بهترین و احساسیترین انیمههای غمانگیز

انیمه میتواند بیصدا وارد ذهنت مخاطب شود. از فانتزیهای باشکوه گرفته تا کمدیهای روزمره، این رسانه راهی برای ماندن در ذهن و قلب مخاطب پیدا میکند. برخی انیمهها مانند Naruto، Attack on Titan و Spirited Away آنقدر با فرهنگ عمومی گره خوردهاند که همیشه بحث در مورد آنها وجود دارد. اما نوعی دیگر از انیمه هم هست؛ انیمههای غمانگیز. آنهایی که مخاطب را از درون میشکنند. داستانهایی که درست جایی ضربه میزنند که بیشترین درد را دارد، و با این حال، شکستن را به شکلی زیبا، بیادعا و بیزرقوبرق روایت میکنند. در ادامه، با ۱۰ سریال انیمه غمانگیز تاریخ این ژانر آشنا میشویم.
غمانگیزترین انیمههای تاریخ
۱۰. Orange (۲۰۱۶)
۹. Angel Beats! (۲۰۱۰)
۸. Wolf’s Rain (۲۰۰۳)
۷. Made in Abyss (۲۰۱۷)
۶. Clannad (۲۰۰۶)
۵. Violet Evergarden (۲۰۱۸)
۴. Erased (۲۰۱۶)
۳. Anohana: The Flower We Saw That Day (۲۰۱۱)
۲. The Promised Neverland (۲۰۱۹)
۱. Your Lie in April (۲۰۱۴)
۱۰- Orange (۲۰۱۶)
زندگی آرام ناهو تاکامیا در دبیرستان زمانی دگرگون میشود که نامهای از نسخه آیندهاش (ده سال جلوتر) دریافت میکند. در نامه از او خواسته شده تا از بزرگترین پشیمانی زندگیاش جلوگیری کند که مرگ همکلاسیاش، کاکرو ناروسه است. در این نامه، به دقت به لحظاتی اشاره شده که ناهو باید در آنها متفاوت عمل کند تا به کاکرو که در سکوت با غم و اندوه دستوپنجه نرم میکند، کمک کند. با ورود کاکرو به کلاس، ناهو و دوستان نزدیکش متوجه ترکهایی در چهره شاد او میشوند، اما با این حال تلاش میکنند سرنوشت او را از نو بنویسند.
با ترکیبی از عشق، روایت علمیتخیلی و زندگی روزمره، انیمه نارنجی هر تصمیم کوچکی را به رویدادی بزرگ و حیاتی تبدیل میکند. این انیمه با نگاهی صمیمی و واقعگرایانه به آیندهای غمانگیز و اجتنابناپذیر مینگرد؛ با ریتمی آرام در روایت که یادآور شکنندگی دوران نوجوانی است. تقلای درونی کاکرو هرگز نمایشی یا اغراقشده به تصویر کشیده نمیشود، اما همان تغییرات ظریف در رفتار، فرصتهای ازدسترفته، و حمایت بیقیدوشرط دوستانش، همان چیزهایی هستند که بیش از هر چیز دیگری بر دل مینشینند.

۹- Angel Beats! (۲۰۱۰)
در Angel Beats!، یوزورو اوتوناشی در یک دبیرستان اسرارآمیز در جهان پس از مرگ، از خواب بیدار میشود؛ جایی که دانشآموزانی که با حسرت از دنیا رفتهاند، فرصتی دوباره برای عبور از آن حسرتها مییابند. او با یوری ناکامورا، رهبر مصمم گروهی به نام «نیروی نبرد پس از مرگ» آشنا میشود؛ گروهی که علیه دختری مرموز به نام کاناده تاچیبانا میجنگد؛ تنها کسی که به نظر میرسد قوانین این دنیای برزخی را اعمال میکند.
در ظاهر، Angel Beats! ترکیبی از اکشن، کمدی و درام به نظر میرسد، اما قلب داستان در رنج و گذشتهی تلخ شخصیتها نهفته است. هر فرد (از قهرمان گرفته تا شخصیتهای فرعی) زخمی از درد، بیماری، فقدان یا طردشدگی در دل دارد. کاناده با آرامش درونی و یوری با سرکشی بیپروا، دو ستون احساسی داستاناند. قسمتهای پایانی این انیمه غمانگیز، ضربهای محکم به مخاطب وارد میکنند که همزمان شاعرانه و دردناک است.

۸- Wolf’s Rain (۲۰۰۳)
در دنیایی تاریک و آخرالزمانی که باور بر این است گرگها منقرض شدهاند، گروهی از آنها (کیبا، تسومه، هیگه و توبوئه) در هیئت انسانها هویت واقعی خود را پنهان کرده و به دنبال «بهشت» میگردند؛ مکانی افسانهای که گفته میشود تنها گرگها میتوانند به آن دست یابند. در مسیرشان برای رسیدن به این مکان، این گرگها با انسانها، اشراف و دختری مرموز به نام چزا روبهرو میشوند که کلید ورود به بهشت در وجود اوست.
انیمه باران گرگ یک اثر هنری حیرتانگیز است؛ با تصاویری خیرهکننده، موسیقی دلانگیز و روایتی عمیق از شرایط انسانی. اندوه در تار و پود هر قاب این انیمه تنیده شده است. از موسیقی روحانگیز یوکو کانّو گرفته تا پالت رنگی سرد و خاموشی که نومیدی گرگها را بازتاب میدهد، هر بخش از این انیمه اثری ماندگار و ویرانگر است. این انیمه غمانگیز در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و چهار اپیزود تکمیلی داشت که پایان داستان را پس از وقفههای تولید روایت میکرد.

