روشهای ساده آموزش شکست به کودکان

تمرکز اصلی والدین معمولاً روی کمک به فرزندانشان برای موفقیت است. اما در میان مربیان و متخصصان کودک، این درک روبهرشد وجود دارد که کودکان به همان اندازه، به یادگیری نحوه مدیریت شکست هم نیاز دارند.
ناتوانی در تحمل شکست، کودکان را در معرض خطر اضطراب قرار میدهد. این موضوع باعث میشود زمانی که شکستهای اجتنابناپذیر رخ میدهند، چه در پیشدبستانی و چه در دوران ابتدایی، دچار بحرانهای شدید عاطفی شوند. مهمتر از همه، این ناتوانی میتواند موجب شود که کودکان از هرگونه تلاش یا تجربه جدید دست بکشند.
به همین دلیل است که مایکل جردن، یکی از بزرگترین ورزشکاران جهان، سالهاست که بر اهمیت پذیرش باخت تأکید میکند. جردن به تفصیل توضیح داده که چگونه تابآوری و انعطافپذیری در برابر چالشها، چه در زمین بازی و چه خارج از آن، عامل اصلی پیروزی او بوده است.
متأسفانه، در شرایطی که جامعه فشار زیادی برای پیروز شدن بر کودکان وارد میکند و والدین احساس میکنند که مجبورند به هر طریق ممکن آنها را حمایت کنند، شاهد افزایش تعداد کودکانی هستیم که حتی از کوچکترین اشتباهات نیز به شدت پریشان میشوند.
به عنوان مثال، جان، پسر سارا، از شش سالگی کلاس پیانو را شروع کرده است. سارا در این باره میگوید:
هر بار که یک نُت اشتباه میزد، دفترچه موسیقی را برمیداشت و به سر خودش میکوبید! معلم پیانوی او گفت هرگز بچهای با این میزان سختگیری نسبت به خود ندیده است. من به او یاد دادم که وقتی اشتباه میکند، همانطور با خودش رفتار کند که با پسرعموی کوچکترش رفتار میکند، چون هیچ کس زیر فشار و تحقیر نمیتواند چیزی بیاموزد و به او اجازه ندادم با خودش بدرفتاری کند.
سارا، دختر ۱۴ ساله آلیسیا، وقتی متوجه شد که در دبیرستان مورد علاقهاش پذیرفته نشده، در حالی که دوستانش قبول شده بودند، آنقدر ناراحت شد که شروع به آسیب رساندن به خود کرد. آلیسیا میگوید:
فشار و ناامیدی واقعاً ترسناک بود.
واضح است که تحمل پریشانی یا ناکامی یک مهارت حیاتی برای زندگی است. دکتر آماندا مینتزر، روانشناس بالینی، در این باره گفته است:
در محیط مدرسه، اغلب توانایی کنار آمدن با نقصها، یعنی اینکه همهچیز دقیقاً مطابق میل شما پیش نرود، برای یادگیری مهمتر از خود محتوای درسی است. پرورش این مهارت برای کسب استقلال و موفقیت کودکان در آینده، چه در اهداف شخصی، چه تحصیلی و چه در نحوه تعامل مؤثر با دیگران، ضروری است.
اما والدین چگونه میتوانند شکست خوردن را به کودکان بیاموزند؟ دکتر مینتزر یک فرآیند چند مرحلهای را پیشنهاد داده است:

گام اول: همدردی کنید
با فرزندتان همدردی کنید و متوجه ناراحتی او باشید. فقط نگویید «اشکالی ندارد، دفعه بعد بهتر میشوی». نادیده گرفتن احساسات ناامیدی و ناکامی کودک، احساسات او را بی اعتبار میکند. در عوض، والدین باید لحن خود را تغییر دهند؛ برای مثال «میبینم که واقعاً ناامیدی، میدانم چقدر دوست داشتی بهتر عمل کنی».
گام دوم: خودتان الگو باشید
میتوانید توضیح دهید که شکست بخشی از زندگی است و برای همه، حتی شما، اتفاق میافتد. بهتر است که مثالهایی از شکستهای خودتان را به اشتراک بگذارید.
والدین میتوانند نحوه کنار آمدن با ناامیدیهای خود را، مثلاً از دست دادن یک ترفیع شغلی، به فرزندانشان بیاموزند. کودکان لزوماً با این واقعیت روبهرو نمیشوند که خطا، لغزش و حتی شکست جزئی جداناپذیر از زندگی است. اگرچه همه دوست دارند که همهچیز طبق برنامه پیش برود، اما آموزش این نکته به فرزندان که اگر اینطور هم نشود، اشکالی ندارد، بسیار مهم است.

گام سوم: شکست را به یک فرصت آموزشی تبدیل کنید
شکست کودک فرصتی است برای والدین تا پذیرش و مهارتهای حل مسئله را به او آموزش دهند. شما و فرزندتان میتوانید همفکری کنید که دفعه بعد برای شانس موفقیت بیشتر چه اقداماتی میتوانند انجام دهند. به عنوان مثال، آیا باید روش مطالعه متفاوتی داشته باشند یا قبل از یک آزمون با معلم خود درباره مشکلات صحبت کنند؟
این یک تعادل بین پذیرش و تغییر است. مسئله این است که بپذیریم وضعیت همین است و تحمل ناکامی را در خود پرورش دهیم، در حالی که میپرسیم آیا میتوانیم در آینده تغییری ایجاد کنیم؟ آیا میتوانیم از این اتفاق درس بگیریم؟
معضلات رسانههای اجتماعی
در عین حال، کودکان باید بدانند که گاهی اوقات وقتی شکست میخوریم یا ناامید میشویم، در آن لحظه کار زیادی از دست ما برنمیآید؛ ما باید آن را به عنوان بخشی از زندگی بپذیریم و به جلو حرکت کنیم. دکتر مینتزر به عنوان مثال به فضای پرچالش رسانههای اجتماعی اشاره میکند.
تصور کنید دوستان فرزند شما میگویند که نمیتوانند بیرون بروند، اما کودک شما عکس آنها را که همگی با هم هستند در یک پست اجتماعی میبیند. این واقعاً دردناک است. احساسات زیادی از جمله ناکامی، ناامیدی، غم و خشم به وجود میآید. آنها چگونه با این شرایط کنار میآیند؟ تلفن زدن و فریاد کشیدن بر سر دوستان تنها اوضاع را بدتر میکند. نادیده گرفتن و وانمود کردن به ندیدن هم نه باعث بهتر شدن حال آنها میشود و نه شرایط آینده را تغییر میدهد.
پس چگونه والدین میتوانند به آنها کمک کنند که آنچه که اتفاق افتاده را بپذیرند؟ شاید کودک بتواند با کسب اطلاعات بیشتر، حال خودش را بهتر کند. شاید بتواند با آرامش با دوستانش صحبت داشته باشد و بگوید که عکسها را دیده و احساساتش جریحهدار شده است. شاید دلیلی منطقی پشت این ماجرا را کشف کند. همچنین، ممکن است که پاسخی که دوست دارد را نگیرد یا اصلاً جوابی دریافت نکند.
این مسئله ما را به یک درس مهم دیگر میرساند: گاهی اوقات کنار گذاشته میشویم، گاهی اوقات محبوب نیستیم و باید یاد بگیریم بدون بدتر کردن اوضاع، با این واقعیت کنار بیاییم. دکتر مینتزر یادآوری میکند:
بسیاری از این مهارتها برای داشتن روابط بین فردی خوب لازم هستند.

عقبنشینی کنید و اجازه دهید که کودکان شکست بخورند
تماشای شکست خوردن فرزندتان میتواند بسیار سخت باشد، اما آنها تنها از طریق آزمون و خطا میتوانند یاد بگیرند که چگونه با ناامیدی کنار بیایند. والدین باید دست از نظارت افراطی بردارند. در غیر این صورت، آنها کودکان را از کسب تجربیاتی محروم میکنند که برای حل مسئله ضروری هستند و آنها را در مسیر انعطافپذیری و اعتمادبهنفس برای پذیرش چالشهای جدید قرار میدهند.
رواندرمانی میتواند کمککننده باشد
اگر ترس از شکست، عملکرد کودک را مختل کرده باشد، ممکن است که نیاز به رواندرمانی داشته باشیم. حتی اگر کودک اختلال اضطراب نداشته باشد، ممکن است که از شدت اضطراب، ناتوان شده باشد. در چنین مواردی، با استفاده از درمان مواجههسازی، به آرامی آنها را در معرض چیزهایی قرار میدهیم که بیعیب و نقص نیستند.
به عنوان مثال، والدین از این شکایت میکنند که انجام تکالیف زمان زیادی میبرد زیرا کودک مرتباً آن را پاره کرده و از نو شروع میکند. روانشناسان به کودکان یاد میدهند که اشکالی ندارد یک کلمه را غلط بنویسند و ادامه دهند. ممکن است که در یک جلسه از آنها بخواهند که یک یا دو پاراگراف بنویسند و تا جایی که میتوانند اشتباه کنند، حتی با دست خط نامرتب، تا به این ایده عادت کنند که این اتفاق پایان دنیا نیست.
والدین راههای بیشتری برای کمک به فرزندانشان دارند
وقتی که آلیسیا متوجه آسیب رساندن سارا به خودش شد، برای او محیطی را فراهم کرد که بتواند موفق شود و او را در یک مدرسه خصوصی کوچک ثبت نام کرد. او همچنین سارا را تحت رواندرمانی قرار داد و تلاش کرد که به او زمان و حمایت کافی بدهد تا «اوضاع را درک کند»، و فرصت افتخار کردن به خودش را فراهم کرد. سارا اکنون بسیار شادتر است، دیگر به خودش آسیب نمیرساند و انعطافپذیری نشان میدهد.
یادگیری شکست خوردن میتواند دردناک باشد، اما کودکان تنها در صورتی به موفقیت خواهند رسید که بتوانند مهارت کنار آمدن با تمام مشکلاتی را که زندگی برایشان پیش میآورد، کسب کنند.