هنریویدئو

خلاصه داستان سریال شغال قسمت پنجم+ دانلود سریال شغال قسمت ۵

خلاصه ای از قسمت پنجم سریال شغال را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را  آورده ایم که خواهید خواند.

اولین قسمت سریال نمایش خانگی «شغال» به  کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه‌کنندگی علی طلوعی از روز جمعه ۱۰ مردادماه به صورت مشترک از پلتفرم نمایش خانگی فیلمیو و زینما منتشر شده است و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد.

دانلود قسمت پنجم سریال شغال

خلاصه داستان سریال شغال قسمت ۵

عطا کفشهای سوغاتی آزاد رو پوشیده بود و حال می‌کرد که آزاد با حال گرفته اش میاد و میره تو اتاقک گلخونه، عطا که جعبه حلقه رو تو دست آزاد می بینه شک میکنه که چی شده.

فرهاد میخواد به شکوه خانم پیام بده که سیمین تازه فهمیده قضیه چیه، عذرخواهی میکنه و میگه بابت کارهای بیمه خیالتون راحت، اما پشیمون میشه و برای آوا پیام میده که این بازی به نفع هیچکدومتون نیست بهتره تموم بشه.

کامیار میاد پیش فرهاد که چی شد من دارم از عذاب وجدان می میرم اگه سیمین و سیاوش بفهمن چیکار کنم، فرهاد میگه این ازدواج نباید سر بگیره.

تارا به کامیار زنگ میزنه اما رد تماس می‌کنه، کامیار به ارشیا زنگ میزنه که کجایی؟ ارشیا میگه پیش تارا هستم میز چیده تا بیای، کامیار میگه لوکیشن میفرستم بیا، هرچی ارشیا میگه نمیشه سامی قرار بیاد اما کامیار قبول نمیکنه، ارشیا مجبور میشه بره، تارا بهش شک میکنه اما ارشیا میگه بازی رو شروع کن برگردم سوپرایز دارم برات.

فرهاد می بینه که کامیار سوار ماشین میشه و میره.

عطا هراسون میاد به آزاد میگه مارال زنگ زده میگه ضیا رو چاقو زدن بردن بیمارستان، من فکر کنم همش زیر سر عبدی، داداش بیا شاخ اینو بشکونیم.

سیاوش به آوا زنگ میزنه که چرا به من نگفتی دیروز فرهاد اومده اونجا، شاید بخاطر همین سیمین باهام بد برخورد کرد، آوا میگه وقتی قضیه رو شنیدن چی گفتن؟ سیاوش میگه فرهاد که چیزی نگفت، سیمین هم فعلا تو شوکه، آزاد چی گفت؟ آوا میگه فعلا که هیچی؟ اگه آقای کاویان و مادرت راضی نباشن چی؟ سیاوش میگه فوقش میریم دوتایی محضر عقد می کنیم، آوا میگه باشه زده به سرت، سیاوش میگه کجا شو دیدی بذار فیلمم امشب بیاد حال خیلی ها گرفته میشه توقع نداری همینطور بشینم بقیه حالشو ببرن، آوا میگه داری میزنی زیر حرفت، اون از دفعه قبل اینم از الان، سیاوش میگه اون سری رو که اومدی خونمون بی حساب شدیم، دانیال میاد پشت خط سیاوش و میگه آمار اونکه نذاشت مجوز بگیری رو دراوردم، از خودی خوردی. مهران پارسا عموت بوده.

سیمین به فرهاد میگه سیاوش رو چیکار کنم، یه اخلاقی داره به یه چیز پیله کنه تا آخرش باید بره، فرهاد میگه بالاخره یه راهی باید پیدا بشه، سیمین میگه برم با شکوه حرف بزنم، فرهاد با لحن تندی میگه با شکوه چی کار داری بذار ببینیم اول خودمون چه غلطی داریم میکنیم، سیمین جا میخوره میگه خوبی تو؟ فرهاد میگه ببخشید کامیار اون مدتی که پیش ناپدریش زندگی می کرد… سیاوش میاد و میگه سیمین اون مهران بیشرف از من شکایت کرده بهم مجوز ندادن، بعد با عصبانیت میره بیرون.

عطا و آزاد میرسن بیمارستان‌، مارال میگه صورتش رو از ریخت انداختن دارن بخیه میزنن، خودش که نمیگه اما مطمئنم زیر سر عبدیه، عطا میگه جان مادرم زنده اش نمیزارم، میخواد بره اما آزاد نمیزاره و خودش میره‌.

سیاوش با عصبانیت در حال رانندگی بود که یهو یه چیزی به ماشینش برخورد میکنه.

کامیار میرسه سر قرار با ارشیا، اسلحه اش رو در میاره و سمت ارشیا می گیره اما شلیک نمیکنه و با ته اسلحه میکوبونه تو صورت ارشیا و میگه کاش هیچوقت تو زندگیم نمیدیدمت، نعشت رو میندازم اینجا هیچ کس پیدات نکنه، تو زندگیم رو خراب کردی زنده ات نمیذارم، ارشیا میگه آدم کشتن اگه راحت بود من اینجا نبودم تو اگه میتونی بزن راحتم کن، کامیار میخواد خودش رو هم بزنه اما نمیتونه، میگه سیاوش میخواد دختره رو بگیره، من الان چیکار کنم، بعد به ارشیا حمله میکنه و کتکش میزنه.

مهران در حال صحبت با نیکتاج بود و بهش میگه یادت باشه قول دادی برای سیمین اتفاقی نیفته، نیکتاج میگه اتفاق خبر نمیکنه، سوار ماشینش میشه میره همون لحظه سیمین میرسه و از مهران میپرسه سیاوش کجاست؟ سیمین میگه تو و روابطت با نیکتاج یه ذره هم برام مهم نیست ولی اینو بدون پاتو از زندگی من نکشی بیرون به روح مهرداد قسم ، مهران میگه یواش بابا، سیمین میگه من از تو و رفیقات نمی ترسم، مهران میگه تو حواست باشه بچه ات پاشو کج نذاره، سیمین میگه تو نمیخواد به من بگی حواسم به بچه ام باشه، اگه الان اینجام بخاطر اینه که سیاوش یه کار دست خودش و تو نده، همون لحظه به گوشی سیمین زنگ میزنن که خودشو برسونه بیمارستان، به مهران میگه دعا کن سیاوش چیزیش نشده باشه وگرنه روزگارت رو سیاه میکنم.

ارشیا میگه این کار دختره یه معنی داره اونم اینه که نمیخواد کشش بده، میخواد بچسبه به زندگیش، کامیار میگه فرهاد نمیذاره این ازدواج سر بگیره، ارشیا میگه خود دختره راضیه شما چی میگید. کامیار میگه تو میدونی این ازدواج سر بگیره چی میشه؟ سیاوش برادرمه. ارشیا میگه کدوم برادر؟ از وقتی مامانش زن بابات شد یه زنگ به تو زده، کامیار میگه منم بودم زنگ نمیزدم، ارشیا میگه منم نمیزدم اما ادعای برادری هم نمی کردم، اونموقع که دهن تو اون ور دنیا سرویس میشد سیاوش داست سازشو میزد آواز میخوند. تو دو تا راه داری، یا بری همه چیز رو بهش بگی یا مغزت رو بکار بندازی، این ازدواج سر بگیره به نفع همتونه.

تارا به ارشیا زنگ میزنه، ارشیا به کامیار میگه بیا با هم بریم تا کمتر به من گیر بدن.

عبدی با نوچه هاش حرف میزد که من آبجیِ ضیا رو میخوام یه جور نمیزدید طوریش بشه، میبینه که آزاد اومده جلوی در، نوچه اش رو میفرسته جلوی در، آزاد با زور میاد داخل که با عبدی کار دارم، اما نوچه عبدی چاقو در میاره، عبدی میاد میگه چه بی خبر، آزاد میگه گفته بودم پاتو کج بذاری میام بالا سرت، بچه میزنی؟ عبدی میگه بزرگ میشه اما من نزدم، آزاد میگه حداقل جنم داشته باش گردن بگیر، عبدی میگه گفتی تو محل نفروش گفتم قبول، اما قرار نبود واسه نون بردن سر سفرشون به تو جواب بدم، اونم به تو که نصف سال سرت زیر آبه نمیدونی که اینا از کجا پول دربیارن، آزاد میگه حیف اون نون حلالی که آقات بهت داد. عطا خودش رو میرسونه به آزاد، آزاد به عبدی میگه خودتو جمع کن چون دفعه بعد هواتو ندارم.

سیمین خودش رو میرسونه بیمارستان، میبینه دست سیاوش شکسته، سیمین میگه چرا دیونه بازی در اوردی، سیاوش میگه منم مثل خودت خواستم حقم رو بگیرم، سیمین میگه من از راهش میرم.

آزاد با عطا برمیگردن گلخونه، عطا میگه من سرباز توام، آزاد میگه مگه نگفتم بمون تا بیام، عطا میگه بمونم چیکار؟ تو اگه کسی که دوستش داری پست بزنه تا بری پیش کسی که دلش پیششه بازم می مونی؟ آزاد میگه آره میمونم، عطا میگه من نمیتونم، چون خودمم مثل اون دلم واست میزنه، میدونم من تو نمیشم، تو نگفتی و سوختی، من گفتم و خاکستر شدم.

سیاوش به سیمین میگه فردا با شکوه خانم حرف میزنی؟ سیمین میگه من تا حالا چیزی رو از تو قایم کردم که تو یکسال با آوا تو رابطه بودی بعد الان میگی؟ سیاوش میگه چون قرار شد اول مطمئن بشیم بعد بگیم. سیمین میگه بعد من کجای قضیه ام، من به تو گفتم مجوز رو برات حل میکنم پاشدی رفتی اینم نتیجه اش، دست گل گرفتی رفتی خونه شکوه خانم خودت تنها. سیاوش میگه من دسته گل گرفتم رفتم اجازه بگیرم، سیمین میگه من فکر میکردم من و تو باهم رفیقیم که اگه چیزی شد بهم بگی، سیاوش میگه رفیق هستی که وقتی چیزی شد بهت گفتم، سیمین میگه حواسم به رفتارت با کامیار هم هست اون بچه سختی کشیده الانم تو شرکت صبح تا شب کار میکنه تو نباید باهاش اونطور برخورد کنی، بعدش آوا تو این مدت همش چهار بار اومده خونه ما تو چطور باهاش آشنا شدی من نفهمیدم، سیاوش میگه تو توی اینستا حتی آوا رو داری یه سری تکست هامون مشترکه خودت نخواستی بفهمی، سیمین میگه تو با رفتنت پیش شکوه خانم منو پیش همه کوچیک کردی، سیاوش میگه واقعا معذرت میخوام.

سامی به تارا میگه آمار کامیار رو در آوردم جایی بازی نکرده اما از من میشنوی دورش رو خط بکش، حیف تو نیست؟ ارشیا با کامیار میرسن، تارا میگه چرا بهم نمیگی نرفتی نمردی؟ تو یه چیزیت شده به کار و بابات هم ربط نداره، کامیار میگه فرهاد وسایلم رو جمع کرده برم با خودش زندگی کنم دیگه هم نمیتونم بیام اینجا، دفعه آخرت هم باشه آدم میذاری منو بپاد، فکر کردی نمی فهمم، تارا میگه من نگرانت بودم، کامیار میگه من رو بگو که میخواستم معرفیت کنم که این زنمه نه مادرم، دفعه آخرت باشه مامان بازی در میاری.

ارشیا هم به سامی میگه با کامیار بازی کنه چون تارا شک کرده.

 سیمین میره اتاق فرهاد، فرهاد میگه فکر کامیار داره دیونه ام میکنه شاید اگه زودتر پیداش می کردم، این بلا سرش نمیومد، سیمین میگه مهم اینه که الان همه چیز رو میدونی و براش هرکاری می کنی. میخوای من باهاش حرف بزنم، من هر کاری از دستم بربیاد براش انجام میدم حالش خوب بشه.

آوا صبح آماده میشه بره واسه تسویه تو سرکارش، به شکوه میگه میخوام یه مدت واسه خودم باشم. با رفتن آوا، شکوه میخواد به آزاد زنگ بزنه اما پشیمون میشه. آوا میره گلخونه یه گلدون برمی‌داره که ببره محل کارش، به آزاد میگه میخوام استعفا بدم یه مدت روی ترانه هام کار کنم، بعد یکی از کارهاشو برای آزاد میذاره و میگه این سیاوشه، اون خیلی دوست داره تو رو ببینه، از بس براش تعریفتو کردم، آزاد میگه میخوام ببینمش، آوا میگه بعد کار بهش زنگ میزنم، میخواد بره که آزاد میگه خودم میبرمت، موتورش رو از گاراژ در میاره و آوا رو سوار میکنه و …

خلاصه داستان سریال شغال قسمت اول تا آخر + تیزر سریال

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا