هنری

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی مهاجم (بی رحم) + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی مهاجم (بی رحم) را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. سریال Gaddar به تهیه کنندگی Ay Yapım از شبکه فاکس پخش می شود. سینان اوزتورک (Sinan Öztürk)  کارگردان و هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم هستند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی مهاجم (بی رحم)

دوعان سوار قطار شده و در حال برگشت به شهر مادریشه. تو مسیر به عکس های دو نفره اش با معشوقه اش نگاه میکنه و یاد خاطراتش میوفته و آنهارو برای خودش مرور میکنه و لبخند میزنه. او روبروی خونه ای میره که میبینه دارن اسباب کشی میکنن. او یه صندلی برمیداره و میره داخل خونه و میگه اینو کجا بزارم؟ امید پسر صمد با دیدن باباشو صدا میزنه که صمد با دیدنش خوشحال و شوکه میشه سپس همدیگرو بغل میکنن. سپس دوعان میگه من برم یه سر بزنم به آیدا همش فکرم پیش اونه صمد میگه مگه نمیدونی؟ دوعان میگه نه چیشده؟ او میگه از اونجا رفته بعد از جدایی‌تون خیلی رفتارش تغییر کرد یه روز بدون گفتن به کسی از اونجا رفتن زن صمد میگه مقصر تو هم هستی سر یه موضوع مسخره نباید همه چیو خراب میکردی! دوران میگه باید به حرفم گوش میکرد نمیرفت سراغ مسابقه خوشگلی! سپس میره دم در خانه قدیمیشون که همسایه شون میگه از اینجا رفتن او ازش میپرسه آدرسی چیزی ازشون ندارین؟ من غریبه نیستم دوست پسر قبلی آیدام! او میگه نه کسی چیزی نمیتونه یهو غیبشون زد. یه نفر دوعان را تو محل میبینه و به کسی به اسم آقا مدیر خبر میده او بهش میگه بار اول با کمال ادب دعوتش کن بیاد من الان جایی کار دارم میرم نیم ساعته میام.

آقا مدیر با آدم هاش پیش فردی میرن که میخواسته پول هایش را بالا بکشه که آدم هایش اونو گیر انداخته بودن و تو سطل آشغال انداخته بودنش سپس روش بنزین میریزه و زنده زنده میسوزونتش. یه نفر از آدم های او به دوعان شوکر میزنه و وقتی به هوش میاد خودشو تو استخر کشتی آق مدیر میبینه و میگه من اینجا چیکار میکنم؟ او بهش یه ساک پول میده در ازای کشتن یه نفر که دوعان میگه تو چی فکر کردی که تو روز روشن اومدی پول میدی تا یکیو بکشم؟ ببین مردک سمت من نیا! و می‌خواد بره که بهش میگه می‌خواد مثل اون دوستت صمد بری پارکبان بشی؟ او عصبی میشه و میگه تو اینارو از کجا میدونی؟ سپس بعد از کمی بحث کردن آق مدیر میگه تو همونی هستی که میخوام آموزش دیدی فقط برای جنگیدن! دوعان بعد از زدن حرفاش بهش میگه دیگه نمیخوام قیافه هاتونو ببینم و میره که او به آدمش میگه میریم سراغ پلن بعدی. دوعان به خانه میره که مادرش با دیدنش اول شوکه میشه و درو روش میبنده و وقتی میپرسه که خودتی واقعا؟ دوعان میگه آره مامان خودمم او از حال میره که دوعان بغلش میکنه، مادرش مدام خداروشکر میکنه و او را در آغوش میگیره سپس باهم شام میخورن و درباره اهالی خانه حرف میزنن دوعان میگه بابا کجاست؟ مادرش بهش میگه فقط واسه خواب میاد خونه تو مغازه ست باهاش ۱ ساله حرف نمیزنم سر یه موضوعی با خودم عهد بستم تا عذرخواهی نکنه حرف نمیزنم باهاش!

دوعان میگه روزگار و یامور کجان؟ مادرش میگه روزگار امشب خونه دوستش میمونه و می‌خواد درباره یامور بگه که پدرش به خانه میاد. دوعان بعد از سلام و احوالپرسی میگه من دیگه دوعان قبل نیستم معذرت میخوام اما پدرش میگه منم اون آدم سابق نیستم و یه چیزهایی تو دلم مرده الانم گمشو از خونه برو مادرش می‌خواد جلوشو بگیره اما دوعان بهش میگه باهات تماس میگیرم و میره. مادر دوعان به اتاق شوهرش میره او بهش میگه حرف بزن نریز تو خودت حرف بزنم میخوام با زنم دعوا کنم! اما او بدون حرف زدن چندبار درو محکم میزنه بهم و میره. صمد تو محل کارش حواسش نیست و رو ماشین خط نیوفته صاحب ماشین باهاش دعوا میکنه و سیلی میزنه تو صورتش آنها باهم میخندن درگیر بشن که صاحب کارش میاد و صمدو اخراج میکنه. او بهم ریخته و تو ساحله که آق مدیر میره سراغش. دوعان میره پیش کمیسر گوکان و درباره آیدا ازش سرنخ می‌خواد ببینه چیزی میدونه یا نه. بعد از اونجا میره پیش صمد و او بهش میگه که آق مدیر رفته سراغش دوعان عصبی میشه و میگه تو که میدونی کارش چیه چرا قبول کردی؟ صمد از زندگیش میناله و در آخر میگه چه باهام باشی چه نه من این کارو میکنم.

دوعان میگه تو تصمیمتو گرفتی برو هرکاری میخوای بکنی بکن چرا اومدی سراغ من؟ او میگه نمیخوام مثل همیشه حواست بهم باشه دوعان مخالفت میکنه صمد میشینه رو زمین و گریه میکنه و از بدبختیش میگه که دوعان میگه پاشو بریم یه سوپ مهمونت کنم و باهم میرن. آنها تو رستوران محله نشستن و درباره اهالی و دوستاشون حرف میزنن که تو این دو سال چقدر تغییر کردن سپس در آخر صمد بهش عکس کسی که باید بکشه را میده و میگه یارو اینه من این کارو می‌خوام واقعا به پولش احتیاج دارم دوعان با کلافگی میگه باشه ولی فقط همراهیت میکنم و تو ماشین میشینم تا کار خطایی نکنی! صمد خوشحال میشه و میگه باشه قبول….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مهاجم (بی رحم) + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا