دانلود قسمت دهم سریال رخنه از شبکه یک + خلاصه داستان سریال رخنه قسمت ۱۰
سریال رخنه محصول سال ۱۴۰۲ می باشد که از روز چهارشنبه هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما در حال پخش است، در ادامه این مطلب لینک دانلود قسمت دهم سریال رخنه از شبکه یک را خواهید دید.
دانلود سریال رخنه قسمت ۱۰
https://telewebion.com/episode/0xd2858f1
دانلود خلاصه قسمت های ۴ تا ۹ سریال رخنه
https://telewebion.com/episode/0xd135ff1
خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال رخنه
یکی از مأمورین گوشی های تلفنی که جمع شده بود را میریزه رو میز و میگه همشون ردیابی شده و رسیدم به یه آدرس. یه نفر مأمور شده و رفته تو قالب هندوانه فروشی و آدرسیو زیر نظر داره. عباس به آدرسی که بهش دادن میره و اونجا از تلفن عمومی زنگ میزنه بهشون و میگه که آدم هاتو از دور و بر من بردار! چون باید انرژی بزارم واسه دور زدن اونا هم وقتم گرفته میشه هم انرژیم و میره. تو خونه وقتی میره صفورا سوأل پیچش میکنه و میگه تو چت شده؟ مثل همیشه نیستی! چیشده بگو به من! من زنتم! عباس میگه چیزی نشده فقط خسته ام صفورا میگه من خستگیتو دیدم بگو چیشده!؟ نکنه سپهر بلایی سرش اومده! عباس میگه نه بابا چه بلایی آخه! الان راستشو بگم تو باور میکنی؟ صفورا میگه آره عباس میگه دیشب کابوس دیدم از خواب بیدار شدم نفهمیدم خوابم یا بیدار زدم از خونه بیرون فقط. صفورا که باور نکرده بهش نگاه میکنه که عباس میگه خوب چیه؟ من نگران حال ناصرم! صفورا میگه تو ۵ سال که نگرانشی هیچ وقت اینجوری نبودی عباس میگه خوب بزار پای پیر شدنم بابا منم آدمم کم میارم خسته شدم دیگه!
مأمورین حفاظتی درباره فرامرز کسی که با سپهر هم کوپه ای بوده را حرف میزنن و اطلاعاتی که درباره اش پیدا کردن را میگن. صوفی با دیدن عکس های فرامرز تو پاساژ میگه کنار این آدم تو همه ی این عکس ها یه نفر جاش خالیه کسی که اون ردیابی تو ماشین حفاظتی کار گذاشته! کسی که به دکتر نزدیکه! عباس ناصر را به دفتر کارش میبره و به مهرداد میگه سوئیچ ماشینو بگیر من با موتور باید برم جایی و بیام تنها جایی که دکترو میبری خونه ست سپس راه میوفته. به تک تیرانداز کد موقعیتی بهش میدن و او راه میوفته. هندوانه فروش به صوفی که تو جلوی ماشین نشسته میگه که از خونه بیرون رفت. صوفی بیسیم میزنه و میگه که تعقیبش کنن. تک تیرانداز وارد یه ایستگاه مترو میره. از افراد صوفی او را زیر نظر دارن و تعقیبش میکنن تو ایستگاه مرزداران او یکدفعه دقیقه نود از مترو بیرون میره و مأمور سریعا اطلاع میده که از دستم در رفت تو قطار جا موندم. او از ایستگاه مترو بیرون رفته و سریعا سوار ماشینی میشه که منتظرش اونجا وایساده یکی دیگه از مأمورین که بیرون مترو وایساده بوده تعقیبش میکنه ولی بهش نمیرسه .
تو آزمایشگاه دکتر پیش خانم ایمانی میره و میگه وقتتو نزار روی این کارهایی که فعلا مهم نیست! سپس درباره پدرش میپرسه که اوبهش میگه پدرم که مخالف ۱۰۰٪ که بیاد اینجا! ناصر ازش میخواد تا یکبار دیگه ازش بپرسه با حساسیتی که تو کارمون الان داریم و واقعا بهش نیاز داریم! مستخدم خانه خانم طلوعی در حال تمیز کاریه که طلوعی بهش یه عروسک میده واسه بچه اش که ببره او خجالت زده میشه و تشکر میکنه. بعد از تمام شدن تایم کاریش به خانه رفته که به محض ورود شوهرش بچه هاش میترسن و به داخل اتاق میرن. شوهرش ازش میپرسه چیشد؟ امروز با اون پیرزن کجا رفتی؟ او میگه خونه نسترن آدرسشم فهمیدم میدم بهت دیگه هم پامو اونجا نمیزارم! شوهرش میگه غلط میکنی باید بری سپس باهم دعوا میکنن و رعنا میگه من نمیتونم برم دیگه خجالت میکشم از کار خودم در ازای خوبی هایی که میکنه منم نمیرم دیگه او میگه باید بری با من بحث نکن! رعنا میگه نرم مثلا چه غلطی میکنی؟! او شروع میکنه به کتک زدنش و میگه فردا مثل آدم میری خونه طلوعی ها تا اون هارد قرمز رنگو پیدا نکردی و واسم نیاوردی حق نداری بیای از اونجا بیرون فهمیدی؟ رعنا شروع میکنه بهش لعنت فرستادن و میگه تو چقدر حیوونی! هندوانه فروش با دیدن فرامرز که رفته تو خونه به صوفی میگه او از طریق دوربین تو خونه متوجه میشه یه چیزیو زیر موزاییک پنهان کرد صوفی از مأمورش میگه این چیه؟ او میگه نمیدونیم قربان بچه ها رفتن تو اینو پیدا نکردن! صوفی بهش یه ردیاب میده و میگه برو بزن به ماشینش. سپس فرامرز از اونجا بیرون میزنه و میره. فرامرز وقتی به یه خانه دیگه میره عباس از اتاق بیرون میاد و با اسلحه ای که به طرفش گرفته میگه چطوری فرامرز؟!….