سهگانههای سینمایی کمتر شناخته شده اما دیدنی

وقتی صحبت از دیدن فیلم میشود، تماشای یک سهگانه سینمایی حس عجیبی از رضایت به همراه دارد. سه پرده، سه خط داستانی، سه فرصت برای درست پیش بردن (یا کاملاً نابود کردن) یک مجموعه فیلم. هالیوود مدتهاست ایده سهگانهها را پذیرفته و آن را به روشی مطمئن برای روایتگری، تبدیل به فرانچایز و تسلط بر گیشه بدل کرده است. از The Godfather گرفته تا The Lord of the Rings، سهگانههای سینمایی گاهی یک ژانر یا یک دوران کامل را تعریف کردهاند.
البته همهی سهگانهها برای خوشایند عموم ساخته نمیشوند. برخی، مانند The Hangover، Back to the Future، The Matrix و Spider-Man، به نمادهای فرهنگی بدل شدهاند. اینها همان فیلمهایی هستند که تقریباً همگان دیده یا دربارهشان صحبت کردهاند. اما فراتر از فیلمهایی که در تار و پود فرهنگ عامه تنیده شدهاند، دنیای دیگری از سهگانهها وجود دارد که عجیب، جسورانه و ناشناختهاند.
سهگانههای سینمایی کمتر شناخته شده
- ۹-The Apartment (1965–۱۹۷۶)
- Teenage Apocalypse (1993–۱۹۹۷) -۸
- Trilogy of Death (2000–۲۰۰۶) -۷
- Vomit Gore (2006–۲۰۱۰) -۶
- Whispering Corridors (1998–۲۰۰۳) -۵
- Europa (1984–۱۹۹۱) -۴
- Red Riding (2009) -۳
- Vengeance (2002–۲۰۰۵) -۲
- The Mariachi (1992–۲۰۰۳) -۱

۹- سهگانهی آپارتمان (۱۹۶۵ – ۱۹۷۶)
Repulsion (۱۹۶۵)، Rosemary’s Baby (۱۹۶۸)، The Tenant (۱۹۷۶)
سهگانهی آپارتمان (Apartment) اثر رومن پولانسکی این موضوع را بررسی میکند که چگونه سلامت روان فرد در یک محیط محدود از هم میپاشد. انزجار (Repulsion) داستان کارول را روایت میکند، زنی که در آپارتمان خواهرش دچار فروپاشی روانی میشود. بچه رزماری (Rosemary’s Baby)، که شناختهشدهترین اثر از این سهگانه به شمار میآید، بر یک زن جوان متمرکز است که برای به دنیا آوردن دجال، فریب داده میشود. و مستاجر (The Tenant) دربارهی مردی است که پس از نقل مکان به یک آپارتمان تسخیرشده، به تدریج هویت خود را از دست میدهد.
در حالی که بچه رزماری یک اثر کلاسیک و ژانرساز محسوب میشود، دو فیلم دیگر بیشتر بحثبرانگیز هستند. انزجار ترسناک اما کند است و مستاجر وارد فضای سورئال میشود، بدون اینکه همیشه موفق عمل کند. با این حال، در مجموع، این سهگانه از آپارتمان بهعنوان یک فضای فشار برای پارانویا، انزوا و فروپاشی روانی شخصیتها استفاده میکند. کارگردانی با دقت بالایی انجام شده و بازیها، بهویژه بازی میا فارو، فراموشنشدنی هستند. ممکن است بینقص نباشد، اما این سه فیلم بیشک یکی از پایههای مهم ژانر وحشت روانشناختی به شمار میآیند.

۸- سهگانه آخرالزمان نوجوانی (۱۹۹۷ – ۱۹۹۳)
Totally F**ed Up* (1993)، The Doom Generation (۱۹۹۵)، Nowhere (۱۹۹۷)
سهگانهی آخرالزمان نوجوانی، به کارگردانی گرگ آراکی، فیلمساز جسور، کاوشی بیپروا و بیامان در فرهنگ جوانان و آشوب بلوغ کوییر در دههی ۹۰ است. کاملاً ویران (Totally F***ed Up) پرترهای لو-فای از نوجوانان همجنسگراست که درگیر عشق و بیگانگی هستند. نسل نابودی (The Doom Generation) سه نفر را در یک سفر جادهای پر از خشونت و پوچ دنبال میکند. و ناکجاآباد (Nowhere) درامی نوجوانانه را با روایتی علمی-تخیلی و طنز تلخ درهم میآمیزد.
این سهگانه آشفته، خام و پرسروصداست و اغلب حال و هوا را بر روایت ترجیح میدهد. به همین دلیل تماشای این سه فیلم برای همه مناسب نیست و افراد زیادی هم آن را نمیشناسند. دیالوگها گاهی مصنوعیاند، لحن ناهماهنگ است و ارزش شوکآفرینی گاه از محتوای اثر فراتر میرود. اما دیدگاه منحصربفرد آراکی غیرقابل انکار است. Nowhere بهطور ویژه بهخاطر بیباکی و جاهطلبی در ژانر ترکیبیاش برجسته است.

۷- سهگانه مرگ (۲۰۰۶ – ۲۰۰۰)
Amores Perros (۲۰۰۰)، ۲۱ Grams (۲۰۰۳)، Babel (۲۰۰۶)
هر فیلم در سهگانهی مرگ تأثیرات پروانهای یک حادثهی تراژیک را بررسی میکند و به رنج انسانی، شانس و پیامدها میپردازد. تصادف رانندگی در عشق سگی (Amores Perros)، پیوند قلب در ۲۱ گرم (۲۱ Grams)، و یک گلولهی سرگردان در بابل (Babel)؛ همه با روایت چندشخصیتی و در خطوط زمانی مختلف بیان میشوند. موتیفهای تکرارشونده شامل سگها، مرگ و گسست هستند، در حالی که ساختار غیرخطی بیننده را وادار میکند قطعات پازل را برای رسیدن به معنا کنار هم بگذارد.
به کارگردانی آلخاندرو گونزالز ایناریتو، این سهگانه بهدلیل قدرت احساسی و پیچیدگی روایی فراموشنشدنی است. اینیاریتو و فیلمنامهنویسش، گییرمو آریاگا روایتهایی شبکهای خلق کردهاند که مخاطب را به یافتن معنا در دل آشوب ترغیب میکنند. این آثار همچنین تحسین منتقدان را نیز برانگیختهاند: عشق سگی برندهی جایزهی هفتهی منتقدان در کن شد؛ ۲۱ گرم نامزدی اسکار برای نائومی واتس و بنیتسیو دل تورو را در پی داشت؛ و بابل جایزهی بهترین کارگردانی جشنواره کن و گلدنگلوب بهترین فیلم درام را دریافت کرد.

۶- سهگانه تهوع و خون (۲۰۱۰ – ۲۰۰۶)
Slaughtered Vomit Dolls (۲۰۰۶)، ReGOREgitated Sacrifice (۲۰۰۸)، Slow Torture Puke Chamber (۲۰۱۰)
این سهگانه بیشتر یک تحریک احساسات است تا یک روایت. نوشته و کارگردانیشده توسط شان فدورچوک با نام مستعار لوسیفر والنتین، مجموعهی تهوع و خون داستان آنجلا آبردین، یک کارگر جنسی مبتلا به پرخوری را دنبال میکند که سقوط او به ورطهی جنون از طریق رویاهای منقطع، مایعات بدن و شوکهای مداوم به تصویر کشیده میشود. در سه فیلم، آنجلا دچار توهمات و دگرگونیهای چندشآور میشود و ساختار سهگانه بیش از آنکه برای روایت باشد، برای برانگیختن تنفر و خراب کردن حال مخاطب طراحی شده است.
بیایید شفاف بگوییم: این سهگانه برای اکثر مخاطبان مناسب نیست. فیلمهای این سهگانه خشن، اغلب دشوار برای درک، و عمداً توهینآمیزند. اما در صحنهی وحشت زیرزمینی، این آثار جایگاه خود را بهعنوان عبورکننده از مرزهای تحمل و سلیقه تثبیت کردهاند. منتقدان هر سه فیلم را کاملاً رد کردند، اما سهگانهی تهوع و خون توانسته میان طرفداران سینمای مرزشکن جایگاه یک سهگانه کالت را پیدا کند.

۵- سهگانه راهروهای نجواگر (۲۰۰۳ – ۱۹۹۸)
Whispering Corridors (۱۹۹۸)، Memento Mori (۱۹۹۹)، Wishing Stairs (۲۰۰۳)
سهگانهای که در دبیرستانهای دخترانهی کره جنوبی روایت میشود، راهروهای نجواگر وحشت ماورایی را با نقد اجتماعی ترکیب میکند. هر فیلم با یک تسخیر آغاز میشود که به نظام آموزشی سختگیر و بیرحم کره گره خورده و اگرچه داستانها مستقل هستند، اما همگی ستون فکری مشترکی در پرداختن به موضوعاتی چون سرکوب و هویت دارند.
راهروهای نجواگر، ممنتو موری و پله آرزوها همگی آثاری انقلابی محسوب میشوند. در دورهای که موجی از آزادیخواهی در سینمای کره شکل گرفته بود، این فیلمها با شجاعت و جسارت سراغ موضوعات تابویی مانند روابط جنسی، زورگویی و خودآزاری رفتند و آنها را با همدلی و ظرافت به تصویر کشیدند. بهویژه ممنتو موری بهدلیل روایت تابوی خود به یک اثر کالت محبوب تبدیل شد. کارگردانان این سهگانه هرکدام سبک و نگاه خاص خود را به مجموعه آوردند و هرچند این سهگانه به شهرت جهانی نرسید، اما به شکلگیری سینمای وحشت کره جنوبی کمک شایانی کرد.

۴- سهگانه اروپا (۱۹۹۱– ۱۹۸۴)
The Element of Crime (۱۹۸۴)، Epidemic (۱۹۸۷)، Europa (۱۹۹۱)
به کارگردانی لارس فون تریه، سهگانهی اروپا تجربهای خیرهکننده و بهلحاظ فکری چالشبرانگیز است. اولین فیلم، عنصر جنایت (The Element of Crime)، داستان کارآگاهی را روایت میکند که تحت هیپنوتیزم به بازسازی پروندهای در آیندهای دیستوپیایی میپردازد. اپیدمیک (Epidemic) مرز میان داستان و واقعیت را محو میکند، جایی که فون تریه و نیلز وورسل نقش خود را در حال نوشتن فیلمنامه بازی میکنند. و اروپا (Europa) داستان یک آمریکایی آرمانگرا را در آلمان پس از جنگ جهانی دوم دنبال میکند که جذب یک توطئهی نئونازی میشود.
مانند همیشه، کارگردانی فون تریه جسورانه و بحثبرانگیز است. عنصر جنایت با رنگهای سپیداجی و سایههای نوآر آغشته است، در حالی که اروپا ترکیبی از سیاهوسفید با انفجارهایی از رنگ ارائه میدهد. اپیدمیک ضعیفترین قسمت این سهگانه است، اما نقد فرامتنی آن دربارهی فیلمسازی و طاعون، پیشگامانه تلقی میشود. در کل، تماشای این سهگانه آسان نیست، زیرا هیپنوتیزمکننده و گیجکننده است. اما برای کسانی که آمادهی تماشا هستند، یک تجربه سینمایی خلسهآور خواهد بود که از آن لذت خواهید برد.

۳- سهگانه رِد رایدینگ (۲۰۰۹)
Red Riding: 1974 (۲۰۰۹)، Red Riding: 1980 (۲۰۰۹)، Red Riding: 1983 (۲۰۰۹)
این سهگانه که با پسزمینهای تیره و تار در یورکشایر روایت میشود، بافتی از روایتهای بههمپیوسته میبافد که سه دهه فساد، قتل کودکان و پوسیدگی نهادی را در بر میگیرد. داستان با روزنامهنگاری جوان آغاز میشود که به تحقیق دربارهی یکسری قتلها میپردازد و متوجه میشود پلیس در ماجرا دست دارد. با گذر سالها، شخصیتهایی مانند یک کارآگاه، یک وکیل و یک افسر سابق تلاش میکنند حقیقت را افشا کنند.
سهگانهی رِد رایدینگ بهسمت پایانی هولناک و مبهم از لحاظ اخلاقی پیش میرود و سبکهای بصری متغیری را به نمایش میگذارد که بازتابی از تغییر لحن آن است؛ از قرمزی ۱۹۷۴ تا خاکستری ۱۹۸۳. به کارگردانی جولین جارولد، جیمز مارش و آناند تاکر و با بازی اندرو گارفیلد، پدی کانسیداین و دیوید موریسی، این سهگانه هم حس مرموز یک معمای جنایی دارد و هم حس خفهکنندهی شری سیستماتیک که به زیر پوست مخاطب نفوذ میکند.

۲- سهگانه انتقام (۲۰۰۵ – ۲۰۰۲)
Sympathy for Mr. Vengeance (۲۰۰۲)، Oldboy (۲۰۰۳)، Lady Vengeance (۲۰۰۵)
سهگانهی انتقام، ساختهی پارک چان ووک، فیلمساز برجستهی کرهجنوبی، پیامدهای ویرانگر انتقام را از خلال سه داستان متفاوت روایت میکند. تلاش یک مرد ناشنوا و لال برای نجات خواهرش به قتل و خشونت تصادفی ختم میشود؛ مردی که بهمدت ۱۵ سال بدون توضیح در زندان بوده، به دنبال پاسخ و انتقام میگردد؛ و زنی که پس از تحمل حبس برای جرمی که مرتکب نشده آزاد میشود، نقشهای پیچیده برای مجازات مجرم واقعی طراحی میکند.
هر فیلم در این سهگانه داستانی متمایز دارد، اما همگی با موضوع مشترک انتقام و دوراهیهای اخلاقی ناشی از آن پیوند خوردهاند. کارگردانی پارک جسورانه و احساسی است و فیلمها با فیلمبرداری چشمگیر، صحنههای خیرهکننده و بازیهای قدرتمند شناخته میشوند. رفیق قدیمی (Oldboy) جایزهی بهترین فیلم جشنواره کن را برد و یکی از مشهورترین صحنههای مبارزهی راهرویی تاریخ سینما را که در یک برداشت فیلمبرداری شد، به نمایش گذاشت. بنابراین، تأثیر این سهگانه بر سینمای جهانی غیرقابلانکار است.

۱- سهگانه ماریاچی (۲۰۰۳– ۱۹۹۲)
El Mariachi (۱۹۹۲)، Desperado (۱۹۹۵)، Once Upon a Time in Mexico (۲۰۰۳)
سهگانه ماریاچی ساخته رابرت رودریگز داستان یک نوازندهی دورهگرد را دنبال میکند که کیف گیتارش درواقع زرادخانهای مرگبار است. در فیلم اول، یک اشتباه هویتی او را به مردی تحت تعقیب تبدیل میکند. در دومی، او به یک هفتتیرکش تمامعیار بدل میشود که به دنبال انتقام از یک قاچاقچی مواد مخدر است. و در فصل پایانی، او درگیر یک توطئهی سیاسی میشود که پای مأموران سیا، کارتلها و مقامات فاسد را وسط میکشد.
رودریگز ال ماریاچی (El Mariachi) را تنها با ۷,۰۰۰ دلار ساخت و ثابت کرد که خلاقیت از بودجه ارجحتر است. در دسپرادو (Desperado)، آنتونیو باندراس و سلما هایک به جمع بازیگران پیوستند، و در روزی روزگاری در مکزیک (Once Upon a Time in Mexico)، جانی دپ نیز اضافه شد. این سهگانه عناصر وسترن اسپاگتی را با صحنههای اکشن مثل تیراندازی روی پشتبام و شیرجههای اسلوموشن ترکیب میکند. اگرچه فیلم آخر تا حدی نامتوازن است، اما در مجموع این سهگانه در زیرژانر فیلمسازی مستقل جایگاه ویژهای دارد.