۷- Made in Abyss (۲۰۱۷)
ابیس شکافی عظیم و مرموز است، پر از موجودات کشنده و چیزهای باستانی؛ اما هولناکترین ویژگیاش نوعی بیماری است که هرچه عمیقتر بروی، شدیدتر میشود. ریکو، دختر یتیمی که همانند مادرش در آرزوی غارنورد شدن است، تصمیم میگیرد رازهای این چاه بیپایان را کشف کند. اما سفر او در عمل زمانی آغاز میشود که با رِگ، پسری رباتیک و بیخاطره، آشنا شده و هر دو باهم در جستجوی پاسخ سوالهایشان راهی اعماق این چاه میشوند.
زاده ابیس تضادی حیرتانگیز از لحن و فضاست. ظاهرش با جلوههای بصری رؤیایی و موسیقی افسونگر کوین پنکین بیننده را فریب میدهد، اما ناگهان داستان با صحنههایی تلخ و جانکاه به شکم مخاطب ضربه میزند. این بخش از داستان فقط خشونت یا رنج فیزیکی شخصیتها نیست؛ بلکه فشار روانیِ دیدن کودکانی است که در برابر سختترین شرایط مقاومت میکنند. فیلم Dawn of the Deep Soul حتی یک گام فراتر رفت و قلب تماشاگر را کاملاً شکست. کافی است تنها به سرگذشت ناناچی فکر کنید تا بفهمید این اثر چگونه روح را میفرساید.

۶- Clannad (۲۰۰۶)
تومویا اوکازاکی، دانشآموزی بیانگیزه و سردرگم است که زندگیاش در مسیری یکنواخت پیش میرود تا زمانی که با ناگیسا فوروکاوا آشنا میشود؛ دختری آرام و خجالتی که به دلیل بیماری مجبور شده یک سال تحصیلی را دوباره بگذراند. با وجود ضعف جسمی، ناگیسا رؤیای احیای انجمن تئاتر مدرسه را در سر دارد، و تومویا که مجذوب ارادهی او شده، تصمیم میگیرد به این دختر بیمار کمک کند. در این مسیر، این دو دوستانی را دور خود جمع میکنند که هرکدام زخمهایی از گذشته با خود دارند.
با اینکه کلاناد گاهی به طنز نزدیک میشود، هرگز از کاوش در احساساتی مانند تنهایی، پشیمانی و دلتنگی هراس ندارد. تأثیر این انیمه در انباشته شدن لحظههای کوچک و احساسی است که به تدریج بیننده را از درون خرد میکند. این انیمه غمانگیز که در سال ۲۰۰۷ پخش شد، به خاطر روایت واقعگرایانهاش از زندگی روزمره مورد تحسین قرار گرفت، اما روایتهایی مانند ماجرای کوتومی و فوکو از جمله معدود روایتهاییاند که حتی بیاحساسترین تماشاگر را هم به گریه میاندازند.

۵- Violet Evergarden (۲۰۱۸)
وایولت اورگاردن، دختری یتیم و سرباز-کودکی است که تمام زندگیاش را برای جنگ آموزش دیده بود. پس از پایان جنگ و ناپدید شدن فرماندهاش، سروان گیلبرت، که تصور میشود کشته شده، وایولت تنها میماند و درگیر درک آخرین جملهای میشود که از او شنیده بود: «دوستت دارم». او به عنوان «عروسک حافظهی خودکار» مشغول به کار شده و نامههایی برای دیگران مینویسد تا احساساتی را منتقل کند که خودش هنوز معنایشان را نمیفهمد.
Violet Evergarden یکی از غمانگیزترین انیمههای تاریخ است که اندوه را در دل مناظری باشکوه و شاعرانه میرویاند. کار استودیوی Kyoto Animation در این اثر حیرتانگیز است، اما نیروی اصلی داستان در تحول درونی وایولت نهفته است. هرچه بیشتر او دربارهی عشق و فقدان نامه مینویسد، بیشتر به درک احساسات انسانی نزدیک میشود و اندوه خودش را در شکلهایی عجیبتر تجربه میکند. این انیمه در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و دنبالهاش در سال ۲۰۲۰ این مسیر را به اوج احساسی قدرتمندی رساند و پایان زیبایی برای ماجرای وایولت رقم زد.

۴- Erased (۲۰۱۶)
ساتورو فوجینوما، مانگانویسی ناموفق است که توانایی عجیبی به نام «بازگشت» (Revival) دارد؛ قابلیتی که او را چند دقیقه به گذشته میفرستد تا از بروز یک حادثه مرگبار جلوگیری کند. اما هنگامیکه مادرش به قتل میرسد، این توانایی او را ۱۸ سال به عقب، یعنی به دوران کودکیاش در سال ۱۹۸۸ بازمیگرداند. در آنجا ساتورو درمییابد که قتل مادرش با سلسلهای از آدمرباییهای کودکان در شهر زادگاهش در ارتباط است.
تماشای پسربچهای دهساله با ذهنی بالغ که باید در مدرسه راه خود را پیدا کند، دوستیهای قدیمی را بازسازی کرده و از دختری به نام کایو هینازوکی محافظت کند، در ظاهر عادی است؛ اما در زیر این ظاهر، درد عمیقتری پنهان است؛ تلاشی برای بازنویسی یک تراژدی که تمام زندگی او را شکل داده. این انیمه غمانگیز به اندازهای که دربارهی حل یک معماست، دربارهی درمان زخمهایی است که هرگز ترمیم نشدهاند. پایان آن بحثبرانگیز بود، اما فراموش شده همچنان اثری فراموشنشدنی در دنیای انیمه باقی مانده است.

۳- Anohana: The Flower We Saw That Day (۲۰۱۱)
Anohana: The Flower We Saw That Day سالها پس از مرگ منما روایت میشود. گروهی از دوستان قدیمی که از هم فاصله گرفتهاند، دوباره دور هم جمع میشوند؛ زمانی که روح منما خود را به جینتا، رهبر سابق گروهشان، نشان میدهد. حضور منما آرام و معصوم است، اما او نمیتواند به دنیای پس از مرگ برود تا زمانی که آخرین آرزویش برآورده شود؛ آرزویی که خودش نیز به یاد نمیآورد.
این انیمهی یازده قسمتی شاهکاری غمانگیز است که با روایتی آرام و احساسی به پایانی رهاییبخش میرسد. هر یک از شخصیتها شکل خاصی از اندوه را در خود حمل میکنند و تلاش برای کشف آرزوی منما، راهی میشود برای روبهرو شدن با گذشته و زخمهایشان. طراحی شخصیتها توسط ماسایوشی تاناکا و انیمیشن دلگرمکنندهی A-1 Pictures به داستان گرما میبخشد، اما اندوه نهفته در آن نیز با دقت و عمق بر دل بیننده مینشیند.

۲- The Promised Neverland (۲۰۱۹)
در خانه گریس فیلد، گروهی از کودکان زندگی شاد و آرامی را زیر نظر زنی مهربان به نام «مامان ایزابلا» سپری میکنند و در انتظار روزی هستند که به فرزندخواندگی پذیرفته شوند. اما زمانی که یکی از آنها، کانی، بیرون رفته و هرگز بازنمیگردد، اما و نورمن حقیقتی وحشتناک را کشف میکنند: این پرورشگاه در واقع مزرعهای برای پرورش انسانها به عنوان غذا برای شیاطین است. پس از آن، سه کودک (اِما، نورمن و ری) نقشهای دقیق برای فرار طراحی میکنند.
آنچه ناکجاآباد موعود را به اثری تکاندهنده تبدیل میکند، فقط موضوع تاریک آن نیست، بلکه چنگ زدن کودکان به امید در جهانی بیرحم است. خوشبینی اِما، نبوغ نورمن و بدبینی رَی، سهضلعی احساسی قدرتمندی را شکل میدهد. اما در جهانی که بر فریب و شر بنا شده، حفظ معصومیت آسان نیست. هر قسمت با افزایش تعلیق و ترس به پیش میرود. این انیمه از آن دست آثار غمانگیزی نیست که اشک مخاطب را دربیاورد، بلکه از آن نوعی است که روح را زخمی و ذهن را تسخیر میکند.

۱- Your Lie in April (۲۰۱۴)
این اثر شناختهشده بهعنوان یکی از بهترین انیمههای غمانگیز و اشکآور تاریخ انیمه، داستان کوسی آریما را دنبال میکند؛ پیانونوازی نابغه که مادر سختگیرش او را با دقتی مکانیکی و بدون احساس به نواختن این آلت موسیقی وادار کرده است. پس از مرگ مادرش، کوسی توان شنیدن صدای پیانو را از دست میدهد و از موسیقی کناره میگیرد. اما زندگیاش پس از آشنایی با کائوری میازونو، ویولنیستی رها و سرزنده، دگرگون میشود؛ دختری که در پسِ انرژی درخشانش رازی تلخ پنهان دارد.
Your Lie in April به شکلی استادانه، زیبایی موسیقی کلاسیک را با واقعیتهای دردناک زندگی در هم میآمیزد. موسیقی تأثیرگذار، همراه با انیمیشن درخشان استودیوی A-1 Pictures، فضایی رؤیایی خلق میکند، اما هر اجرا در واقع یک خداحافظی تلخ است. سرزندگی کائوری، پوششی برای شکنندگی وجودش است و رشد احساسی کوسی، بیش از آنکه الهامبخش باشد، دردناک است. در نهایت، پیام انیمه روشن است: زیبایی در این است که حتی برای مدتی کوتاه، در نور دیگری زندگی کرده باشی.



