباره ی تکنیک صندلی خالی چیست؟

گاهی اوقات در زندگی اتفاقاتی می افتد که باعث می شود احساسات شدیدی را تجربه کنیم.خشم،ترس،اضطراب،غم و ناباوری از جمله احساساتی هستند که ممکن است در مواجهه با اتفاقات ناگوار تجربه کنیم.تجربه کردن این احساسات کاملاً طبیعی است.اگر این احساسات را سرکوب کنیم یا نتوانیم به نحوی آنها را تخلیه کنیم حجم سنگین از احساسات منفی درون ما ذخیره می شود در آن صورت ما به انباری از احساسات منفی تبدیل خواهیم شد که سلامتی روح و روانمان را تحت تأثیر قرار می دهد.احساسات سرکوب شده مانند خشم،ترس یا ناراحتی می توانند به سادگی با تغییر (تون سمپاتیک و پاراسمپاتیک) به بیماری قلبی و عروقی تبدیل شود.اگر این احساسات به صورت مُدام در بدن سرکوب شوند و نادیده گرفته شوند حتی این قدرت را پیدا می کنند که به توده های خوش خیم و بدخیم تبدیل شوند.

و برای مهار این احساسات باید سراغ تکنیک صندلی خالی رفت؟

بله!صندلی خالی نوعی تکنیک ابراز احساسات به صورت کنترل شده و بی خطر است.این تکنیک بر پایه ابزار بدون خطر و کنترل شده احساسات عمل می کند.اگر نمی توانید برای جلسات رواندرمانی مراجعه کنید در این روش می توانید در اتاقی خلوت و تنها بنشینید و رو به روی خودتان یک صندلی خالی قرار دهید و فرض کنید که روی آن سوژه شما نشسته است.مثلاً کسی که از دست او عصبانی هستید یا عزیزی را از دست داده اید.حالا باید شروع کنید با صندلی خالی صحبت کنید.شاید کمی عجیب به نظر برسد اما وقتی با صندلی خالی حرف می زنید و فرض را به این می گذارید که این صندلی همان کسی نشسته است که باید احساسات سرکوب شده شما را بشنود به طرز عجیبی خالی می شوید.حس و حال خوبی دارد حتماً تجربه کنید.

جرأت نه گفتن و قاطعیت را چطور باید یاد گرفت؟

همیشه قاطعیت به این معنی نیست که بی ادب باشیم یا فقط به خودمان فکر کنیم.وقتی قاطعانه رفتار می کنیم بدون این که تحت تأثیر هیچ شخص یا موقعیتی قرار بگیریم،به احساسات و عقاید خودمان احترام می گذاریم.در مورد بسیاری از افراد اتفاق می افتد که وقتی برای خرید می روند یک یا دو دوست خود را همراه خود می برند و پس از امتحان لباس هایی که انتخاب کرده اند و از آنها خوششان آمده از دوستان خود نظرخواهی می کنند که ظاهرشان چگونه شده است.وقتی چیزهای که دوست دارید را انتخاب کرده اید،فقط شما می توانید بگویید خوب است یا نه،اگر آنها بگویند خوب نیست پشیمان می شوید و این یعنی شما چیزهایی را خریداری می کنید که دوست ندارید اما دوستان شما دوست دارند.تربیت خودتان برای قاطع بودن به شما کمک می کند تا با احترام و باورمندی زندگی کنید.همچنین به شما کمک می کند تصمیمات مهمی را در زندگی خود بگیرید بدون اینکه تحت تأثیر هیچکس قرار بگیرید.

یکی از موارد شایعی که این روزها خیلی هم زیاد شده و شاید در اکثر مردم می شود فقدان لذت از شرایطی است که در آن قرار دارند؟

یکی از موارد شایعی که این روزها من در مطبم و در مراجعینم می بینم (آنهدونیا یا فقدان لذت) از شرایط و فعالیت های لذت بخش زندگی است.چیزی که قبلاً خوشحالشان می کرد دیگر خوشحالشان نمی کند.در جمعی هستند مثلا جمع دوستان و در مهمانی اما دوست دارند زودتر برگردند خانه و در کنج تنهایی خودشان باشند.از خوردن بستنی و شکلات لذت می بردند اما الآن این اتفاق نمی افتد و بسیار مقاوم در مقابل دارو درمانی و رواندرمانی.علت چیست؟اختلال مکانسیم دوپامین در ناحیه جلوی مغز که در افسردگی و اسکیزورفیا و بیماری های دو قطبی هم دیده می شود.درمان این بیماری هم به شکل کتامین تراپی،تحریک مغناطیسی مغز (tms) و میکرودوزسایلوسیبین است و قابل درمان.

برای پایان گفتگو اگر یک تابلوی سفید داشتید چه جمله و کلامی که بتواند حالِ دل را خوب کند روی آن می نوشتید؟

ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای و یک توصیه روی افکارتان کار کنید.همیشه حال دلتان خوب باشد کنار تمام دغدغه هایی که در زندگی تمام انسان ها وجود دارد.زندگی را آنقدر جدی نگیرید.زندگی راه خودش را می رود و ما هم به دنبال زندگی.پس زندگی را نه سخت بگیرید نه جدی.زندگی زیباست باورش کنید و با این باور زیبا زندگی کنید.عبادت کردن را فراموش نکنید.در پناه امن خدا باشید و مراقب قلبی که خداوند به پاکی بهتون هدیه داده باشید.قلبتان را صاف و صیقلی نگه دارید و یادتان نرود دنیا با آدمای امن و صادق قطعاً جای زیباتری است از ازل تا ابد و هرگز اجازه ندهید غباری روی دلتان بنشیند.مراقب خودتون باشید.

گفتگو : پرستو فولادی نژاد
عکس : زهرا تمکین

مطالب مرتبط
دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.