داستان کودکانه درباره تاریکی و شجاعت کودکان از تاریکی
ترس از تاریکی یکی از ترسهای رایج در کودکان است، این ترس میتواند ناشی از عوامل مختلفی مانند تخیل فعال، کمبود نور، یا تجربیات منفی قبلی باشد. داستانگویی میتواند ابزاری قدرتمند برای کمک به کودکان در غلبه بر ترس از تاریکی باشد در این مطلب دو داستان کودکانه درباره تاریکی و شجاعت کودکان از تاریکی خواهیم خواند. با ما همراه باشید.
داستان اول : داستانی از تاریکی و دوستی
در روستای کوچکی که در دامنه کوه قرار داشت، دختری به نام سارا زندگی میکرد. سارا دختری شاد و کنجکاو بود، اما از تاریکی میترسید. هر شب که خورشید غروب میکرد و تاریکی همه جا را فرا میگرفت، سارا به اتاقش پناه میبرد و زیر پتو قایم میشد.
یک شب، برق روستا قطع شد و همه جا تاریک شد. سارا که از تاریکی وحشت داشت، شروع به گریه کرد. ناگهان مادرش صدایش را شنید و به اتاقش آمد. مادر سارا با لحنی آرام گفت: “سارا، گریه نکن. تاریکی چیز بدی نیست. فقط کمی با آن غریبه هستی.”
مادر سارا شمعی روشن کرد و دست سارا را گرفت. او سارا را به حیاط خانه برد و به آسمان اشاره کرد. سارا با تعجب به آسمان شب نگاه کرد و هزاران ستاره درخشان را دید. مادرش گفت: “ببین سارا، تاریکی فقط نبود نور نیست. در تاریکی هم زیباییهای زیادی وجود دارد. مثل این ستارههای قشنگ که فقط شبها میتوانیم آنها را ببینیم.”
سارا به ستارهها نگاه کرد و کم کم ترسش از تاریکی فروکش کرد. او از مادرش پرسید: “مامان، چطور میتوانم از تاریکی نترسم؟”
مادر سارا لبخندی زد و گفت: “فقط کافی است کمی با تاریکی آشنا شوی. هر شب قبل از خواب، به جای اینکه زیر پتو قایم شوی، به آسمان شب نگاه کن و به زیباییهای آن دقت کن. کم کم ترست از تاریکی از بین خواهد رفت.”
سارا از آن شب به بعد، هر شب قبل از خواب به ستارهها نگاه میکرد و به حرفهای مادرش فکر میکرد. کم کم ترست از تاریکی از بین رفت و او یاد گرفت که از تاریکی نترسد.
سارا فهمید که تاریکی فقط نبود نور نیست، بلکه دنیایی پر از رمز و راز و زیبایی است. او یاد گرفت که شجاعت به معنای نبودن ترس نیست، بلکه به معنای روبرو شدن با ترس و غلبه بر آن است.
نکات:
در این داستان از شخصیتهای ساده و آشنا برای کودکان استفاده شده است.
لحن داستان شاد و امیدوارکننده است و به کودکان در غلبه بر ترسشان کمک میکند.
داستان حاوی پیامهای آموزندهای در مورد شجاعت و روبرو شدن با چالشها است.
در داستان از عناصر بصری مانند ستارهها و آسمان شب استفاده شده است که برای کودکان جذاب است.
داستان دوم: داستانی از تاریکی و دوستی
در دل جنگلی انبوه، موجودی به نام توتو زندگی میکرد. توتو خرگوش کوچولویی بود که از تاریکی میترسید. هر شب که خورشید غروب میکرد و تاریکی همه جا را فرا میگرفت، توتو در لانهاش قایم میشد و تا طلوع آفتاب بیرون نمیآمد.
یک شب، توتو که از تنهایی خسته شده بود، تصمیم گرفت از لانهاش بیرون بیاید. او به آرامی از لانه بیرون خزید و قدم به تاریکی جنگل گذاشت. ناگهان، صدایی شنید: “هوی، کی اونجاست؟”
توتو از ترس لرزید و گفت: “من توتو هستم. دارم توی جنگل قدم میزنم.”
از تاریکی صدایی دیگر به گوش رسید: “منم لولو. من هم توی جنگل قدم میزنم. میشه با هم دوست بشیم؟”
توتو با تعجب پرسید: “تو کی هستی؟ من تا حالا تو رو ندیدم.”
لولو گفت: “من یه جغد کوچولوم. شبها توی جنگل پرواز میکنم و مراقب همه هستم.”
توتو که از لولو نترسیده بود، با خوشحالی گفت: “بله، میشه با هم دوست بشیم.
توتو و لولو با هم در جنگل تاریک قدم زدند و گپ زدند. لولو برای توتو از زیباییهای شب و چیزهایی که در تاریکی میدید تعریف کرد. توتو هم برای لولو از زندگی در لانهاش و بازی با دیگر خرگوشها گفت.
کم کم، توتو دیگر از تاریکی نمیترسید. او فهمیده بود که تاریکی فقط نبود نور نیست، بلکه دنیایی پر از رمز و راز و زیبایی است. او همچنین فهمیده بود که در تاریکی هم میتوان دوستهای جدید پیدا کرد.
از آن شب به بعد، توتو و لولو هر شب با هم در جنگل تاریک قدم میزدند و به گشت و گذار میپرداختند. توتو دیگر از تاریکی نمیترسید، چون میدانست که لولوی مهربان همیشه کنار اوست.
نکات:
در این داستان از شخصیتهای ساده و آشنا برای کودکان استفاده شده است.
لحن داستان شاد و امیدوارکننده است و به کودکان در غلبه بر ترسشان کمک میکند.
داستان حاوی پیامهای آموزندهای در مورد شجاعت، دوستی و غلبه بر ترس است.
در داستان از عناصر بصری مانند جنگل، شب و حیوانات استفاده شده است که برای کودکان جذاب است.
نکاتی برای داستانگویی درباره ترس از تاریکی برای کودکان:
داستانهایی را انتخاب کنید که مناسب سن کودک باشند: از داستانهایی که بسیار ترسناک یا خشن هستند خودداری کنید.
داستانهایی را انتخاب کنید که شخصیتهای قوی و شجاعی داشته باشند: این به کودکان کمک میکند تا یاد بگیرند که چگونه بر ترس خود غلبه کنند.
داستان را با لحنی آرام و مطمئن تعریف کنید: از صدای بلند یا لحنی ترسناک خودداری کنید.
از کودک خود بپرسید که چه احساسی دارد: در طول داستان و بعد از آن، از کودک خود بپرسید که چه احساسی دارد. این به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که داستان به او کمک میکند تا بر ترس خود غلبه کند.
از داستانگویی به عنوان فرصتی برای ایجاد فضایی صمیمی و گرم با کودک خود استفاده کنید: داستانگویی میتواند راهی عالی برای گذراندن وقت با کیفیت با کودک خود و ایجاد خاطرات خوب باشد.