هنریویدئو

خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال جذر و مد + دانلود قسمت ۱۹ سریال جذر و مد

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه ای از قسمت ۱۹ سریال جذر و مد به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز سه شنبه منتشر می شود.

سریال «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت آغاز شد، این سریال ابتدا در روزهای یکشنبه و سه شنبه منتشر شد اما اکنون روزهای سه شنبه از این پلتفرم منتشر می شود. آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسن‌پور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت نوزدهم سریال جذر و مد را خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت ۱۹

فردوس میره خونه بهنام تا ببینه همه حسابها درست شده یا نه، بهنام بهش میگه انشالله که درست شده من نمیتونستم سندها رو دستکاری کنم مجبور شدم حساب سازی کنم، باید یه سری کارهای دیگه بکنم تا رد سند جعلی از بین بره، با یه اسم و یوزرنیم جدید وارد سیستم شدم امیدوارم که نفهمه، اما اگه بفهمه هم میگه یه نفر به سیستم شرکت نفوذ کرده داره از شرکت دزدی می کنه، پیدا کردن اونم به این راحتی ها نیست، فردوس به بهنام میگه چرا رکورد نمیکنی تو که دوست داری، بهنام گوشیش رو میذاره رو میز تا فردوس باور کنه که بهنام صداشو ضبط نکرده. بهنام میپرسه برنامه چیه؟ فردوس میگه حله، تو بردی. بهنام میگه میشه خواهش می کنم این کلمه رو هی نگید، من همین الان از کاری که مجبورم کردی بکنم حالم خوب نیست، فردوس میگه میخوای حالتو خوب کنم؟ گوشیش رو برمی‌داره و فیلمی که از کار بهنام تو شرکت گرفته بود بهش نشون میده و میگه الان حالت خوب شد؟ میخواستی برنده نباشی منم یکار کردم که برنده نباشی، رابطه برد باخت رو به رابطه باخت باخت تبدیل کردم، الان هر دو یه مدرک داریم ولی مدرکی که من دارم روزگار تو رو سیاهتر میکنه و میتونم ثابت کنم همه دزدی ها کار تو بود ولی اینکار رو نمیکنم، بهنام میگه دوباره زدید زیر حرفتون، فردوس میگه ما سر قرارمون هستیم اما نه بخاطر گروکشی ها و بچه بازی های تو، فهمیدم جنم داری و پپه نیستی فقط نمیخوام تیر داماد تا آخر عمر زیرشاهرگم باشه، بهنام میگه چرا باید همچین کاری رو من بکنم؟ فردوس میگه یه روز اینکار رو میکنی، منم یه کارهایی دارم میکنم که باورم نمیشه دارم از خانواده زنم دزدی میکنم، برات سوال نشده چرا؟ بهنام میگه واقعا چرا اینکار رو می کنید؟ فردوس میگه تو فکر میکنی دارم دزدی می کنم، فیلم تو رو هم هرکی ببینه مطمئن میشه داری یه خلافی میکنی اما از نگاه خودت تو خلاف نمی کنی، داری از یه چیزی محافظت می کنی، منم دارم از حقم دفاع می کنم. ملک بانو با پدرم شریک بود، اون زمان پدرم واسه خودش کسی بود، اما درست وقتی که باید دینش رو به پدرم ادا میکرد زیر پاش رو خالی کرد، من احمق هم جون کندم تا اینا خودشون رو بکشن بالا، آخرش پادویی امیر تیمورفام نصیبم شد، بهنام میگه بالاخره این خونواده هر چی داره شما و خواهرتون هم سهم میبرید، فردوس میگه آره ولی زور داره حقت رو به اسم ارثیه زنت بهت بدن، نه روزگار نه آدمیزاد یه جور نمیمونه، بعد به بهنام تاکید میکنه که فیلمت رو هم برای این نگه میدارم که اگه یه روزی روزگار چرخید خواستی حال منو بگیری دستم به یه چیزی بند باشه، بهنام میگه من از خودم مطمئن اونقدر عوض نمیشم که بخوام به پدرزنم خیانت کنم، فردوس میگه احتمالش هست فیلم رو برات میفرستم شب بشین تماشا کن ببین این بهنام با اونیکه می شناسیش چقدر فرق داره، هر آدم بدی یه دلیل خوب واسه بدی هاش داره، این آدم اگه بدتر هم باشه دلایلش محکمتر هم هست، از کجا معلوم شاید تو هم یه روزی دلیل خوب برای خیانت به پدرزنت پیدا کردی.

زالی یه مشتری میاره شرکت که از اصفهان اومده بود، هر چی امیر میگه تمرکز ندارم بذار برای بعد اما قبول نمیکنه و میگه ۵ دقیقه بیشتر کارش طول نمی‌کشه شما صحبتش رو بشنو بقیه اش رو خودم ردیف می کنم.

فائقه از سورپرایزهایی که ستاره و دایی اش برای پرهام داشتن میگه و اینکه چیکار کنه تا پرهام خوشحال بشه، اما پرهام میگه فقط برگردیم، من وقتی خوشحالم که کنار هردوی شما باشم، یه عمر مادرجون به بابا زور گفت حالا هم تو، بابا دیگه زیر بار حرف زور نمیره، تلفن فائقه زنگ میخوره و ستاره راجع به تصمیم مادرجون بهش خبر میده، فائقه هم فوری زنگ میزنه به مادر جون که چرا زده زیر حرفش چون فرهاد و ستاره بخاطر حرف مادر جون تعهد کاری داده بودن، اما ملک بانو میگه من یه حرفی زده بودم مثل خیلی های دیگه، هم منو هم امیر رو بازی دادی و به ما گفتی برمیگردی، اگه خیلی نگران داداشت و زنداداشتی دست پسرت رو بگیر برگرد سر زندگیت، فائقه میگه این دو تا موضوع ربطی بهم ندارن شما حق ندارید شراکتتون رو بهم بزنید، ملک بانو میگه تو برای من حق و ناحق تعیین نمی کنی اگه شعور داشتی شوهرت رو تنها ول نمی کردی بری، فائقه میگه کاش بجای بازخواست دلیل کارم رو میپرسیدی، ملک بانو میگه کسی که با دوز و کلک کاری انجام میده حتما دلیل قانع کننده ای نداره، فائقه میگه اتفاقا دارم اما گوش شنوا نداشتم، من بخاطر امیر و نجات زندگیمون اومدم، آیدا سر خود نیومده امیر ازش خواسته بیاد اونا خیلی وقته با هم در ارتباطن، ملک بانو میگه آیدا هیچ ربطی به امیر نداره، امیر محل سگ بهش نمیذاره، اگه نتونی ثابت کنی؟ فائقه میگه ثابت میکنم اما امیر نباید در این رابطه چیزی بدونه، پرهام میاد و فائقه دیگه حرفی نمیزنه و میگه براتون تو واتساپ میفرستم.

پرویز سر زمین با مشتری صحبت می کرد که شهباز میرسه و برخلاف حرفهای پدرش که داشت واسش کلاس میذاشت میگه که از دادسرا میاد و کلی دیه براش بریدن که اگه نده باید بره زندان، با پریدن مشتری پرویز کلی شهباز رو دعوا میکنه، شهباز هم میگه من پول ندارم بدم بهشون، اگه قراره برم زندون یه کار میکنم درست و حسابی برم سرم رو ببرن بالای دار، میرم اون زالی با رئیسشون رو سلاخی می کنم.

امیر وقتی میبینه گوهر پشت میزش نیست از زالی سراغش رو می گیره می فهمه گوهر کلا شرکت نیومده بهش زنگ میزنه که چرا نیومده، گوهر میگه با اجازتون من دیگه نمیام شرکت، امیر میگه لطفا اینکار رو نکنید، با هم صحبت می کنیم مسئله رو حل می کنیم، حرفها و اتفاقات دیشب رو فراموش کنید، گوهر میگه بهتره درباره اش حرفی نزنیم، امیر میگه اتفاقا باید درباره اش حرف بزنیم مسئله حل بشه الان من میام دنبالتون، هر چی گوهر میگه الان وقتش نیست و نیایید اما امیر گوش نمیده.

امیر میخواد بره دنبال گوهر که ملک بانو میرسه بهش میگه بره اتاق باهاش کار داره، هرچی امیر میگه کارم ضروریه ملک بانو قبول نمیکنه، میرن داخل اتاق و ازش راجع به رفتن فائقه میپرسه، امیر میگه من نمیدونستم برنامه اش چیه بعدش هم که فهمیدم دیگه روم نشد بگم، امیر فکر میکنه که فردوس به مادرجون گفته اما ملک بانو میگه همه حرفها رو فائقه گفته عوض اینکه پسرش امیر بیاد بگه، امیر میگه خب فرض کن که من خودم گفتم الان چیکار کنم؟ ملک بانو میگه هنوز چیزی رو که باید بشنوم رو نشنیدم، بعد عکس هایی که فائقه از امیر و آیدا داشته و فرستاده رو به امیر نشون میده و میگه اینا رو زنت برام فرستاده یادمه که بهم گفتی هیچی بینتون نیست. امیر به یاد حرفهای آیدا میفته که بهش گفته بود چرا باید پای کسی بمونه که زندگیش رو ول کرد رفت، امیر از ملک بانو می پرسه براتون سوال نشده که چرا فائقه این عکسها رو برای شما فرستاده؟ ملک بانو میگه برای اینکه ثابت کنه تو و آیدا ریختید رو هم، کلی سوال هست که فائقه باید جواب بده اما اگه حق با اون باشه زبون من کوتاهه، امیر میگه فائقه به آیدا گفته رفته دیگه برنمیگردم اونوقت آیدا هر لحظه جلوم سبز میشه، ملک بانو میگه باورم نمیشه فائقه همچین حماقتی کرده باشه، امیر میگه آیدا رو بهونه کرده تا کار خودش رو توجیح کرده باشه، منکه میدونم واسه چی رفته، اگه میخوای بدونی زنگ بزن از خودش بپرس، من قدیم به آیدا علاقه داشتم اما الان حتی دلم نمیخواد روی نکبتش رو ببینم.

امیر میره دنبال گوهر، گوهر بهش میگه بهتره کشش ندن و بهترین کار اینه که از همدیگه دور بشیم، امیر میگه میخوام برگردی سر کارت، گوهر میگه نمیشه این رابطه عاقبت خوبی نداره، ما نمیتونیم برگردیم به رابطه قبلی، مقصرش هم منم و حالم از خودم بهم میخوره که دارم اینا رو به شما میگم، امیر میگه اگه مجرد بودم چی؟ گوهر میگه برای چی باید همچین فرض محالی بکنم؟ امیر میگه میخوام بدونم این احساسی که هست دو طرفه است یا نه؟ گوهر میگه چه فرقی میکنه، مقصر منم خواهش میکنم برای همیشه تمومش کنید، امیر میگه نمیتونم زورم به خودم نمیرسه من واقعا عاشقت شدم، گوهر میگه توروخدا ادامه ندید، امیر میگه من بهت احتیاج دارم، زندگیم داره از هم می پاشه، هیچ ربطی هم به تو نداره قبل اینکه با تو آشنا بشم من و زنم به ته خط رسیدیم، اون خودش میخواد از من جدا بشه، گوهر میگه لابد منم بهترین آدمم که جای خالیش رو پر کنم؟ امیر میگه گفتنش خوب نیست اما فائقه هیچ وقت تو دل من جا نداشت، اینو همه میدونن حتی مادرم که منو مجبور کرد باهاش ازدواج کنم، باهام ازدواج کن گوهر، گوهر بدون حرف سوار ماشین میشه و امیر …

دانلود سریال جذر و مد قسمت نوزدهم

خلاصه داستان سریال جذر و مد از اول تا آخر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا