هنری

خلاصه داستان سریال از یاد رفته قسمت ۶ + دانلود سریال از یاد رفته قسمت ششم

خلاصه ای از قسمت ۶ سریال از یاد رفته را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را  آورده ایم که خواهید خواند.

ششمین قسمت سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیه‌کنندگی مجتبی وحیدی روز دوشنبه ساعت ۲۰  به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلم نت منتشر می‌شود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد.

دانلود قسمت ۶ سریال از یاد رفته

خلاصه داستان سریال از یاد رفته قسمت ششم

میترا از اتاق کاشت مو میاد بیرون و میخواد که کلینیک رو ترک کنه اما میبینه بهزاد تو اتاقش منتظره، بهزاد میگه کیفت تو رستوران جا موند برات اوردم، میترا با عصبانیت میگه خیلی ممنون حالا پاشو برو بیرون، بهزاد میگه باشه گفتی نه همینجا خاکش می کنیم ولی حرفمو بشنو من به همین چت کردن با تو دلم خوش بود، میترا میگه چرا باید با من اینکار رو بکنی؟ بهزاد میگه برای اینکه ازت خوشم میاد دوست دارم، اما میترا میگه تنها چیزی که به قیافه تو نمیخوره اینه که یه نفر رو دوست داست باشی، بهزاد میگه چرا چون سنم خیلی بیشتره؟ بجون امیر من نمیخواستم احساسم رو بهت بگم اما شد، عشق و علاقه دست خود آدم نیست، میترا میگه من نمیتونم تو رو میبینم یاد مینو میفتم.

شهاب میره دنبال مادرش خونه حوری اما میبینه اونجا نیست، نریمان که اونجا بود از ترس اینکه شاید نوشین باشه میره دستشویی قایم میشه و با رفتن شهاب میاد بیرون. حوری میگه زودتر برو تا نوشین نیومده که اگه بیاد باید این ۱۶، ۱۷ سال رو براش نبش قبر کنم که اونوقت جای خودم تو قبره.

بهزاد هنوز تو کلینیک هست و به میترا تعریف میکنه که بعد از رفتن مینو علاقه ای به ارتباط گرفتن با کسی نداشته و جرات گفتن احساسش به میترا رو هم نداشته، چند وقته خیلی تنهام شاید بخاطر اینه که تونستم بهت بگم، میترا در اتاق رو باز میکنه و میگه باور نمیکنم، احتمالا فهمیدی که بابا زیاد زنده نیست و دیدی بعد مرگش چیزی دستت رو نمیگیره گفتی کی ساده تر از میترا که هر چی بگم باور میکنه. بهزاد میگه از من خوشت نمیاد نیاد اما حق نداری به من توهین کنی، تو دکتری سر و کارت با صورت آدمهاست، تو صورت من نگاه کن، من دارم به تو دروغ میگم؟ میترا میگه دیگه نمیخوام ببینمت. بهزاد بلند میشه و میگه یه بار دیگه تو صورت من نگاه کن بگو از من خوشت نمیاد اونوقت میرم پشت سرمم نگاه نمی کنم. میترا نگاه میکنه و میگه من مریض دارم برو.

با رفتن میترا، بهزاد دور از چشم میترا یه خنده آرومی به نشانه پیروزی میزنه و میره.
میترا میرسه خونه، پریسا بهش گیر میده که اون قضیه چی شد چرا هی منو می پیچونی؟ لااقل به من بگو حواسم بهت باشه، میترا میگه نمیخواد حواست به من باشه من لااقل حواسم هست فیلمم لو نره، بعد هر دو با هم خنده اشون میگیره، میترا از پریسا میپرسه با شهاب چند چنده؟ پریسا میگه اگه بگم ازش خوشم نمیاد دروغ گفتم ولی خب ازدواج؟ اونم میدونه حالم باهاش خوبه. میترا میگه همینکه حالت باهاش خوبه دستش رو بگیر برو پی زندگیت اینو من میگم که هنوز تو این خونه زندگی میکنم، نشو پاسوز خونواده ات خودتو از مرداب ادیبی ها بکش بیرون. اما بعدش میگه که باهات شوخی کردم.
میترا کیفش رو که بهزاد براش آورده بود رو باز میکنه می بینه داخلش یه هدیه است، هدیه رو با حرص پرت میکنه اونور.
نوشین میره خونه حوری دوست قدیمی، حوری بهش میگه اینقدر فکر نکنه یه زنگ هم به شهاب بزنه، قیافه ات هم شده عین روزهای زندان. نوشین میگه اونموقع هر روز می مردم الان هر دقیقه، دنیا چرخیده دوباره رسیدم اول خط، آدرس نریمان رو بهم بده، حوری خودش رو میزنه به اون راه اما نوشین میگه میدونم که شهاب آدرسش رو از تو گرفته، به من هم هیچ ربطی نداره تو با نریمان چه ارتباطی داری فقط آدرسش رو بده بمن.
شریکی که پول‌های بهزاد رو آرش رو گرفته بود، به بهزاد میگه بیاد پیشش و بهش میگه یه ساختمون نیمه کاره اونور آزادراه هست میخوامش، فکر کن میخوام جنس بریزم توش تا بفروشم، من کف برج رو میخوام هر جی کارگرها هم مشغول باشند برام بهتره، ۴ تا کامیون بی راننده با آرم شرکت ادیبی که هرچی بردم و آوردم فکر کنن آت و آشغال های شماست. بهزاد میگه چیزی که تو میگی بو داره، اگه میخوای بوش در نیاد باید مایه درشت بدی این چاه ۸۰۰ میلیاردی که تو واسه ما کندی باید پر بشه، اما او میگه به چاه پر کردن که نمیرسه ولی راضیت میکنم پس کامیون ها رو بکن ۶ تا.
نوشین میره سراغ نریمان و میگه اومدم نبش قبر، چی شد ادیبی مازیار رو لو داد از کجا فهمیده بود خونه ما مواد هست؟ بعد اعدام مازیار من بدبخت شدم تو چرخت چرخید؟
نریمان از جواب دادن طفره میره، نوشین میگه سیر تا پیاز رو میخوام بدونم، نریمان میگه اونموقع که با مازیار نعشه میکردی دنبال جواب نبودی الان که ادیبی خواب نما شده میخواد جبران کنه دنبال جوابی؟ نوشین میگه آره میخوام بدونم چی شده که افتاده دنبال نوه ای که اون سالها عارش میومد بگه من زاییدمش. نریمان میگه خودت توبه کردی نوش جونت اما بذار پسرت حالشو ببره.
شهاب و پریسا که مشغول انجام کارهای شرکت بودن متوجه میشن که اکثر کارخونه ها قراردادهاشون رو لغو کردن، شهاب میخواد شماره دفتر فروش کارخونه ها رو در بیاره تا باهاشون صحبت کنه اما پریسا مانع میشه که اونا اگه میخواستن صحبت کنن یکطرفه فسخ نمی کردن، شهاب ترجیح میده فعلا تماس نگیره.
نریمان به نوشین میگه من جفت دستام پوچه تو اگه خیلی دل داری برو از ادیبی بپرس، نوشین میگه من بچه ام رو از زندون دادم به تو که بهش برسی اما تو انداختیش یتیم خونه و آخ نگفتی، دلم خوش بود داداش دارم، تو زندان خیلی فکر کردم که چطور یه هفته ای موتور و ماشین خریدی و کاسبی راه انداختی، از کجا اومد اون پولها؟ کاری نکن همه چیزو به آتیش بکشم، نریمان میگه من اونو به پلیس نفروختم به باباش فروختم که از زندگی ما بره بیرون پولش هم گرفتم، نوشین میپرسه که ادیبی بهت گفته بود میخواد مازیار رو لو بده؟ نریمان میگه واسطه بهم گفته بود ادیبی گفته مازیار رو بچه اش رو از زندان میاره بیرون طلاق تو رو هم غیابی میگیره اما نمی دونسته که ۵ کیلو مواده، نوشین میگه اونا مال ما نبود، ما پول مواد خودمون رو هم بزور جور میکردیم، واسطه کی بود؟ نریمان میگه یه زن جوون و خوش قیافه بود، اونموقع وضع من خراب بود، گفتم با یه تیر دو نشون بزنم هم مازیار بره پیش باباش هم تو از این کثافت راحت بشی.

شهاب و پریسا میرن پاتوق همیشگی، شهاب عصبانی بود که چی شده یدفعه همه اینها فهمیدن من تو مدیریت مشکل دارم پاشونو کشیدن عقب؟ پریسا میگه با وکیل شرکت صحبت میکنیم بره ازشون خسارت بگیره، تو حرص نخور درست میشه. بعد راجع به خواستگاری صحبت می کنن، پریسا میگه همه چی فرمالیته است تو میای و من میگم نه، شهاب میگه دوست داشتم با اینکه همه چیز شوخیه اما نوشین هم باشه.

میترا هدیه رو میبره شرکت پرت میکنه رو میز بهزاد و میگه من فکر کردم حرفهامو زدم اگه یه ذره احترام بینمون مونده این بازی رو تموم کن، حواست هم به پات و گلیمت باش که آقاجون بفهمه آبرو برات نمیذاره، میترا با عصبانیت از اتاق میره نادیا میاد میگه دختر کوچیکه ادیبی اینجا چیکار می کرد؟ بهزاد عصبانی میگه من راجع به مسائل خانوادگی شما پرس و جو نمیکنم شما هم نکن. نادیا هدیه رو روی میز میبینه و ناراحت میشه میره.

شهاب میره خونه، نوشین رو جلوی در می‌بینه، در رو باز میکنه برن داخل اما نوشین میگه من پامو اون تو نمیذارم، من به تو میگم دور ادیبی ها رو خط بکش بعد تو میری خواستگاری دختر مهتاب؟ شهاب میگه من پریسا رو دوست دارم اون با اونا فرق داره باهاش حرف بزنی متوجه میشی، نوشین میگه من نه می بینمش نه میذارم تو همچین غلطی کنی، شهاب میگه ادیبی میخواد جبران کنه، نوشین میگه باشه عمر و جوونی منو برگردونه تا من برم دستبوسی و خواستگاری نوه اش، شهاب میگه حالا گذشته رو شاید نتونه اما آینده رو می خواد جبران کنه، نوشین میگه با چی با پولش؟ عشق منو ازم گرفت، اعدام مازیار، زندان من، دربدری تو همه تقصیر ادیبی بود، شهاب میگه اونهمه هروئین تو خونتون بود تقصیر ادیبی بود؟ نوشین میگه بخدا اونا مال ما نبود اگه داییت با اونا ساخت و پاخت نکرده بود مامورها از کجا می‌دونستن بریزن خونه ما و مارو بگیرن پدربزرگت دستی دستی زندگی ما رو بخاک کشید، شهاب میگه اینا رو الان باید بمن بگی که گیر پریسام؟ دیگه هیچی نمیخوام بشنوم.

نوشین میگه منم از اول نمیدونستم وگرنه بهت میگفتم تا پات به خونه ادیبی باز نشه، کدوم بی همه چیزی بچه اش رو می فرسته بالای دار فقط بخاطر اینکه به حرفش نیست، اینا بوی خون میدن، از چیه پریسا خوشت اومده اونم نوه همین ادیبیه، شهاب میگه منم نوه ادیبی ام، نوشین میگه نیستی من این ریشه رو سوزوندم، بهت نگفتم تا بدونی به هیچ خری نمیتونی تکیه کنی مخصوصا به ادیبی، شهاب میگه اون چیزایی که تو بهم نگفتی رو ادیبی بهم گفته، نوشین میگه بهت گفته باباتو با لگد انداخت بیرون چون عاشق من شده بود، گفته یدونه پسرش رو بخاطر هیچی از ارث محروم کرد؟ شهاب میگه منم اولش مثل تو فکر می کردم اما بعد فهمیدم دوستم دارن، نوشین داد میزنه پسر من این جماعت دوستیشون لای پول و چک و کثافته گول اینا رو نخور، نذار تو رو هم مثل بابات قربونی حکم ادیبی کنن نذار، اگه دختر مهتاب رو بگیری به روح بابات همون شب جلو خونه ادیبی خودم رو آتیش میزنم. نوشین میره و شهاب میمونه و …

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا