دانلود قسمت بیست و یکم سریال رخنه از شبکه یک + خلاصه داستان سریال رخنه قسمت ۲۱
سریال رخنه محصول سال ۱۴۰۳ می باشد که از روز چهارشنبه هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما در حال پخش است، در ادامه این مطلب لینک دانلود قسمت بیست و یکم سریال رخنه از شبکه یک را خواهید دید.
دانلود سریال رخنه قسمت ۲۱
https://telewebion.com/episode/0xd646781
خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال رخنه
عباس ازش میپرسه پسرم کجاست؟ او میگه پیر شدی! عباس میگه بهت میگم پسرم کجاست؟ او میگه من مثل تو نیستم داغ پسرتو نمیزارم رو دلت عباس میگه داغ پسر چیه دیگه؟ اسحاق خاطره ای از گذشته را بهش میگه که عباس میگه خودت پسرتو انداختی تو خطر! مشکلت با منه پسرمو ول کن بره با من هرکاری میخوای بکنی بکن! اسحاق میگه من اهل تلافی نیستم ولی گردش روزگاره دیگه برگشته خورده بهت! اسحاق میگه برمیگردی میری تهران اونجا یه عملیات دیگه انجام میدی و تکلیف جنازه ناصرو هم مشخص میکنی بعد پسرت صحیح و سالم میاد پیشت عباس میگه باید اول با پسرم حرف بزنم بعد آنها به سپهر زنگ میزنن سپس عباس بهش میگه نترسی پسرما من به زودی برمیگردونمت خونه اینا هیچ غلطی نمیتونن بکنن! سارا توسکان سریع گوشیو ازش میگیره و عباس بهش میگه این اسحاق من میشناسمش قبلا تو ایران تشکیلات داشت منهدم کردم الان داره تلافی میکنه داره موضوع شخصیو با کاری قاطی میکنه واستون خیلی بد میشه! سارا عصبی میشه و سیلی تو صورتش میزنه سپس یه نفر بهش دارویی تزریق میکنه. صابر به حاجی زنگ میزنه و میگه الان خیلی وقته عباس لوکیشنش تغییر نمیکنه چیکار کنیم حاجی؟ او میگه سریع برین اونجا عباسو نجات بدین بکشینش بیرون!
صفورا با پدرش به خانه سپهر تو منطقه سربازیش میرن اما هرچی زنگ میزنن کسی درو باز نمیکنه که آنها میرن سمت مدرسه و میگن شاید اونجاست اما وقتی به اونجا هم میرن بهش میگن که سپهر چند روزه که اصلا مدرسه نیومده! آنها نگران میشن و به داخل میرن. اونجا بهشون میگن که ما به آقا عباس هم گفتیم که از سپهر خبری نیست چند روزه! صفورا جا میخوره و میگه عباس بهم گفت که سپهرو دیده! پدرش میگه خوب معلومه دخترم بهت دروغ گفته دیگه! صفورا بهم میریزه و به خودش میگه عباس داری چیکار میکنی؟! همان موقع براش پیام صوتی میاد که صفورا با باز کردنش میبینه همون فایل صوتی هستش که عباس اعتراف میکنه به منحرف کردن ماشین تو سد صفورا بهم میریزه. سپس با اومدن پدرش میگه بریم دنبال کلید ساز تا در خونه سپهرو باز کنه و میرن. آنها با کلیدساز به اونجا میرن که وقتی در باز میشه میرن داخل و صفورا میبینه اونجا بهم ریخته ست سپس لباسی خونی اونجا میبینن که صفورا میترسه و میگه چه بلایی سر بچه من اومده؟ سپس به پدرش میگه سریع زنگ بزن پلیس تا ببینم پسرم کجاست؟! و گریه میکنه.
سارا عباس را که بیهوش کردن گذاشته پشت یه کامیون و بهش میگه آدرسی میده تا اونجا بره. لوکیشن عباس تغییر میکنه و صابر به حاجی میگه بالاخره لوکیشنش تغییر کرد حاجی میگه کجا داره میره؟ صابر میگه دارن میرن سمت مرزهای ایران حاجی میگه شما همونجا باشین. دکتر ناصر حسابی تو خودشه که ناراحته و محمود ازش میپرسه چیشده؟ ناصر میگه این وضعیت اصلا خوب نیست! محمود میگه بالاخره به خونه ات برمیگردی کنار خانواده ات خیالت راحت میشه و نفسی راحت میکشی صبر کن! ناصر میگه نگران مینوام! میترسم نتونه دوام بیاره سپس به محمود میگه تو میتونی یجوری به مینو بگی که من حالم خوبه زنده ام تا خیالش راحت بشه؟ محمود میگه دیوونه شدی؟ اینهمه حاجی اصرار کرد به هیچکی نگیم! ناصر میگه مینو هیچکیه؟ زنمه! تریلی حامل عباس میخواد از ایست بازرسی رد بسه که عباس را پیدا میکنن و میبرن به داخل پاسگاه. جواد سریع به حاجی خبر میده و میگه شیرزاد میخواد شخصا بره تحویلش بگیره! حاجی به احسان میگه عباس تا برسه به مرز ایران میگیرنش! سپس میخوان نقشه بکشن که حاجی میگه من میرم با قاضی پرونده حرف میزنم تا حکمو بشکونه جواد میگه نمیشه حاجی! شیرزاد شک میکنه و میگه چیشده چرا حکم شکسته! تو دردسر میوفتیم! شما بسپارش به من عباس بیاد تو مرز ایران من فراریش میدم! اون با من!