خلاصه داستان سریال از یاد رفته قسمت ۱۳ + دانلود سریال از یاد رفته قسمت سیزدهم

خلاصه ای از قسمت ۱۳ سریال از یاد رفته را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را آورده ایم که خواهید خواند.
سیزدهمین قسمت سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیهکنندگی مجتبی وحیدی روز دوشنبه ساعت ۲۰ به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلم نت منتشر میشود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه مییابد.
دانلود قسمت ۱۳ سریال از یاد رفته
خلاصه داستان سریال از یاد رفته قسمت سیزدهم
پریسا وسایلش رو جمع می کنه از خونه میزنه بیرون، با شهاب میرن خونه ای که از آفاجون به پریسا به ارث رسیده، پریسا میگه از بچگی از این خونه خاطره داشتم، آقاجون قول داده بود بده به من، گفته بود بزرگ که شدی میای با شوهرت اینجا زندگی میکنی، فکر کنم بخاطر همین امیر می خواست زنش بشم. شهاب میگه اینجا جون میده واسه بازسازی، اما پریسا میگه میخوام بفروشمش.
معلوم میشه دزدیدن بهزاد کار صاحب موادها بود، میاد سوار ماشین میشه خشاب اسلحه اش رو پر میکنه، بهزاد میگه این کارها برای چیه؟ او میگه برای کاری که کردی همه چیز رو گذاشتی دست پلیس، بهزاد زیر بار نمیره که کار خودش بوده، او میگه قبل اینکه بگی چرا یه تُن مواد رو لو دادی بگو ۸۰۰ میلیارد کجاست؟ بهزاد میگه چند بار بگم اون پول تو حساب صراف تو آلمان بلاک شده، چرا اومدی سراغ من، تو با آرش بستی برو یقه اونو بگیر، او میگه منکه میدونم برای اینکه باجناقت رو بدی لای کار مواد رو لو دادی، من زرنگ بودم ۹۰۰ کیلوش رو کشیدم بیرون، بهزاد میگه تو سود کردی بعد از من طلبکاری، تو که به شریکهات گفتی یه تن مواد رو بردن بعد ۹۰۰ تاشو گذاشتی جیب خودت، او میگه برداشتم که برداشتم به تو چه ربطی داره؟ بهزاد میگه تو داری به من ربطش میدی، اونوقت که زیرآبی میرفتی باید فکر اینجارو هم می کردی، او میگه من ۸۰۰ میلیارد رو میخوام، هر چی بهزاد میگه سندش هست که بلوکه شده باور نمیکنه و اسلحه رو میذاره رو سر بهزاد و میگه اول پول رو واریز میکنی برای من، بعد یه جسد تحویل من میدی که به بالادستی هام بگم اونیکه مواد رو لو داده کشتن.
شهاب با حرفهاش می خواد رای پریسا رو بزنه که اون خونه رو نفروشه، میگه نمیخوام بخاطر من فداکاری کنی، من هنوز مدیر عامل شرکتم درسته حسابها مشکل داره اما من همه زورم رو میزنم حلش کنم، پریسا میگه زورت رو زدی نشد، من دلم میخواد تو آرامش زندگی کنم نمی خوام بهت آسیبی برسه، شهاب میگه من به بابات قول دادم همه چیزم رو بدم به تو برسم الان برعکس شده تو داری همه چیزت رو میدی، پریسا میگه اتفاقا بخاطر بابام این تصمیم رو گرفتم، خیلی ازش شاکی ام.
بهزاد رو از ماشین پیاده میکنه و بهش میگه براشون زیر و رو نکشه پس اول پول رو بده بعد جسد رو، بهزاد میگه جسد کی؟ او میگه مدیر عامل، باجناقت، اون پسره ، اینطوری بیشتر باور می کنند که مواد لو رفته و سوخت شده وگرنه خودت جسد میشی یادت نره چون پای جونم وسطه.
مهتاب با توپ پر میاد خونه پدریش بدون اینکه در بزنه میاد تو، کتایون میگه صدای زنگ رو نشنیدم، مهتاب میگه از وقتی پدرم مرده سر حالتر شدی، بعد میپرسه میترا کجاست اونکه دیگه به کار احتیاج نداره، کتایون میگه اگه حرفت همینه بهتره بری سر زندگی خودت، مهتاب میگه نکنه باورت شده اینجا برای توعه، فعلا عشق و حالت رو بکن چون نمیذارم مثل بقیه اموال پدرم بالا بکشی با توام اکرم کلفت، کتایون که داشت میرفت بالا می ایسته، مهتاب میگه تو اگه یادت بره من یادم نمیره که کلفت این خونه بودی زیر مادرم رو تمیز میکردی، کتایون میگه آره کلفت اینجا بودم اسماعیل دوستم داشت منو کرد خانم خونه، چه خوشت بیاد چه نیاد حالا دیگه کتایون خانم این خونست عادت کن اسممو درست صدا کن، مهتاب میگه این حرفها رو برو به اون دختر و وکیل دزدت بگو، کتایون میگه برو سر زندگیت وگرنه اون چیزی هم که از صدقه سری من نصیبت شده رو ازت میگیرم، مهتاب میگه مگه جیزی هم گذاشتی؟ کتایون میگه وصیت آخری اسماعیل هنوز دست منه، رو کنم شهاب حقش رو بگیره اینم که دستته از دست میدی، برو شکر کن منفعت تو و دخترم تو یه چیز بود، الانم میری و بدون اجازه من پاتو تو این خونه نمیذاری، مهتاب تازه متوجه میشه جریان چیه.
شهاب میخواد بره خونه، بین راه پشیمون میشه دور میزنه.
بهزاد میره خونه میبینه امیر با چند تا از دوستاش مهمونی گرفته، با صدای بلند موزیک عصبانی میشه میگه همه برن بیرون، اما امیر اجازه نمیده میره پیش بهزاد و میگه چاردیواری اختیاری، شما برو تو اتاقت منم لطف میکنم به بچه ها میگم اگه دلشون خواست آروم باشن، بهزاد میگه میذاشتی دو روز میگذشت بعد اون رگ کثیف ادیبیتو رو می کردی، امیر میگه اینهمه سال واسه من نسخه پیچیدی اسماعیل تف هم کف دستت ننداخت من چرا جا پای تو بذارم، تهش میشه کیف کشی، بهزاد میگه باشه شب خوش، میخواد بره بیرون که امیر سوئیچ ماشین رو هم ازش می گیره.
شهاب میره خونه ادیبی از روی نرده ها و دیوار بالا میره و داخل میشه، رمز سیوباکس رو میزنه اما رمز عوض شده بود و باز نمیشه، کتایون میاد تو و چراغ اتاق رو روشن میکنه و میگه رمزش رو عوض کردم، روز اول که اومدی فکر نمی کردم واسه جمع کردم مال و اموال اومدی، شهاب میگه اونموقع نمیدونستم کی هستم اما الان میدونم، کتایون میگه خیال میکنی میدونی مثل الان که فکر کردی خونه بی صاحبه و اومدی تو، شهاب میگه وقتی تو چشمام نگاه میکنی و اینقدر راحت دروغ میگی انتظار داری باهات هماهنگ کنم دارم میام؟ کتایون میگه اینبار اگه نمیزنمت بخاطر حسابیه که با پدرت دارم که یه روز دید دارم پول برمیدارم دیده رو ندیده کرد، شهاب میگه مجبور شدم بیام چون دیگه راهی برام نذاشتی، من حقم رو میخوام. کتایون میگه اون شبایی که تو نبودی اگه من حواسم نبود همه آجرهای اینجا رو هم برده بودن، اگه چیزی مونده از منه، از من هم ارثی به پسر مازیار و نوشین نمیرسه. شهاب میگه من برای رسیدن به پریسا هر کاری میکنم، کتایون میگه پس دو راه داری یا پدربزرگت رو از گور در میاری و زنده میکنی یا میری تو اون شرکت و حقت رو از اونجا میگیری، مطمئنا تو از اون دو تا باجناق ها بهتری رو منم میتونی حساب کنی، دیگه هم اینطرفها نبینمت.
نوشین میره پیش نریمان، بهش میگه سر مزار با کتایون چیکار داشتی؟ نریمان میگه رفته بودم ارث بچه ات رو بگیرم، نوشین میگه چطور یهو دلسوز بچه من شدی؟ نریمان میگه باشه خب رفته بودم تیغش بزنم. نوشین میگه ولت نمیکنم هم تو رو هم اون زنه کتایون رو.
بهزاد با آرش تو ایستگاه اتوبوس قرار میذاره، آرش میاد میگه کجایی نگرانت شدم، بهزاد میگه حوصله بازجویی ندارم تو بگو چی شده؟ آرش میگه حسابرسه حسابها رو بررسی کرده گذاشته کف دست شهاب، اونم به پریسا گفته آوار شده سر ما. بهزاد صورت حسابها رو میبینه میگه این چرا اینقدر زیاده؟ آرش میگه اینو باید از نادیا بپرسی تازه چرا اسم منو فقط زده؟ من و تو که مگه با هم نبودیم چرا فقط پای من گیره؟ بهزاد میگه این دو برابر پولیه که برداشتیم یه جای کار میلنگه، آرش میگه ده جاش میلنگه این یارو یدک کشه هم اومده پول میخواد، حالا چرا اینجا نشستی؟ بهزاد میگه هیچ جا دیگه امن نیست، این یارو هم پیجیده به پای من. بعد به آرش میگه یکی بود اسلحه میفروخت میتونی یه کلت ازش بخری؟
شهاب موقع برگشت میبینه یه ماشینی و یه موتوری افتادن دنبالش تا خواستن بهش چاقو بزنن فرار میکنه اونا هم دنبالش، اما بالاخره یه جا گیرش میندازن و به بازوش چاقو میزنن فرار میکنن.
بهزاد، آرش رو میخواد ببره خونه نادیا، به آرش میگه وقتی میگی همه چیز به اسم تو سند خورده یا کار منه یا نادیا، من که میگم کار من نیست، اصلا من پول برداشتم نه تو، رقم چرا باید این باشه؟ بهزاد زنگ میزنه میبینه کسی باز نمیکنه خودش در رو با کلید باز میکنه می بینه نادیا تموم وسایلش رو جمع کرده رفته، آرش میگه کلید اینجا دست تو چیکار میکنه، بهزاد میگه من اینجا رو براش گرفته بودم بهش میرسیدم، فکر میکنی چرا واسمون کار می کرد. آرش میگه مشکل تو اینه که به همه اعتماد می کنی، با دیدن کیف لباس بهزاد اونجا ارش ادامه میده مثل اینکه به امورات دیگه ات هم رسیدگی می کرده، بهزاد میگه خفه شو بابا من با امیر دعوام شد ساکم رو دادم به این تا جا پیدا کنم.
شهاب یواش میاد خونه تا نوشین متوجه زخمی شدنش نشه، اما صبح نوشین با دیدن لباس پاره و خونی ازش میپرسه چی شده، شهاب هم میگه دعوام شد با یکی. نوشین میگه چند شبه به دلم بد اومده تو رو روح بابات سالم میری سالم برگرد پیشم. پریسا میاد جلوی در دنبال شهاب تا برن شرکت.
صبح بهزاد به آرش میگه پاشو برو شرکت سراغ شهاب، دیر بجنبی صورتحساب رو میبره میده به هیئت مدیره، آرش میگه من ازش بدم میاد حالا برم بهش بگم توروخدا ما رو لو نده، بهزاد میگه اون اگه میخواست تا حالا لو داده بود، برو باهاش تو فاز پدرزنی حرف بزن، با اون یدک کش هم قرار بذار، پیگیر اسلحه هم باش. منم میرم دنبال نادیا ببینم کجا رفته، اگه این موضوع حل نشه نمیذارم از این مملکت بری من تنهایی نمیتونم کاری کنم.
نوشین میخواد بره بیرون که میبینه نریمان سرکوچه تو ماشین خوابش برده، بیدارش میکنه بهش میگه بگو زیر سر کتایون بوده یانه؟ نریمان میگه بی خیالش شو بذار من ارث شهاب رو ازش بگیرم، نوشین میگه نمیخواد تو اینکار رو بکنی، نریمان میگه اصلا واسه خودم میخوام چرا من باید اینطوری زندگی کنم؟ نوشین میگه من نمیدونم تو چه نقشه ای داری ولی اگه فکر میکنی اون تف کف دستت میندازه کور خوندی، نریمان میگه من از کتایون آتو دارم بذار کارم رو بکنم، نوشین میگه تو مال این حرفها نیستی بکش کنار خودم میرم سراغش، نریمان میگه از من بر میاد، بذار گندی که قبلا تو زندگیمون زدم رو جبران کنم، اما نوشین قبول نمیکنه و میره.
بهزاد که خودش به نادیا گفته بوده برای اینکه لو نره از اون خونه بره با نادیا قرار میذاره، نادیا میاد میگه از این به بعد به کسی خواستی بگی جابجا بشه یه روز جلوتر بگو مثل من به بدبختی نیفته، بهزاد میگه ببخشید دیگه مهم این بود که آرش بفهمه تقصیرها گردن تو بوده سیم کارتت رو هم بسوزون. بعد از نادیا یه مقدار دلار می گیره چون میخواد ماشین بخره بعد میگه بقیه دلارها رو هم بریزه به حساب ارزیش چون خیلی گیره.
نوشین سر خاک مازیار بود، کتایون میرسه به نوشین میگه خواهر برادری نوبتی میایید سهمتون رو بگیرید؟ اگه کاری داشتی از اول خودت میومدی کارت رو راه مینداختم. نوشین میگه وای به حال من که کارم گیر تو بیفته، سهم من زیر این خاکه، کتایون میگه زنده ام بود اسماعیل هیچی کف دستت نمیذاشت حتی یه ذره خاک، نوشین میگه خاکش به تو خوب برکت کرده، کتایون میگه هنوزم زبونت نیش داره واسه طعنه و کنایه اومدی؟ نوشین میگه واسه بچه ام اومدم اگه بلایی سرش بیاد کل طایفه ات رو به خاک و خون می کشم، کتایون میگه پس برای تهدید اومدی، تو که خیلی چیزها رو میدونی تهدیدت چیه؟ نوشین میگه مثلا؟ کتایون میگه مثلا چرا باید تو عروس باشی و من زن بابا؟ نوشین میگه نمیفهمم چی می گی؟ …




