هنری

دانلود قسمت ۶ سریال اجل معلق + خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت ششم

خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت ششم را در این خبر از صفحه فردا ببینید.

پخش سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان از روز جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت آغاز شد، پخش این سریال به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه دارد. سریال «اجل معلق» یک سریال کمدی ۲۰ قسمتی است.

سریال اجل معلق

خلاصه قسمت ششم سریال اجل معلق

داوود با اجل وارد سوله میشه انتهاش چندتا جعبه بود میبینه کلی پوند داخلشه، اجل بهش گوشزد میکنه که اینها عامل بدبختی هستند باید به پلیس زنگ بزنه و جای پولها رو لو بده، اما داوود زیر بار نمیره و میگه این نیما شهابی چطور اینهمه پول رو پیچونده نفهمیدن، اجل میگه شریک داشته.

یک روز قبل

دکتر شهابی قرار بود بره جلسه با شریکش دکتر رنجبر، ماموری برای مشخص کردن فساد ۱۴ هزار میلیاردی به دفتر رنجبر رجوع کرده بود اما رنجبر زیر بار همچین فسادی نمیره و مامور رو از دفترش بیرون می کنه، شهابی میرسه، رنجبر بهش تو باعث شدی من تو این جریان بیفتم، تو گفتی کسی نمیفمه چی شد پس؟ تو چشمای من نگاه کرده میگه فساد مالی داری. شهابی میگه فساد مالی رو که هممون داریم نگفته که ایدز داری. رنجبر میگه سهم منو بده برم. شهابی میگه پولها همه پخش و پلاست، فرصت بده چشم. رنجبر میگه نکنه واسه من نقشه چیدی منو بگیرن خودت فرار کنی؟ شهابی میگه این چه حرفیه من سایز بچه های تو رو هم میدونم، بهم زمان بده حل میشه. با رفتن شهابی، رنجبر به یکی زنگ میزنه و میگه راست گفتی کار خودشه، شهابی میخواد پولا رو برداره فرار کنه، هر جور میدونی عمل کن. ( بهش دستور میده با ماشین بزنه به شهابی) بعد میگه خیلی وقت ندارم باید پولها رو بردارم برم.

شهابی میره دکه سیگار بخره و با خودش حرف می‌زد که من اینهمه تلاش کردم حالا نصف پولها رو بدم به تو رنجبر، موقع رد شدن از خیابون ماشین بهش میزنه و تصادف میکنه.

ضارب تماس میگیره که با سامان برید خونه اش و چند نفر هم برید دفترش پولها رو پیدا کنید تا نیومدم تیکه تیکه اتون کنم.

شهابی رو به بیمارستان میرسونن و ضارب که مطمئن میشه شهابی مرده، بعد داوود رو می بینه داره با خودش (روح شهابی) صحبت می کنه میگه مردم دیوونه شدن.

رنجبر ضارب رو صدا میکنه که چرا کشتیش حالا پولها رو از کجا پیدا کنیم؟ ضارب میگه بالاخره به یکی آمارشو داده دیگه. رنجبر میگه معلوم نیست پول‌های من دست کدوم مرتیکه ای هست.

داوود با پولها عروسی گرفته بود و خوشحال بود و می رقصید، اجل بهش میگه تمومش کن داوود.

محمود و پسرش میرن پیش یوسف برای گرفتن آمار گاوصندوقی که قراره باز کنند، یوسف میگه احتمالا زیر تختش هست، پسرش که تازه فهمیده جریان دزدی هست میگه من میرم شهرستان من نمیمونم و با شما نمیام خلاف کنم مگه داوود رو ندیدی رفت اون دنیا برگشت. یوسف میگه میدونی اون گاو صندوق چقدر می ارزه؟ ۶۰ میلیارد تومن! حالا می ارزه تو این زندگی کوتاه خلاف کنی؟ پسرش میگه آره والا می ازره، بابا تو آخه قشنگ توضیح نمیدی، منم هستم با کمال میل.

غلام تو نونوایی واسه مردم از کارهای داوود خالی بندی می کرد و معرکه گرفته بود و همه رو سرکار گذاشته بود، که صدیق میرسه و میذارن که بدون صف بره نون بخره.

داوود که کل پولها رو تو سوله پخش کرده بود داشت همه رو جمع می کرد و می شمرد، اجل میگه این پولها مال بیت ماله و حرومه، داوود میگه بیت المال بیت منه پولها هم مال منه، من اندازه سهمم ۲ میلیون پوند برمیدارم. اجل میگه کی گفته سهم تو اینقدره؟ تو باید بری پولها رو تحویل بدی. اجل میگه آره بعد سهممو میدن بذارم جیبم، اونا بچه هاشون اونور دارن عشق و حال می کنن بعد ما رو نصیحت می کنند، بره بچه خودشون رو نصیحت کنن. من خواهرم و بچه هام رو بدون پول نمی‌ذارم برم. اجل میگه با اینکار مسیر زندگی خودت و بچه هات رو عوض میکنی. داوود عصبانی میشه میگه کدوم مسیر.

تو مسیر برگشت داوود به صدیق زنگ می‌زنه صدیق میگه چرا تو نونوایی تابلو کردی؟ غلام میگه کاش میشد زود با هم ازدواج کنیم و اونوقت با هم میریم نونوایی شونه به شونه نون می خریم، صدیق میگه وا، مگه اسکولیم دوتایی بریم.

اجل هر چی به داوود میگه زنگ بزن ۱۱۰ داوود قبول نمیکنه، سر راه میره ساندویچ هم میخره و با نوشابه میخوره. اجل میگه من موندم حضرت فانی چرا از بین اینهمه آدم تو رو انتخاب کرده؟ داوود میگه این یه چیزی هست بین خودم و خودش. حالا بعد از خوردن میریم پولها رو ایرانی می کنیم.

داوود میره در خونه طهماسب، طهماسب می‌ترسه میگه وقتشه، داوود میگه نه، من یه مشکلی بهم خورده دارن برای من پوند میفرستن، یه رفیق داشتی منو بهش وصل کن. بعد برقرار میذاره فردا بره میدون فردوسی تا پولها رو تبدیل کنه.

شب اجل به داوود میگه اگه تو اهل نماز و عبادت بودی دست به این پولها نمیزدی، تو به حرف من گوش بدی مومن هم میشی، بی خیال پولها بشو. داوود میگه بی خیال من بشو من نمیتونم. اجل التماس میکنه اما داوود گوش نمیده.

صبح داوود با اجل میرن سرقرار، طهماسب با رفیقش میاد، همون لحظه از کائنات پیغام میاد که نوبت قبض روح کریم رسولی هست، داوود از طهماسب و رفیقش میپرسه کریم رسولی می شناسید می خواد فوت کنه، اونا می گن نه، یهو یکی صدا میکنه آقا کریم؟ متوجه میشن که یه پیرمردی جلوی خونه اش افتاد زمین و از کائنات میگن مراسم قبض روح کریم رسولی رو داوود انجام میده. کریم میگه هفته آینده عروسی پسرمه اومده بودم داداشم رو دعوت کنم، اگه میشه مرگ منو عقب بندازید و فرصت بدید بهم. اما داوود میگه دست من نیست، کریم میگه حساب من ۱۰۰ میلیون پوله و حال نیست به پسرم بگو برگردونه.

رفیق طهماسب که با دیدن این جریان حسابی ترسیده بود و از طهماسب میخواد که براش وساطت کنه که قبض روحم نکنه.

داوود میگه شما برنامه ریختید که من بیام اینجا تحت تأثیر قرار بگیرم بی خیال پوندها بشم؟ اجل میگه من در جریان نیستم اما یه جیزی بهت بگم بدونکه بعد از مرگ تو برای خواهرت و بچه هات اتفاق بدی نمیفته اینقدر نگران نباش.

رفیق طهماسب به داوود میگه الان مزنه خوبه، شما اگه پوند سنگین داری من صراف آشنا دارم بیا کارت رو درست می کنم، بعد داوود رو میبره یه جا که گوشیش آنتن بده و …

دانلود قسمت ششم سریال اجل معلق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا