هنریویدئو

خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال جذر و مد + دانلود قسمت ۱۸ سریال جذر و مد

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا خلاصه ای از قسمت ۱۸ سریال جذر و مد به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز سه شنبه منتشر می شود.

سریال «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت آغاز شد، این سریال ابتدا در روزهای یکشنبه و سه شنبه و اکنون روزهای سه شنبه از این پلتفرم منتشر می شود. آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسن‌پور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت هجدهم سریال جذر و مد را خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت ۱۸

امیر تو خلوت خودش بود که پردیس میاد بهش میگه عاشق شدی دایی؟ بعد میگه شوخی کردم، آخه خیلی شبیه عاشقایی، بی قرار و کلافه و بدون تمرکز شدی، ساکتی و ابری. شاید همه اینطور نباشن ولی خب من اینطوری بودم. امیر خوشش میاد و از پردیس میخواد بازم بگه، پردیس از خودش و لحظات عاشقیش با بهنام میگه، امیر میگه اگه سالها بعد بفهمی که بهنام انتخاب خوبی نبوده چی؟ پردیس میگه اونموقع خودم اشتباه کرده باشم بهتره یا دیگران، دیگران هیچ وقت اشتباهشون رو گردن نمی گیرن، منم هیچ وقت نمیتونم نه اونا رو ببخشم نه خودم رو، ولی اگه خودم اشتباه کنم میتونم هم اشتباهم رو گردن بگیرم هم خودم رو ببخشم، یه عمر هم با توهم اینکه میتونستم خوشبخت ترین آدم دنیا باشم نه خودم رو آزار میدم نه بقیه رو، حالا کدومش بهتره؟

فردوس با گوش دادن فایل صوتی که مسعود از صدای فردوس و بهنام فرستاده بود به نیلوفر میگه به نظرت ما داریم کار درستی می کنیم؟ نیلوفر میگه این سوالیه که من چند روزه دارم از خودم می پرسم. فردوس هی میخواد کارش رو توجیح کنه و نظرش رو عوض کنه، نیلوفر میگه من میترسم چون پردیس گفته اگه مخالفت کنید میرم یه جا که دست هیچ کس بهم نرسه.

صبح که میشه فردوس میره بیرون به بهنام زنگ می‌زنه اما جواب نمیده، میره سراغش، می بینه که پردیس دم خونه بهنامه و رفته داخل، فردوس سوار ماشین میشه و نمیره داخل.

گوهر منتظر ماشین بود که بره شرکت، آیدا که مثلا تصادفی گوهر رو دیده سوارش میکنه تا برسونتش، ازش می‌پرسه که خیلی وقته استخدام شدید؟ گوهر میگه نه تازه است، آیدا از تحصیلات و زندگی گوهر می پرسه و گوهر هم از آیدا میپرسه و اونم میگه شرکت مهاجرتی داشتم تو انگلیس که جمع کردم دیگه قصد ندارم برگردم، گوهر میگه الان میخواهید چیکار کنید؟ آیدا میگه عشق و حال تا اونجا که میشه از زندگیم لذت ببرم. میرسن شرکت اما امیر هنوز نیومده و آیدا میگه منتظر میمونم برسه.

فردوس با عصبانیت میره انبار سراغ مسعود، میگه بهنام رو پیدا کن برام هرچی زنگ میزنم جواب نمیده، مسعود میگه حالش خوب نیست این کارها با روحیه اش سازگار نیست، فایل رو که براتون فرستادم بهم ریخت منو از خونه انداخت بیرون همش هم تقصیر شماست، مسعود مجبور میشه به دستور فردوس به بهنام زنگ بزنه.

امیر تو شرکت، آیدا رو میبینه تعجب میکنه اما چون با کارشناس حسابداری صحبت می‌کرد و سرش شلوغ بود چیزی بهش نمیگه و میره. به عطائی میگه اسناد مالی شرکت رو در اختیارشون بذارن و اختیار تام بهشون میدن. اما عطائی حسابی ترسیده بود.

امیر میره اتاقش، آیدا میاد داخل و راجع به قراردادش میپرسه و امیر میگه اونو پاره کردم انداختم دور، اگه امضا شده چیزی داری بده، آیدا میگه راست میگی یادم رفت که تو برای قول و قرار هیچ ارزشی قائل نیستی، قبلا هم اینکار و با من کردی، امیر میگه باز خوبه من عوض نشدم اما تو عوض شدی دریغ از یه ذره غرور و حیا، این همه بهت توهین کردم باز برمی گردی، حتی اگه مجرد بودم تو انتخاب من نیستی، آیدا میگه منم همینطور، خیلی وقته عین یه آشغال تو رو از ذهن و قلبم انداختم بیرون تمام، امیر میگه پس دیگه نمی بینمت. آیدا میگه بهت تبریک میگم، تو و مادرت و خانواده ات لیاقتتون همین زندگیه. بعد با عصبانیت شرکت رو ترک میکنه و تو ماشین به خودش میگه باشه امیرخان، غروری که دوست داری رو نشونت میدم آشغال، نابودتون می کنم.

فردوس دوباره با بهنام و مسعود قرار میذاره و میگه باشه من باختم. بهنام میگه بخدا من پردیس رو دوست دارم بهتون قول میدم خوشبختش کنم، اصلا همه چیز رو فراموش کنیم، رضایت قلبی شما برام مهمه من اینطوری اصلا راضی نیستم، فردوس میگه بخاطر همین نمیخوام دخترم رو بدم دست آدمی مثل تو، پات رو زمین نیست تو هپروتی، مگه بازی کامپیوتریه بزنی بره از اول، دل من با تو صاف نمیشه، من ابایی ندارم که همه بفهمن چیکار کردم، اونقدر جواب و توجیه دارم واسش اما تو چی داری؟ فکر می‌کنی آدم خوبه داستانی، بشمرم خیانت هاتو، من با همین آتویی که شما از من دارید میتونم نابودتون کنم، مسعود میگه روراست باش چرا بلوف میزنی، فردوس میگه اگه همه رو جمع کنم فایل رو براشون بذارم هر سه تامون دزد و خائن میشیم، من اونقدر کارت برای بازی دارم که طوریم نمیشه اما تو چی داری برای بازی کردن؟ تو باید قید پردیس رو هم بزنی، بهنام میگه پس چرا اینکار رو نمی کنی؟ فردوس میگه چون نمیخوام با دخترم بجنگم، من به شماها نباختم، امروز شنیدم پردیس گفته فرار کنید؟ بهنام میگه خواسته اما من قبول نکردم، فردوس میگه بخاطر همین کوتاه اومدم نه بخاطر خواسته مسخره شما، اگه پردیس اینقدر دوستم نداشت هیچ وقت آبرومو فداش نمی کردم، بهنام میگه من قول شرف میدم خوشبختش کنم، فردوس میگه باید هم خوشبختش کنی وگرنه زنده ات نمیذارم، متوجه ای. رو آبروداری من خیلی حساب نکن، پای دخترم وسط باشه من هیچی حالیم نیست، همون لحظه عطائی زنگ میزنه به فردوس میگه که امیر یه نفر رو آورده تا اسناد مالی رو چک کنه، اسمش سلیمیه، فردوس میگه می شناسمش. بعد از قطع تماس، به بهنام میگه بدبخت شدیم امیر یکی رو آورده تا حساب کتاب شرکت رو بررسی کنه، فکر کنم جلسه اونروز فکرش رو مشغول کرده، بررسی دو سال چقدر طول می کشه؟ بهنام میگه حداقل دو سه رو طول می کشه مگه اینکه خیلی خبره باشه، فردوس میگه خبره است، از تهران اومده تو حوزه فساد مالی تو دادگستری کار میکنه مو رو از ماست میکشه، پای تو هم گیره ها.

نیلوفر میره پیش امیر میگه سلیمی رو تو اتاق عطایی دیدم، تو فکر میکنی بهنام دروغ گفته؟ امیر میگه اگه دروغ هم نگفته باشه به نظرم یه چیزهایی رو نگفته، نیلوفر میگه من حس کردم میخواست حقیقت رو بگه اما انگار می ترسید. امیر میگه نگران نباش سلیمی ته همه چیز رو درمیاره. نیلوفر میگه راستی صبح آیدا رو دیدم از شرکت میرفت بیرون، قرارداد رو بستی؟ امیر میگه نه من کنسلش کردم، نیلوفر میگه تو واقعا دوستش داری یا داری… امیر میگه یا وجود نداره، تا قبل اینکه برگرده ببینمش یه حسی بود اما وقتی دیدمش هیچی، اصلا ازش میترسم، نیلوفر میگه یعنی هدفش چیه؟ امیر میگه نمیدونم، من ازش میترسم دارم فاصله میگیرم، آیدا اون آدم سابق دیگه نیست قبلا یه غروری داشت اما الان نه.

بهنام به فردوس میگه باید به سیستم دسترسی داشته باشم و یه سری دیتاها رو تغییر بدم، شرکت قفل فیزیکی داره، فردوس میگه عطائی هم چیزی حالیش نیست یهو گاف میده، بهنام میگه دو سه ساعت زمان میخوام بیا بریم همه چیز رو تموم کنیم، فردوس راضی میشه.

امیر از شرکت میاد بیرون میخواد بره، گوهر میاد مودبانه از امیر میپرسه اتفاقی افتاده از من خطایی سرزده؟ امیر میگه نه، چیزی نشده، گوهر میگه آخه چند وقته با من سر برخورد میکنید، امیر میگه اتفاقا نسبت به بقیه باشما خیلی گرم‌تر هستم، گوهر میگه منظورم نسبت به قبله، امیر میگه من شاید داشتم اشتباه می کردم، من مدیر شرکتم شما هم کارمند شرکت، بهتره ارتباطمون تو چارچوب مشخصی باشه، گوهر با اینکه جا خورده اما میگه من مشکلی با این قضیه ندارم گفتم شاید خطایی ازم سر زده باشه.

گوهر با ناراحتی میره سرخاک پدرش و حسابی گریه می کنه، موقع برگشت امیر جلوی در آرامگاه صداش میکنه و میگه مثل همه پنجشنبه ها میدونستم میای اینجا، سوارشو بریم. گوهر از امیر میپرسه چرا اومدید قبرستون؟ امیر میگه یکم برام سخته بگم، پشت فرمون، برسیم می گم. بارون شروع به باریدن میکنه، شب میشه امیر گوهر رو میبره لب دریا و شروع میکنه به صحبت و میگه امروز ازم پرسیدید که چرا رفتارم عوض شده، نتونستم جواب درستی بدم الان هم نمیدونم که درسته بگم یا نه، اما حقیقتش اینه که نمیتونم مخفی کنم و به خودم دروغ بگم، اینکه با شما درمیون میذارم اینه که شاید بتونید بهم کمک کنید، قبلش لازمه بدونی تو هیچ تقصیری نداری اما من رفتارم عوض شده بخاطر اینکه میخوام ازتون فاصله بگیرم باید احساسم رو کنترل کنم، من عاشقت شدم الانم میدونم که اگه جلوشو نگیرم نمیتونم کاری کنم، گوهر میگه کافیه، امیر میگه خواهش می کنم بذارید حرفم رو بزنم مسئله اینه که هر وقت میبینمتون احساسم بیشتر میشه، گوهر میگه ادامه ندید فهمیدم تقصیر من بود، گوهر از ماشین پیاده میشه و امیر میگه چیکار داری می کنی؟ من با خودم کلنجار رفتم تا گفتم، کاری نکردی که بخوای عذرخواهی کنی، تو یه حس خوب به من دادی، میدونم اگه مجرد بودم که دست دست نمی کردم، گوهر میگه تو رو خدا این حرفها رو نزنید، می خوام برم. امیر میگه نمی‌ذارم تنها برید خواهش میکنم. گوهر میشینه تو ماشین و امیر بی حرف میرسونتش خونه.

گوهر میاد خونه و جلوی آینه میگه چیکار داری میکنی خدایا با من؟

بهنام با عطائی شبونه میره شرکت و میشینه پشت سیستم، عطائی هم مراقبه تا کسی نیاد، اما بهنام بی خبر از دوربینی که لای گلدون کار گذاشته شده بود شروع به کار می کنه و فردوس هم با گوشی از طریق دوربین لحطاتی که بهنام مشغول به کار بود رو ثبت میکنه تا برای بهنام پاپوش بدوزه…

دانلود سریال جذر و مد قسمت هجدهم

خلاصه داستان سریال جذر و مد از اول تا آخر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا