هنریویدئو

دانلود قسمت ۱۶ سریال اجل معلق + خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت شانزدهم

خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت شانزدهم را در این خبر از صفحه فردا ببینید.

پخش سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان از روز جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت آغاز شد، پخش این سریال به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه دارد.

خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال اجل معلق

از تایم زندگی داوود ۴۶ دقیقه مونده، غلام و کارگرها در حال کندن زمین بودن که سالار از ماشین پیاده میشه و به غلام میگه چرا جاده رو بستی؟ غلام میگه خب داریم کار میکنیم دیگه جاده در دست تعمیره. سالار میگه ما عجله داریم خب. غلام سر سالار داد میزنه و همراه با کارگرها چوب بدست میفته دنبال سالار، سالار میره میشینه تو ماشین و دنده عقب میگیره و میرن. با رفتنشون غلام به کارگرها میگه سریع چاله رو پر کنین ببینم.

سالار به رنجبر میگه یه مسیر پیدا کردم ۲۰ دقیقه دیرتر میرسیم ولی یجور هماهنگ میکنم رسیدیم هواپیما آماده باشه، رنجبر میگه نرفته دلم برای اینجا تنگ شده، کجای دنیا میتونی با ظاهرسازی جیبتو پر کنی؟ کجای دنیا میتونی سالی یه دونه زن بگیری. سالار میگه فقط تو ایران میشه راه به راه زن بگیری و بدبختشون کنی.

اجل به داوود میگه گوشیتو بیار باید به یکی که من شمارشو بهت میدم زنگ بزن به کسی که حتی فکرش رو هم نمیتونی بکنی. داوود زنگ میزنه به خلبانی که قراره رنجبر رو ببره. داوود به مهرداد میری میگه من داوود سعیدی هستم همونی که تو بیمارستان پیغام رسون مادرتون بودم. مهرداد خوشحال میشه و میگه مامان باز پیام دارن؟ داوود میگه مادر جاش خوبه و سلام رسوندن. گفتن نکات ایمنی رو رعایت کنین و یه پیام مهم هم داشتن که نپرین. مهرداد میگه من همین الان دارم میپرم، مسافر دارم، داوود میگه هواپیما نباید پرواز کنه، اگه هواپیما رو روشن کنی زندگی مادرت تو برزخ مشکل دار میشه، مهرداد قبول میکنه. رنجبر و سالار میان پیش مهرداد. مهرداد از قصد موتور رو دستکاری میکنه و رنجبر یواشکی به سالار میگه یه هواپیما دیگه بیار من با جت نمیام دبی. خلبان میگه مهندس پرواز باید بیاد موتور چک این روشن شده، میگه ۱ ساعت دیگه این درست میشه، اما سالار و رنجبر مدام میگن ما عجله داریم باید سریع بریم. رنجبر به سالار میگه طمع کردم باید این بلا سرم بیاد، باید پولها رو پس بدم تقصیرها رو بندازم گردن نیما شهابی وگرنه کارم ساخته است.

کارگرها و غلام چاله رو پر میکنن، ماشین پلیس میاد و از رو همون چاله رد میشه و غلام به کارگرها میگه همگی حالا بفرمایید چلوکباب.

اجل میاد پیش رنجبر و بهش میگه شما باید آماده پرواز ابدی باشید شما مُردی. رنجبر میگه شما خلبان جدیدی و باور نمیکنه. اجل جنازه رنجبر رو بهش نشون میده و میگه آبمیوه خوشمزه بود؟ هرچی رنجبر میگه وساطت کن برام الان وقت مردن نیست اما دروازه برزخ باز میشه و نیما شهابی هم میاد، رنجبر میره توش. پلیس میرسه و سالار هم فرار کرده بود.

یوسف و محمود و امین قرار میذارن برای فروش سکه های دزدی.

داوود زنگ میزنه به غلام میگه، اجل میگه زنگ بزن به پلیس و سوله مواد رو لو بده. غلام میگه چرا؟ لو بدم انگار خودمو لو دادم که. داوود میگه الان من و اجل اینجاییم. غلام میگه باشه، لعنت بهت. غلام به پلیس زنگ نمیزنه و میگه ولش کن و دوباره موزیک رو میزاره و با کارگرها تو اتوبوس میرقصه.

محمود به یوسف میگه اگه این معامله تموم بشه دیگه ریخت ما رو نمیبینی، یوسف میگه خودت تاج سرمی اما این پسرت و عشق قشنگش شبا میاد تو خوابم کابوس می بینم.

اجل به داوود میگه اون ساقی که تو پارک مواد میفروخت دستگیر شد و مامورش ترفیع گرفت. اون درب پایین که موتور رو پارک کردی ماشین بغلش سرقتی هست پلیس برسه ماشین اون بنده خدا هم پیدا میشه. اون مار رو اگه نمیخریدی یه نفر می خریدش مینداخت تو آکواریوم ما نجاتش دادیم، شما جزئی از الگوریتم دیگران هستی، حالا برو موتور رو جابجا کن و بیا تا من بهت یه جایزه بدم. داوود میره پارک میکنه و برمیگرده.

اجل تو ذهنش می بینه موقع فروش سکه ها با اسلحه میزنن امین رو می کشن. به داوود میگه داوود یه ساعت و چهل دقیقه بیشتر تا مرگ برادر زنت وقت نداری. داوود میگه امین؟ اجل تایید میکنه. داوود میگه چرا میمیره؟ اجل میگه چرا نداره باید بمیره. داوود میگه مرگ امین چه ربطی داره به پلیس؟

غلام بالاخره زنگ میزنه به پلیس و باغ مواد رو لو میده. اجل به داوود یه نقشه نشون میده و میگه وقتی پلیس اومد تو باید با موتورت فرار بکنی و قبل ساعت پنج برسی به این سوله. داوود میگه چرا؟ اجل میگه چون پلیس دنبالت میاد و برسه به این سوله که امین توشه. یوسف و محمود و امین با ماشین دارن میرن سوله. پلیس میاد باغ مواد. داوود و اجل فرار میکنن و سوار موتور میشن، اجل میگه تا من نگفتم حرکت نمیکنیا. پلیس موتور رو میبینه و اجل میگه داوود برو. داوود حرکت میکنه و پلیس هم پشتش راه میوفته…

دانلود قسمت شانزدهم سریال اجل معلق

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال اجل معلق

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا