هنری

خلاصه داستان قسمت ۲ سریال آلا + دانلود قسمت ۲ سریال آلا از شبکه سه سیما

سریال آلا یک مجموعه اپیزودیک است که در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان، لینک دانلود و تماشای آنلاین قسمت ۲ سریال آلا را براتون قرار داده ایم. با ما همراه باشید.

سریال آلا برخلاف بسیاری از سریال‌ های رایج تلویزیونی که یک خط داستانی اصلی را دنبال می‌کنند، یک مجموعه اپیزودیک است. این یعنی هر قسمت از سریال، داستانی مستقل و کامل را روایت می‌کند و شخصیت‌ ها و موقعیت‌ های متفاوتی در هر اپیزود معرفی می‌شوند.

با این حال  وجه مشترک تمامی این داستان‌ های مستقل، چالش‌ ها و پیچیدگی‌ های فرزند پروری و فرزند آوری در جامعه امروز ایران است که این روزها کمتر مورد توجه قرار میگیرد.

ساعت دقیق پخش و تکرار سریال آلا از شبکه 

پخش سریال آلا از ۵ تیر ۱۴۰۴ آغاز شد ه و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه ۳ سیما روی آنتن می‌ رود. تکرار آن نیز فردای همان روز در ساعات ۰۰:۳۰ بامداد، ۱۰ صبح و ۱۴ بعدازظهر پخش می‌ شود.

بازیگران سریال آلا :

داریوش فرهنگ ، سام قریبیان ، نیلوفر کوخانی ، نفیسه روشن ، ویدا جوان ، بیتا سحرخیز ، کاوه خداشناس ، حمیرا ریاضی ، علی اوسیوند ، سیاوش مفیدی ، سیدمهرداد ضیایی ، رامین راستاد ، ندا قاسمی ، مریم سرمدی ، افشین سنگ چاپ ، محمدرضا داوودنژاد ، رویا جاویدنیا ، افسانه جهره آزاد ، سیاوش چراغی پور ، مهوش وقاری ، خیام وقار ، شهین تسلیمی ، اکبر رحمتی ، ندا قاسمی ، ناهید قهرمانی ، جعفر دهقان ، پیمان مقدمی ، مهسا باوفا ، آرام چراغی و مریم مومن از بازیگران این سریال می باشند.

دانلود قسمت ۲ سریال آلا

https://telewebion.com/product/0xc583ab2

لینک مستقیم سریال آلا قسمت دو از شبکه سه

=https://telewebion.com/product/0xc583ab2

خلاصه داستان سریال آلا قسمت ۲

ابراهیم پدر امیر مریضه و میخواد بره به باغ و درخت ها برسه که امیر جلوشو میگیره و میگه من خودم درستشون میکنم نگران نباش استراحت کن. او حاضر شده تا به تهران بره که مادرش کلی خوراکی میده بهش تا به زهرا که تو تهران در حال درس خوندن و کار کردن هست برسونه. وقتی خوراکی ها به دست زهرا میرسه او به امیر زنگ میزنه و ازش تشکر میکنه. فردای آن روز ناصر عموی زهرا به ریحانه همسرش میگهمیخوام برم تهران میوه هارو بفروشم بیام و ازش میخواد باهم برن ریحانه میگه همیشه تنها میرفتی چیشد الان میخوای باهات بیام؟ ناصر میگه همینجوری اگه نمیخوای نیا خوب اما ریحانه قبول میکنه و باهم به تهران میرن. حدودا عصر میرسن تهران که ناصر با زهرا هماهنگ کرده تا تو یه کافه ریحانه را سورپرایز کنن چون تولدشه. آنها وقتی میرسن به کافه ریحانه میگه اینجا چرا اومدی؟ همان موقع با زهرا روبرو میشه که یه کیک کوچیک گرفته و شمعی روشن کرده و تولدشو تبریک میگن او خوشحال میشه. سپس ریحانه میگه این جشنا واسه کسیه که دورش شلوغه نه من.

ناصر میگه خوب میتونیم ما هم دورمونو شلوغ کنیم فقط تو باید بخوای همین کلینیکی که زهرا کار میکنه کارشون همینه! زهرا هم تایید میکنه و ازش میخواد تا یبار دیگه تلاش کنن و بیان آزمایش و درمانو شروع کنن اما ریحانه بهم میریزه و میگه دیگه نمیخوام این حرفارو بشنوم! و رو به ناصر میگه گفتنش واسه تو راحته ولی واسه من نه اون همه خرج کردیم نشد الان دوباره خودمونو بندازیم تو خرج تهش نشه چی؟ همین الان خواهرت منو مقصر میدونه و کلی حرف بارم میکنه! بعد از کمی بحث کردن ریحانه قبول نمیکنه و با ناراحتی میره. زهرا پرونده پزشکی آنهارو میگیره از ناصر تا فردا به دکتر نشون بده. فردای آن روز خانم دکتر قبل از رفتن به کلینیک میفهمه که کسی که تو خونه شون کار میکنه دنبال یه هم خونه ست چون از اجاره برنمیاد او بهش میگه نمیخواد بگردی دیگه من یه هم خونه خوب واست سراغ دارم امروز میگم بیاد ببینه اگه راضی بود او خوشحال میشه و تشکر میکنه. تو کلینیک خانم دکتر با ناصر صحبت میکنه و بهش میگه باید دوباره جفتتون آزمایش بدین اگه میخواین بچه دار بشین باید زودتر اقدام کنین.

ناصر میگه آخه هرچی میگم راضی نمیشه که بیاد، دکتر میگه درمان یه طرفه نمیشه جفتتون باید حضور داشته باشین. ناصر ازش میپرسه من میخوام بدونم امیدی هست یا نه؟ دکتر میگه ما اینجا تخمه هارو بارور میکنیم و از طریق لقاح مصنوعی کمک میکنیم تا خانم باردار بشن. بعد از رفتن ناصر، دکتر و گروهش باهم آزمایش ریحانه را بررسی میکنن و میگن اگه قبول کنه بیاد مورد خوبی میشه. موقع ناهار دکتر با زهرا حرف میزنه و میپرسه خونه پیدا کرد یا نه او میگه هنوز نه. دکتر میگه یه جارو سراغ دارم برو بعد از ساعت کاری ببین اونجارو دختررو هم من میناسم خانم خوبیه. او وقتی میره از خونه خوشش میاد و میگه خوب کجارو باید امضاء کنم؟ او میگه لازم نیست خانم دکتر شمارو تضمین کرده بین خودمون یه حل میکنیم اما زهرا میگه نه نمیشه اینجوری بهتره کسی از فردای خودش خبر نداره و باهم قرار میشه برن نوشته ای ثبت کنن. شب مادر امیر رفته پیش ریحانه تا راضیش کنه و میگه زهرا جایی که کار میکنه همه کسایی که باردار نمیشن میرن اگه امیدی نداشت که نمیگفت بری اونجا تو برو اینبارم اگه نخواستی دیگه ادامه نده! اما ریحانه بحثو عوض میکنه و میگه عمو ابراهیم چطوره؟ حالش خوبه؟

او ناراحت میشه که چرا قبول نمیکنه بره یبار دیگه امتحان کنه. زهرا با امیر وسایلشو از خوابگاه آورده به خونه جدیدش. وقتی میرسن از امیر میخواد تا بره اما او میگه مامان منو که میشناسی ازم خواست برسونمت وایسم بری داخل بعد با خیال راحت‌ برم گزارش بدم بهش زهرا خنده اش میگیره و قبول میکنه. امیر بهش میگه که واسه مامانم گوشی جدید گرفتم دیگه میتونی تماس تصویری بگیری از خونه عکس و فیلم واسش بفرستی تا ببینه خیالش راحت بشه سپس میره داخل. سر میز شام با هم خونه اش درباره خودشون میگن تا باهم بیشتر آشنا بشن. او به زهرا میگه ۳ سال پیش اومدم تهران کار کنم شوهر داشتم زهرا میپرسه از هم جدا شدین؟ او میگه جدامون کردن وگرنه ما خیلی عاشق هم بودیم میدونستم که اونم هنوز عاشقم بود ولی جدامون کردن سپس تلفنش زنگ میخوره و میره تو اتاقششروع میکنه به دعوا کردن که باید تکلیف منو مشخص کنین! زهرا از این وضعیت او بهم میریزه و میره تو اتاقش….

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا