خلاصه داستان قسمت ۴ سریال آلا + دانلود قسمت ۴ سریال آلا از شبکه سه سیما

سریال آلا یک مجموعه اپیزودیک است که در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان، لینک دانلود و تماشای آنلاین قسمت ۴ سریال آلا را براتون قرار داده ایم. با ما همراه باشید.
سریال آلا برخلاف بسیاری از سریال های رایج تلویزیونی که یک خط داستانی اصلی را دنبال میکنند، یک مجموعه اپیزودیک است. این یعنی هر قسمت از سریال، داستانی مستقل و کامل را روایت میکند و شخصیت ها و موقعیت های متفاوتی در هر اپیزود معرفی میشوند.
با این حال وجه مشترک تمامی این داستان های مستقل، چالش ها و پیچیدگی های فرزند پروری و فرزند آوری در جامعه امروز ایران است که این روزها کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
ساعت دقیق پخش و تکرار سریال آلا از شبکه ۳
پخش سریال آلا از ۵ تیر ۱۴۰۴ آغاز شد ه و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه ۳ سیما روی آنتن می رود. تکرار آن نیز فردای همان روز در ساعات ۰۰:۳۰ بامداد، ۱۰ صبح و ۱۴ بعدازظهر پخش می شود.
بازیگران سریال آلا :
داریوش فرهنگ ، سام قریبیان ، نیلوفر کوخانی ، نفیسه روشن ، ویدا جوان ، بیتا سحرخیز ، کاوه خداشناس ، حمیرا ریاضی ، علی اوسیوند ، سیاوش مفیدی ، سیدمهرداد ضیایی ، رامین راستاد ، ندا قاسمی ، مریم سرمدی ، افشین سنگ چاپ ، محمدرضا داوودنژاد ، رویا جاویدنیا ، افسانه جهره آزاد ، سیاوش چراغی پور ، مهوش وقاری ، خیام وقار ، شهین تسلیمی ، اکبر رحمتی ، ندا قاسمی ، ناهید قهرمانی ، جعفر دهقان ، پیمان مقدمی ، مهسا باوفا ، آرام چراغی و مریم مومن از بازیگران این سریال می باشند.
دانلود قسمت ۴ سریال آلا
https://telewebion.com/product/0xc583ab2
لینک مستقیم سریال آلا قسمت چهار از شبکه سه
https://telewebion.com/product/0xc583ab2
خلاصه داستان سریال آلا قسمت ۴
پروین مادر امیر به همراه خواهر کوچیکه ناصر نیلوفر رفتن پیش ریحانه تا قبل از رفتن به تهران اونو ببینن و باهاش حرف بزنن. پروین دوتا چمدان به ریحانه میده و میگه دارین میرین تهران اینو به دست صحرا هم برسونین. ریحانه میگه همین چند وقت پیش کلی خوراکی براش فرستادی اینا دوباره چیه؟ پروین بهش میگه اینا همش وسایل با لباسه، تازه خونه گرفته حالا حالاها وسیله میخواد ریحانه میگه اشکال نداره خودم میبرم همشونو یه سرم میزنم بهش خیالت راحت. سپس بهشون میگه اگه مرضیه بفهمه چی؟ یعنی به خودش نمیگه اینا کجا رفتن یهو غیبشون زده؟ واسه چی رفتن تهران؟ پروین میگه خب حالا اصلاً بفهمه به اون چه ربطی داره؟ اگه الان دندونت درد بگیره از درد کشیدن خجالت میکشی؟ از درمان کردن دندونت خجالت میکشی؟ نه! میری دنبال درمان اینم یکیه مثل مریضیهای دیگه درمان داره. تو قرآن چند بار گفته که زنهایی با سنهای بالا بچهدار شدن؟ اگه همچین چیزی وجود نداشت اصلاً چیزی نمیگفتند! توکل کن به خدا، خواهر ناصر بهش میگه چقدر خوب گفتی پروین آفرین در ضمن اصلاً به اون ربطی نداره به این چیزا فکر نکن.
بعد از چند دقیقه ناصر به اونجا میاد با حالی خوب و برای ریحانه شروع میکنه به آهنگ خوندن ریحانه بهش میگه آروم باش پروین و نیلوفر اینجان زشته! پس بعد از کمی صحبت کردن ریحانه ازش میپرسه که ماشین درسته یا نه؟ تو راه نمونیم! ناصر میگه خیالت راحت ماشین درسته نمیذارم تو مسیر آب تو دلت تکون بخوره و بعد از بار زدن حاضر میشم و به سمت تهران راه میافتند. تو مسیر ناصر رویا پردازی میکنه و به ریحانه میگه دوست دارم تمام بچههارو بندازم پشت این ماشین و فقط بریم بگردیم و همش تو سفر باشیم ریحانه بهش میگه چه رویا بافی هم میکنی یه نگاه به سنت بنداز بعد بگو سفر میخوای اونم با بچهها! ناصر میگه خانم دکتر که اون موقع صحبت میکردم میگفت درصد چند قلو شدن تو این روشها خیلی بالاست خدارو چه دیدی شاید یه تیر و چند نشون شد و خدا بهمون یه نگاهی کرد و چند تا بچه بهمون داد. ریحانه جا میخوره و بهش میگه واقعاً همچین چیزی گفت؟ ناصر تایید میکنه که ریحانه خوشحال میشه. ناصر و ریحانه به محض رسیدن به تهران میرن سمت کلینیک و اونجا منتظرن که صحرا میره پیششون.
ناصر و ریحانه با دیدن صحرا سلام و احوالپرسی میکنن و بهش میگن انگار باید اینجا وقت میگرفتیم ولی ما نگرفتیم صحرا میگه اشکالی نداره من خودم واستون وقت گرفته بودم سپس آنها میرن تو اتاق خانم دکتر و باهاش صحبت میکنند. خانم دکتر بهشون میگه باید اول ازتون آزمایش بگیریم تا ببینیم جواب آزمایشها چطوریه اگه خوب باشه میریم مرحله بعدی بهتون یک سری دارو میدیم، اونارو مصرف میکنی بعد میریم تو مرحله تخمک برداری. شب امیر میره دنبال صحرا و چمدونهای پروینو بهش تحویل میده و میگه خودم میرسونمت سپس تو مسیر تلفن امیر زنگ میخوره. از اونجایی که تلفن امیر به ماشین وصل بود صدای دختری تو ماشین پخش میشه که خیلی خودمونی با امیر صحبت میکنه و نگران حالش میشه و معده دردشو ازش میپرسه که بهتر شده یا نه امیر سرسنگین صحبت میکنه و بهش میگه حالا بعداً بهت زنگ میزنم. صحرا از شنیدن این مکالمه کمی به هم میریزه و تو فکر میره. امیر بهش میگه که خواهر دوستمه که میخوایم با هم شریک بشیم انقدر این چند وقت با هم رفت و آمد داشتیم که دیگه مثل یه خانواده شدیم.
صحرا بهش میگه ماجرای معده درد چیه؟ او میگه چیزی نیست عصبیه به خاطر فشار کاریه زهرا به هم ریخته و وقتی میرسه دم در خونه اش از شدت به هم ریختگی ذهنش بدون اینکه چمدونها رو برداره میره داخل که امیر دوباره صداش میزنه. شب ناصر و ریحانه رفتن به دربند حسابی برای خودشون میگردند آخر میرن به سمت بام تهران و اونجا آتیشی واسه خودشون درست میکنن و شروع میکنن با همدیگه حرف زدن و رویا پردازی میکنن. فردای آن روز ناصر و ریحانه رفتن پیش خانم دکتر که او بهشون میگه خوشبختانه جواب آزمایشها خوبه الان واستون یک سری دارو مینویسم که باید سر وقت استفاده کنید به همراه استراحت کافی و رژیم غذایی سالم ریحانه ازش میپرسه الان ما میتونیم برگردیم شهرستانمون؟ دکتر بهشون میگه آره میتونین برین هر وقت قرصاتون تموم شد دوباره باید برگردین یک سر بیاین تهران تا ببینیم جواب آزمایش چطور شده اگه خوب بود میریم برای شروع فقط امکان داره تو این مسیر سقط جنین هم داشته باشیم فقط نباید ناراحت و نگران بشین سپس آنها از اونجا میرن…