خلاصه داستان قسمت 12 سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت 12 سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت 12 سریال ترکی وحشی
سرهان با نسلیهان حرف میزنه و میگه بابات بهم گفت با بچه های برو از اینجا نسلیهان آرومش میکنه و میگه عصبی بوده یه چیزی گفته تو خونه قبلی علی رفتن دیگه محافظ ها هم مراقبشونه سرهان میگه اون بچه ها اونجا دوام نمیارن اصلا به این فکر میکنی که اجه اونجا چیکار میکنه؟ سپس به نسلیهان میگه تو هم داری مثل بابات رفتار میکنی داری برای رسیدگی کردن به یکی دیگه اون یکیو عذاب میدی زخمیش میکنی! نسلیهان اوضاع روحیش بد میشه. یامان علی با رویا به خانه میرسن که یامان ازش میپرسه نمیخوای بدونی بابات کجاست؟ ازش نمیخوای خبر بگیری؟ رویا میگه نه چون میدونم یه زندگی جدید راه انداخته با بچه هاش داره زندگی میکنه سپس ازش میپرسه تابلوعه که گریه کردم؟ یامان میگه یکم سپس میخواد باهاش حرف بزنه که رویا میگه الان وقتش نیست و میره. یامان تو حیاط خونه تو ماشین نشسته و سرشو رو فرمون گذاشته که همان موقع ماشین اشرف وارد حیاط میشه و جسور با آسی پیاده میشن و با خوشحالی میرن سمت ماشین یامان و میزنن به شیشه او با دیدنشون جا میخوره و خوشحال میشه سپس بغلشون میکنه جسور به خاطر رفتارش باهاش ازش معذرت میخواد. اشرف بهشون میگه بچه ها بیاین داخل خانه.
آنها به داخل میرن و نسلیهان با سرهان پیششون میره و بهشون خوش آمد میگن نسلیهان به خدمه میگه اتاق مهمانو آماده کردین؟ حتما خستن! اشرف میگه نه اتاق مهمون نه بچه ها اتاق جوانانه دوست دارن سپس اتاق آلازو میده به جسور و اتاق چاعلارو میده به آسی و بهشون میگه که برین دوش بگیرین و لباستونو عوض کنین اینجارو خونه خودتون بدونین و میره. سرهان از این وضع جا خورده که یامان پیششون میره و میگه انگاری از پیدا شدن من پشیمون شدین نه؟ و میره اتاقش. سرهان و نسلیهان پیشش میرن و میپرسن که چیشده؟ چرا تازگیا عصبی شدی؟! چیزی شده؟ یامان میگه نه باید مگه چیزی شده باشه؟ سرهان میگه مامانت فکر کرده شاید چیزی به یاد آوردی یامان میگه نه. جسور اتاق آلازو زیر و رو میکنه و حسابی خوشحاله که اونجا قراره یه شب بمونه و تمام لباس های اونم پرو میکنه. از طرفی آسی هم اتاق چاعلارو نگاه میکنه و میخواد از رژش استفاده کنه که پشیمون میشه و میزاره سرجاش. یامان به رویا پیام معذرت خواهی میفرسته و میگه خودرو گم کردم به زمان احتیاج دارم رویا لبخند میزنه و کمی آروم میشه. اجه میره پیش جسور و آسی و باهم آشنا میشن و جسور میگه خوشم اومده ازت از این به بعد تو دیگه آبجی کوچیکه ما هم هستی.
یامان از پنجره میبینه که ایلکر دایی رویا پیش سویسالان ها نشسته که سریع میره اونجا اما او با دیدنش میخواد بره که یامان جلوشو میگیره و میگه کجا؟ و باهاش خیلی گرم رفتار میکنه و با تیکه و طعنه حرف میزنه که ایلکر حسابی استرس میگیره. سپس ایلکر میگه اومده بودم برای فرداشب دعوتتون کنم کن انگاری افتاده یه وقت دیگه یامان میگه چرا؟ حتما تدارک دیدین دیگه و میگه که میایم. روزگار به خانه پیش چاعلا و آلاز میره و بهشون میگه اینجا به معنای واقعی ویرانه ست! سپس بهشون میگه بریم بیرون یه چیزی بخوریم اما اونا میگن اجازه نداریم همان موقع پدر روزگار بهش زنگ میزنه و میگه که اشرف خان بهم گفته که رفتی پیش نوه هاش و تهدیدش میکنه که به خونه سریع برگرده او هم ناچارا سریع از خونه بیرون میزنه. تو خونه سویسالان هم همه تو حیاط نشستن و در حال بگو بخندن نسلیهان میره پیش یامان و میگه ایلکر ادم درستی نیست قبلا هم دردسر درست کرده ما نمیخوایم باهاش زیاد صمیمی بشی یامان جا میخوره و میگه چطور؟ خلافکاره؟ و مجابش میکنه که من خودم از پسشون برمیام و مواظبم.
چاعلا به آلاز میگه پاشو برو با این پول هرچی میتونی بگیر بیار بخوریم گرسنمه! آلاز با کلافگی راهی سوپرمارکت میشه. چند نفر که جسور بهشون سپرده بود دنبالش راه میوفتن. موقع برگشت جلوشو میگیرن و میگن اینجا برای زنده موندن همدیگرو میکشن! و خریدهایی که کرده را ازش میگیرن سپس کفش و گردنبند و لباسشم میگیرن وقتی میخوان شلوارشم دربیارن یکی از محافظا از راه میرسه و آلازو نجات میده او با عصبانیت به داخل خانه میره و شروع میکنه به شکستن و بهم ریختن وسایل تو اون خونه. اشرف به یامان و دوستاش میگه اگه گفتین جای کی خالیه؟ سرهان میگه آلاز و چاعلا؟ اشرف میگه نه و همان موقع قدیر به اونجا میاد که یامان و آسی و جسور میرن سمتش و بغلش میکنن و از ته دل خوشحال میشن. آنها همدگیرو بغل میکنن و خوش میگذرونن. شب چند نفر میرن دم در و در میزنن که آلاز درو باز میکنه و اونا بهش یه بسته قرص میدن و میگن جسور خودتی؟ آلات میگه آره او بهش میگه آقا گفت اینو اگه تو ۲۴ ساعت پخش کنی کار مال خودته آلاز قبول میکنه و بعد از رفتن اونا فکری به سرش زده و لبخند میزنه….