هنریویدئو

دانلود قسمت ۷ سریال سووشون + خلاصه داستان سریال سووشون قسمت هفتم

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه ای از قسمت هفتم سریال سووشون به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

رمان سووشون، یکی از برجسته‌ترین آثار ادبیات معاصر ایران، روایتگر ایستادگی، اندوه و آرمان‌خواهی در شیراز دوران اشغال است. بازیگران اصلی این سریال بهنوش طباطبایی و میلاد کی‌مرام می باشند، سریال سووشون اثری پرستاره و جذاب از نرگس آبیار است که می توانید به صورت اختصاصی از نماوا دانلود و تماشا کنید. در ادامه خلاصه داستان قسمت هفتم سریال سووشون را که جمعه ساعت ۸ صبح منتشر شده است را می خوانیم.

خلاصه قسمت ۷ سریال سووشون

عمه همچنان رو حرفش بود که من بدون پاسپورت و ویزا خودمو میرسونم اهواز و از اونجا قاچاقی می رم، چون اینجا موندن آب تو هاون کوبیدنه، خدیجه قلیون رو برای زری میاره، اما زری که عادت نداشت به سرفه میفته، عمه میگه اگه میتونی نکش آموخته اش که بشی دیگه بد چیزیه. زری میگه عمه خانم کجا میخوای بری اینجا لااقل وطنتونه، قبر شوهرتون هم که اینجاست، کربلا هواش گرمه اصلا برید چجوری براتون پول بفرستم؟ عمه میگه یه نفر آدم که بیشتر نیستم با یه تیکه نون قانعم.

مینا و مرجان با دیدن بچه های کولی که گرسنه بودن بهونه میگیرن که ما شیربرنج دوست ندارم و نمیخوریم. بچه ها بالاخره راضی میشن و میرن برای خواب، زری داستانی براشون میگه و یاد عروسی دختر حاکم میفته که مهمان ها چطور مثل قحطی زده ها به میز شام حمله ور شده بودند، بچه ها مدام به یاد مار میفتادن که دیده بودن و بهونه می گرفتن.

با خوابیدن بچه ها زری دوباره میاد پیش عمه و میگه بچه ها امشب همش یاد ماری که دیروز دیده بودن میفتادن و از ترس خوابشون نمیبرد، شما هم تا الان ندیده بودم حرف از شوهر و بچه هات بزنی، خان کاکا حال هممون رو عوض کرد، عمه میگه من همیشه دردهام برای خودم بوده نمیخوام با گفتنش آفتاب جوونیت بخشکه، با اصرار زری عمه شروع میکنه به تعریف که یه روز مثل الان چشمام به قلیون و زغال بود سودابه هندی تا صبح پهلوی من نشست و با من اشک ریخت، وقتی بچه ام مرد تک و تنها تو باغ میدونستم مرده اما بغلش کردم و دویدم، رفتم خونه آقام، آقام با سودابه نشسته بود دلم میخواست ها کنم و همه چیز رو خاکستر کنم، سودابه اومد بچه ام رو گرفت دیدم برزخ شده اما به روی خودش نیورد، خیلی خون به دل بی بی ام کرد ولی عجب زنی بود، حاج آقام معتمد شهر بود وقتی برای نماز میرفت مسجد وکیل همه از کوچیک و بزرگ بهش عزت و احترام می کردن، روزی که از نجف اومدن همه مردم شهر رفتن استقبالش، تو اتاق ارسی می نشست و مردم میومدن برای مشورت و دستبوسی. بی بی ام رو سر حاج آقام جا داشت به سرش قسم میخورد، حاج آقام یه هیبتی داشت که نمیشد تو چشماش نگاه کرد اونوقت یه همچین مردی شد عبد و عبید سودابه هندی، خون به دل بی بی ام شد، خدایا خودت ما رو به امتحان نذار‌، معلوم نشد این زن از کجا افتاد وسط زندگی، به قشنگی و زشتی نیست به آب و گِله، تو دعوای کلانتر و مسعود خان دندون طلا، بیشتر مردم بیرق انگلیس رو زده بودن سردر خونه هاشون تا کسی جرات نکنه خونه هاشون رو غارت بکنه، ولی حاج آقام بیرق انگلیس رو که نزدن هیچ زخمی ها رو هم میبردن دکتر، یا دکتر رو میبردن بالای سرشون.

یه بار که درگیری زیاد میشه یه زن تیر میخوره آقام بچه اش رو بغل میگیره میره دنبال دکتر اسکات تا بیاره بالا سره اون زن و بقیه مریض ها، دکتر اسکات طبیب مخصوص کلانتر بود، اما دکتر از اومدن امتناع میکنه، با حرفهای حاج آقام بالاخره دکتر با پرستارهای ارمنی اش میان بالا سر زخمی ها.

یه روز که فلفلی تیر خورده میاد خونه، عمه خانم خودش رو میرسونه مطب دکتر و به سختی دکتر عبدالله که یکی از دکترهای اونجا بود رو میاره خونه تا فلفلی رو مداوا کنه، اما می بینه که فلفلی از دنیا رفته وقتی میبینه اینطوره به دکتر میگه بذارید بیام وردستتون کمک کنم ثواب ببرم. دکتر با عمه فاطمه میرن می بینن که دکتر اسکات در حال مداوای مادر اون بچه است، عمه میگه اون زن خوب شد، اون همون طاووس بود فقط به احترام حاج آقا بود که نمیریختن خونه ما. همه آتیش ها از گور کلانتر پدر عزت الدوله بلند میشد، البته من و عزت صیغه خواهری خونده بودیم اما اونموقع کسی به فکر خواهرش نبود چه برسه خواهرخونده اش، عزت چراغش تا صبح برای کسی نمی سوزه، همون جوونی که تجارت می‌کرد بعدها شوهرم شد. بمیرم براش تو همون بازار دل به دلش دادم، تو همون بازار هم دوباره محمدحسین و سودابه رو دیدم، آدم‌های عجیبی بودن…

دانلود قسمت هفتم سریال سووشون

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال سووشون از شبکه نماوا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا