ویدئو

دانلود قسمت بیست و پنجم سریال رخنه از شبکه یک + خلاصه داستان سریال رخنه قسمت ۲۵

سریال رخنه محصول سال ۱۴۰۳ می باشد که از روز چهارشنبه هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما در حال پخش است، در ادامه این مطلب لینک دانلود قسمت بیست و پنجم سریال رخنه از شبکه یک را خواهید دید.

دانلود سریال رخنه قسمت ۲۵

https://telewebion.com/episode/0xd80194e

خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال رخنه

حاج رسول میره پیش رییس سازمان و بهش میگه حاج آقا اگه موافق باشین دیگه به خانواده دکتر ناصر و عباس حقیقتو بگیم دیگه وقتشه سپس بعد از گرفتن اجازه به طرف خانه مینو میره. اونجا مینو میپرسه چیشده حاج آقا؟ خبر بدی میخواین بگین؟ او میگه هم بد هم خوب فقط منتظر خانم عباس هستم تا تشریف بیارن. مینو میگه صفورا چرا؟ او میگه چیزی که میخوام بگم به ایشون هم ربط داره. صفورا از راه میرسه و میپرسه چیشده؟ خبری از ناصر شده؟ حاج رسول میگه ناصر گم نشده بود که بخواد خبری ازش بشه! اونا با تعجب میگن چی؟ یعنی چی؟ حاج رسول میگه همه چیز ساختگی بود تا سپهر به خطر نیوفته صفورا میگه چی؟ چه ربطی به سپهر من داره؟ حاج رسول میگه سرویس سپهر را گرفته بوده و از عباس خواسته بوده تا ناصرو بکشه تا پسرشو آزاد کنه عباس هم از اول قضیه را به من گفت و من در جریان بودم ما هم کاری کردیم که اونا باور کنن. صفورا به شدت نگران حال سپهر میشه و بهم میریزه ولی مینو بازم طلبکارانش به حاج رسول میگه شما میدونین چی به سر ما گذشته؟ شما دیدین ما چی کشیدیم بازم چیزی نگفتین!؟ حاج رسول میگه شرمنده احازه نداشتم و نمیشد بگم جون سپهر در خطر بود!

مینو با حاجی کی بحث میکنه که صفورا با عصبانیت میگه بسه دیگه تمومش کن الانم که حقیقتو فهمیدی بازم فقط خودت واسه خودت مهمی؟ درک نمیکنی قضیه رو؟ حاج رسول بهشون میگه ما باید سریعا برای ناصر مراسم بگیریم و شما بگین که جنازه رو دیدین و تأیید کردین که ناصر بوده تا سرویس خیالش راحت بشه از این قضیه! مینو میگه من تا خودم ناصرو نبینم حرفاتونو باور نمیکنم! عباس از اتاقش بیرون میره که همان موقع افراد سرویس میرن تو اتاق عباس و پشت قاب عکس اتاقش شنود کار میزارن جواد و حسام که اتاقو از دوربین میدیدن به مأموران خودشون میگه که برن تو اتاق افراد سرویس و اونجا میکروفن و دوربین کار بزارن یکیشون کارش تموم میشه و میره ولی اون یکی کارش طول میکشه که وقتی آنها به اتاق برمیگردن اونو میبینن مأمور که ظاهری مثل نیروهای خدمه داره میگه امری اگه ندارین من برم دیگه و میره. مینو و نورا با صفورا رفتن به خانه باباحاجی و اونجا ناصر را میبینن و خیالشون راحت میشه. حاجی دوباره بحث مراسمو وسط میکشه که مینو با گریه میره تو اتاقش ناصر دنبالش میره و بهش میگه چیشده؟

مینو میگه تو چطور تونستی این کارو با ما بکنی! تو اصلا میدونی چی به سر ما گذشت؟ ناصر میگه فکر کردی من حالم خوب بود همه چیز گل و بلبل بود؟ نه به خدا منم وضعم خوب نبود حالم کمتر از شماها نبود! ولی من دوتا زندگی دارم یه زندگی شخصی یه زندگی کاری که تسلطم رو زندگی کاریم دست خودم نیست! کاری نمیتونم بکنم سپس بهش میگه بیا رضایتتو بده تا مراسم بگیریم به خاطر سپهر! مینو میگه چی داری میگی؟ برم به نوید بگم داریم میریم مراسم پدرت؟ ناصر میگه خوب نگو! بزار از این ماجراها چیزی ندونه اصلا! مینو قبول میکنه و به حاجی میگه باید چیکار کنیم؟ او میگه بهتون میگیم باید چیکار کنین ولی فعلا کاری که باید بکنین اینه که هیچکی تأکید میکنم هیچکی نباید بفهمه و به کسی نگین! به نمیدم نگین چون بچه ست یهو از دهنش درمیره. ناصر سپس به محل کار مخفیش میره محمود بهش میگه شارژی بالاخره خانواده تو دیدی؟ او تأیید میکنه که محمود ازش میخواد یه نگاهی هم به اون آفرود جلوی در بندازه ناصر قبول میکنه و میگه به موقعش. صفورا به حاجی گفته که عباس میخواسته باهام حرف بزنه به ناهید زنگ زده بوده حاج رسول میگه من پیگیری میکنم. حاج رسول به عباس زنگ میزنه و بهش میگه این چه کاری بود که کردی؟ چرا زنگ زدی به ناهید خانم؟ عباس میگه من باید هرجورشده با صفورا حرف بزنم! حاجی میگه لازم نیست من خودم همه چیزو به خانواده ها گفتم عباس خیالش راحت میشه و حاجی میگه دیگه همچین کاری نکن! ردتو میزنن! جواد تو اداره پیش حاجی رفته و بهش میگه به احتمال زیاد نفوذی تو سازمان همین شیرزاد باشه چون هم این احسانو دستیار خودش کرده هم به تمام پرونده ها مسلطه! سپس به حاجی میگه اگه عباسو دستگیر کنه چی؟ حاجی میگه نباید این اتفاق بیوفته!…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا