خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت نوزدهم و دانلود قسمت نوزدهم سریال اجل معلق را می توانید در این خبر از صفحه فردا مشاهده نمایید.
پخش سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان از روز جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت آغاز شد، پخش این سریال به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه دارد.
خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال اجل معلق
داوود با مامور شماره یک از راه پشت بوم میخواد فرار کنه او که حالش خوب نبود میخواست مثل پرنده پرواز کنه، چند تا از دکترها میان و جلوشون رو میگیرن و میبرنش.
رشیدی و بقیه همکاراش میان کارگاه پیش غلام تا جای داوود رو پیدا کنن.
سالار پولهاشو تو کامیون های نفتکش جاساز میکنه و مدام با یاشار دعواش میشه که به کارش برسه و اینقدر مشغول خوردن نشه، آخرش میگه من چاشنی انفجاری کار میذارم تا اگه لو رفتم همه رو میدم بره رو هوا.
غلام به رشیدی میگه به همون نون و نمک من از پوندها و داوود خبری ندارم، رشیدی میگه یه صراف کلی پول به رفیقت میده این کارگاه رو برات میخره، چند روز بعد جنازه اش پیدا میشه، به نظر تو چرا باید اینکار رو بکنه برای کسی که تا دیروز کارگر بوده اینجا رو بخره. وای به حالت اگه داوود سعیدی اینجا قایم شده باشه، غلام میگه پس اگه نبود بیخیال ما بشید.
دکترها میان و به داوود میگن نعمت رو گرفتن خانواده اش تماس گرفتن که پیداش کردنش و آوردنش اینجا، الانم شما دیگه نعمت نیستی و میتونی بری. به داوود کمک می کنن لباسش رو بپوشه و تحویل راننده میدن که بره، جلوی در مامور اول یه دسته کلید به داوود میده که یادت نره به خیابون بهار سر بزنی و محموله رو پیدا کنی و یه پیچ گوشتی هم با خودت ببر.
داوود میره سراغ ماشینش و گوشیش رو روشن میکنه، به خودش میگه حالا چیکار کنم این وسط اجل ما رو ول کرده رفته، مجبور میشه به آدرسی که از شرکت شهابی تو خیابون بهار داشت بره، پلیس با روشن شدن گوشی داوود ردش رو میزنن و خبر میدن، رشیدی هم میگه برن داوود رو دستگیر کنن، وقتی میبینه غلام حرفهاشو شنیده بخاطر اینکه به داوود خبر نده تا فرار کنه غلام رو هم دوباره با خودشون میبرن. غلام تو این فاصله میگه من یه لحظه برم دستشویی، مامور میگه پس گوشیت رو بده بعد برو، غلام میره دستشویی، تو دستشویی بغلی اکرم، کارگر افغانی اونجا بود، داشت تریاکی رو مینداخت تو چاه دستشویی که براش دردسر نشه، غلام بهش میگه به داوود زنگ بزنه و بگه که پلیس دنبالشه تلفنشش رو خاموش کنه، اکرم میگه اگه یه تومن به حقوقم اضافه کنی زنگ میزنم وگرنه اینکار رو نمی کنم، غلام مجبور میشه قبول کنه. با رفتن پلیس ها اکرم به داوود زنگ میزنه که گوشیش رو خاموش کنه تا مامورها پیداش نکنن.
به رشیدی خبر میدن که داوود دوباره گوشیش رو خاموش کرده، با خنده به غلام میگه جون من بگو چجور به داوود خبر دادی، غلام که میبینه رشیدی خوشش اومده لو میده که از اکرم خواسته بهش زنگ بزنه.
داوود میرسه دفتر شهابی و خودش رو جای برادرش میزنه و پلمپ در رو باز میکنه وارد میشه و جای پولها رو پیدا میکنه، پولها رو از هواکش خارج میکنه، شهابی هم تو برزخ به خدا التماس میکنه که نذاره از این بدبختتر بشه.
رشیدی به غلام میگه اکرم همه چیز رو لو داده، به خاطر این اختلالی که تو پرونده ایجاد کردی یه مدت پیش ما هستی اما اگه آدرسی از داوود داری بده تا برات کاری کنیم.
داوود یاد حرفهای شیطون و اجل میفته که داوود رو وسوسه میکنه پولها رو برداره اما وسوسه نمیشه و میخواد زنگ بزنه ۱۱۰، یهو اجل میاد بغلش میکنه و بهش میگه دیگه از الان تا آخرین مرحله در کنارتم، تو توی امتحان آخر نمره قبولی گرفتی، حالا میخوام یه حال خوبی بهت بدم، زنگ بزن به شماره ای که میگم. داوود زنگ میزنه به رشیدی و یه اطلاعات خصوصی از رشیدی میده بهش و میگه چرا حرف رفیقم رو باور نکردی؟ بعد میگه برید دفتر نیما شهابی یه سری پول هست بردارید بقیه اش رو هم فردا بهتون تحویل میدم.
اجل به داوود میگه از حالا ۱۲ ساعت وقت داری، داوود میگه من دلم برای خیلی چیزها تنگ میشه اول خانواده ام بعد هم تو، اجل میگه شما موجودات عجیبی هستید تمام عمر خودتون رو به چیزهایی وابسته میکنید که بعد ازشون رنج می برید، بعد میگه داوود منم دلم برای تو تنگ میشه.
رشیدی و همکاراش میرسن دفتر شهابی و پولها و سکه ها رو ضبط می کنند.
اجل به داوود میگه باید بریم منزل طهماسب.
رشیدی غلام رو هم آزاد میکنه.
طهماسب با ماشین جدیدش میرسه دم خونه اش، داوود میره جلو تا بهش سلام میکنه، طهماسب از دیدن داوود بیهوش میشه، داوود میگه معلوم نیست تو زندگی چه غلطی میکنه که اینقدر می‌ترسه، داوود با دسته کلید طهماسب در خونه اش رو باز میکنه و …
