شعر و دکلمه روز معلم ۱۴۰۳ برای قدردانی از معلم

خواندن اشعار مختلف مانند شعر روز دانش آموز یا شعر روز معلم برای دانش آموزان همیشه جذاب بوده است. در ایران مناسبت سالروز شهادت آیت الله مطهری روز معلم نامگذاری شده است. اگر به دنبال دکلمه روز معلم با شعر و متن های ادبی یا متن های کودکانه بریا اجرای دانش آموزان در مدارس میگردید، این مجموعه را تا پایان بخوانید و متن مورد نظر خود را برای دکلمه انتخاب نمایید.
دکلمه روز معلم زیبا
بوی اردیبهشت، مشام جان را مینوازد و مرا به یاد زیباترین دوران زندگیام میاندازد؛ روزهایی که در کلاس درس مینشستم و به چشمان مهربان تو نگاه میکردم و تو اندیشهام را به سوی پاکیها صیقل میدادی.
تو چشمهایم را به روشنی عادت میدادی و لبهایم را به ترنم روح نوازترین نغمهها میخواندی. تو قلب متلاطم مرا به ساحل آرامش رساندی و با دستهای گرم و صمیمیات، برایم سرمشق عشق و معرفت و ادب میگرفتی، تا سرانگشتانت، افقهای روشن فردا را به من نشان دهد.
من امروز پس از سالها دوری و با دسته گلی از یاس به دیدارت آمدهام تا در نیکو داشت هفته معلم، یاد و نامت را گرامی داشته و تجلیل از روزهایی که هر صبح از صمیمیت، مهربانی، علم و آگاهی را به کلاس درس میآوردی و شکوفه لبخند را روی لبان شاگردانت مینشاندی.
روزت مبارک.
∼☆☆☆∼
معلم، بر اوج جان ها خط دانش و ایمان مینگارد و در ضمیر پاک دانش آموزان، نقش فطرت را برجسته تر می سازد و با خامه تعلیم، جامه تربیت بر اندام روحشان می پوشاند و با کاشتن بذر عفاف و صداقت و تعهد در دل ها، ارزش فوق مادی می آفریند.
تلاش صبورانه و دل سوزانه معلمان و مربیان متعهد، در بارور ساختن نهال های انقلاب، جریان آب زلال در بوستان فرهنگ و عرفان است. ای معلم! رنج امروز تو، اعتلای فرهنگ و مکتب و میهن فردای ماست. تو «امروز» خود را وقف «فردا»ی ما کرده ای و همچو شمع، قطره قطره می سوزی تا دل و جان ما را روشن سازی.
∼☆☆☆∼
دکلمه برای تقدیر از معلم
ای معلم عزیز، تو همیشه خستگیهایت را پشت لبخندهای ما گم میکنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی میدهند، لبخندهایی که بوی امید میدهند، لبخندهایی که بوی بالندگی میدهند. ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و از هم میپرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوسهای دور، پیوندمان میدهی و آب را برایمان بخش میکنی.
تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب میکنی.
روزت مبارک.
∼☆☆☆∼
معلم یعنی دستانی گرم که به تو میآموزد چگونه قلم به دست بگیری؛ معلم یعنی کوه صبر و استقامت برای آموختن و نوشتن کلمه ای مثل دوستت دارم… معلم یعنی نگاهی چون مسکٌنی برای آرامش روحی به دانش آموزان؛ معلم یعنی تلاشی مضاعف برای ثمر دادن نهال دانش؛ معلم یعنی کسی که غرورش را زیر پا گذاشت و پلکانی ساخت برای رسیدن ما به جایگاهی والا و لحظاتی شیرین برای طلب دانش یعنی دانش آموزی؛
∼☆☆☆∼
معلم یعنی… دیگر نه قلم قادر به نوشتن است و نه واژهها توانایی القای معنای او را دارند و آخرین حرفهایم را بر صفحه حک میکنم و میگویم:
من همه معلمین سرزمینم را دوست دارم.
∼☆☆☆∼
ای معلم دلسوز! ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باری است از آموخته های تو که در دستهایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.
همیشه دلگرممان کردی تا جاده های پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچهی زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گلهایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛
خسته نباشی!روزت مبارک
∼☆☆☆∼
ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس می گویم .
این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.
∼☆☆☆∼
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی .
خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست .
کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد.
∼☆☆☆∼
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است.
سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست. علم آموزی و صبر ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی.
قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست.
∼☆☆☆∼
کلاس خاطرهها با یاد تو جان گرفت. تو در سپیدی برگهای دفتر دلمان جریان داری. تو بودی و کوله باری از مهر؛ ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم و خانههای دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانیات.
بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛ قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی و علم در ما جوانه زد. نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشمهایت بودیم. ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی را با تو گام برداریم. دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیبها همراهمان کردی تا در یخبندان جهالت، در جا نزنیم.
چراغ دانشی که در دست ماست، روشنایی از تو دارد، معلّم!
∼☆☆☆∼
دکلمه روز معلم کلاس اول
گفتی از آهنگ شادی
مثل جنگل مثل دریا
در میان دفتر ما …
یادگاری در دل ما
دکلمه روز معلم کلاس دوم
آموزگارم، تو باغبانی
می پرورانی بذروجودم ، با مهربانی
با درسهایت دیو جهالت از من گریزد
اندرزهایت ، بهر وجودم ، شد پاسبانی
من غرقه بودم در بحر غفلت
دستم گرفتی ای ناجی من،
من همچو قایق ، تو بادبانی
بر خوان ِ دانش من میهمانم
تو ای معلم ، خود میزبانی
کار تو باشد، ارشاد انسان
همکار ِ خوب ِ پیغمبرانی
شعر درمورد روز معلم
سلام ای معلم بزرگوار که رهنمای زندگانی منی
رفیق دورهی عزیز کودکی، چراغ دورهی جوانی منی
تو با کلام گرم و مهربان خود، به من شجاعت و امید میدهی
مرا هراسی از غم سیاه نیست، تو مژدههای شادی سپید میدهی
سلام ای که در اتاق تنگ درس، دل مرا چو آسمان گشودهای
به پرتو سواد، دیدهی مرا به رازهای این جهان گشودهای
خدا و مادر و تو و پدر، چهار یار زندگانی منید
به راستی که هرچه دارم از شماست شما امید جاودانهی منید
∼☆☆☆∼
«اگر به جای اسلحه، با معلم به جنگ دنیا می رفتیم، همه دشمنان نابود می شدند.»
رساترین فریاد، فریاد توست که بر بام جان ها آواز می دهی و کام پروانه ها سرشار می شود از حقیقت و جام درختان سیراب از طراوت، و جان متعلمان، لبریز از تازگی بازی گوی و میدان و عاطفه و کتاب.
زمزمه تو مقدس ترین ترانه است در گوش پیچک های عاشق تا گرم و سبز و سیراب، از منبر صنوبر های استوار بالا روند تا جایی که با دستان خویش یک تکه آفتاب بردارند و برای همیشه نور در کوله بار نهند. و من تو را می بینم که با وسواس و دغدغه تمام این عبورِ سرشار را می پایی.
وقتی کشتی عمر انسانی از مسیر مدرسه عبور می کند دستان تو لبریز از فانوس می شوند و از امواج سهمگین ایام، عبورش می دهی و چون نسیمی که کشتی را به سمت ساحل سعادت و خجستگی هدایت می کند بر بلندای کلمه می ایستی و «دیدارآشنا» را مژده اش می دهی.
∼☆☆☆∼
شعر روز معلم کلاس پنجم
آموزگارم ، تو باغبانی
می پرورانی بذروجودم ، با مهربانی
با درسهایت دیو جهالت از من گریزد
اندرزهایت ، بهر وجودم ، شد پاسبانی
من غرقه بودم در بحر غفلت
دستم گرفتی ای ناجی من،
من همچو قایق ، تو بادبانی
بر خوان ِ دانش من میهمانم
تو ای معلم ، خود میزبانی
کار تو باشد، ارشاد انسان
همکار ِ خوب ِ پیغمبرانی