خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال سووشون از شبکه نماوا

سریال سووشون داستانی درام، تاریخی و عاشقانه دارد که براساس رمان پر آوازه سووشون اثر سیمین دانشور نویسنده شناخته شده نوشته شده است. این سریال جذاب به کارگردانی نرگس آبیار و تهیه کنندگی محمدحسین قاسمی محصول سال ۱۴۰۳ کشور ایران می باشد، این مجموعهٔ نمایش خانگی با سرمایهگذاری نماوا در شهر شیراز تولید شده است.
خلاصه داستان سریال سووشون
سووشون داستان نقش مردم شیراز را در مقابله با استعمار روایت میکند، محور اصلی سریال «سووشون» کاراکتری به نام زری با بازی بهنوش طباطبایی است. در داستان «سووشون» همه چیز بر اساس ذهنیت زری پیش میرود. زری در تاریخ ادبیات ایران به عنوان زنی تاثیرگذار شناخته میشود. زنی که با ترسهایش روبهرو میشود و قدم در مسیری میگذارد که برای یک زن در آن دوره زمانی بسیار سخت است.
خلاصه قسمت نهم داستان سریال سووشون
عمه فاطمه ادامه میده: یه شب بی بی طوری نگاه می کرد که انگار میخواست قیافه هامون رو از بَر بکنه، سفره رنگین پهن کرده بود و هممون رو مهمون کرده بود، یوسف که رفته بود فرنگ نبود، فاطمه میگه چقدر جای یوسف خالیه، خان کاکا میگه یوسف دیگه فرنگی شده، جای آقام هم خالیه تو یاد یوسف میکنی؟…
ادامه خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت هشتم داستان سریال سووشون
عمه خانم همچنان مشغول تعریف گذشته بود، تعریف میکنه که چطور موقع خرید پارچه شوهرش دلباخته اش شد، همون روز دوباره سودابه هندی و محمد حسین رو هم می بینه، موقع دیدن معرکه مرشد و بچه مرشد سودابه هندی با ماری که دور گردنش بوده میاد کنار معرکه گیرها…
ادامه خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت هفتم داستان سریال سووشون
عمه همچنان رو حرفش بود که من بدون پاسپورت و ویزا خودمو میرسونم اهواز و از اونجا قاچاقی می رم، چون اینجا موندن آب تو هاون کوبیدنه، خدیجه قلیون رو برای زری میاره، اما زری که عادت نداشت به سرفه میفته، عمه میگه اگه میتونی نکش آموخته اش که بشی دیگه بد چیزیه. زری میگه عمه خانم کجا میخوای بری اینجا لااقل وطنتونه، قبر شوهرتون هم که اینجاست، کربلا هواش گرمه اصلا برید چجوری…
ادامه خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت ششم داستان سریال سووشون
یوسف برای رسیدگی به امور روستا راهی گرمسیر میشود. در نبود او، زری با اصرار خانکاکا برای فروش اسب پسرش به خانواده حاکم روبهرو میشود؛ موقعیتی دشوار که او را در برابر انتخابی سخت و سرنوشتساز قرار میدهد…
خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت پنجم داستان سریال سووشون
با داخل شدن دو مرد در زیر چادر و پوشیه زنانه، زری کمی میترسه اما وقتی متوجه میشه که ملک سهراب و رستم خان دوستان یوسف هستند میگه این چه ریختیه؟ اونا میگن کسی نفهمه ما اینجا هستیم بعد سراغ یوسف رو میگیرن زری میگه باید تا الان میرسیدن، زری میره برای عمه خانم تعریف میکنه که این دو نفر دوستای یوسف هستند و بخاطر اینکه شناسایی نشن به این شکل در اومدن…
خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت چهارم داستان سریال سووشون
یوسف به همراه پسرش برای اسبسواری به بیرون از شهر میرود. زری بهخاطر تأخیرشان در بازگشت، نگران سلامتشان میشود و افکار منفی به سراغش میآید. درست در همین زمان، دو فرد ناشناس وارد عمارت میشوند و سراغ یوسف را میگیرند…
ادامه خلاصه داستان این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت سوم داستان سریال سووشون
خدیجه و عمه خانم در حال درست کردن نون و خرما برای نذری بودند، زری میاد می بینه هنوز کلی کار مونده، عمه خانم میگه دلت شور نزنه همه کارها درست میشه، زری میگه خدا از خواهری کمتون نکنه. زری میره برای مهمونی آماده بشه که چند نفر میان برای بردن نون های نذری، قرار میذارن بجای کرایه …
ادامه خلاصه داستان این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت دوم داستان سریال سووشون
زری خواب میبینه که دیوونه شده توی دارالمجانینه، بعد رفته نذرش رو برای زندانی ها و دیوونه ها ادا کنه، سراغ خانم زهرا رو می گیره که یکدفعه از خواب بیدار میشه، موقع شستن دست و صورتش یادش میفته که گوشوارها هاش رو دیشب داده به عروس خانم، عمه خانم از زری موقع خوردن صبحونه درباره…
خلاصه داستان این قسمت را در اینجا بخوانید.
خلاصه قسمت اول داستان سریال سووشون
یوسف و زری وارد عمارت جشن میشن، شب عروسی دختر حاکم بود و همه دعوت بودن. عزت الدوله، کلی از زری و تیپ زیبایش تعریف میکنه و در آخر میگه مراقب گوشواره های زمردت باش تو این شلوغی. اتاق عقد مملو از جمعیت و سفره عقد پر از نعمت و زیبایی بود، یوسف با لحن شاکی طوریکه همه بشنون به زری میگه..
ادامه خلاصه داستان این قسمت را در اینجا بخوانید.