دانلود قسمت ۱۹ سریال هشت پا از شبکه یک سیما + خلاصه داستان قسمت ۱۹
سریال هشت پا به کارگردانی احمد معظمی، تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی علی طالب آبادی از چهارشنبه ۱۸ مهر هرشب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن شبکه یک تلویزیون رفته است. این سریال جاسوسی ـ پلیسی، محصول جدید سیما فیلم با مشارکت معاونت فرهنگی اجتماعی فراجا (ناجی هنر) است به مناسبت هفته نیروی انتظامی ساخته شده است.
سعید چنگیزیان ، نادر سلیمانی، ایوب آقاخانی، محمد صادقی، احمد نجفی، سپند امیرسیلمانی، علیرضا جلالیتبار، ایرج نوذری، محسن بهرامی، حمید ابراهیمی، علیرضا مهران، محمد فیلی، علی اوسیوند، افسانه چهرهآزاد ، مینا وحید ، رویا جاویدنیا، سودابه بیضایی ، کمند امیرسلیمانی، هلیا امامی و… بازیگران اصلی سریال «هشت پا» هستند.
دانلود قسمت ۱۹ سریال هشت پا از شبکه یک سیما
https://telewebion.com/program/۰xf۵۳f۳a۹
خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال هشت پا
نیروهای ویژه وارد سوله میشن و عملیات را شروع میکنن. آنها باهم درگیر میشن و در آخر درو باز میکنن و ماشین نیروها میان داخل. دکتر جناب به همراه آدم های نزدیکش رفتن تو یه اتاقک و یکی از نیروهای آمبولانس را هم که عارف اونجا دست و پاشو بسته بود میبینن و گروگانش میگیرن و خبر میدن که عقب نشینی کنن که تک تیرانداز یکیشونو میکشه و بقیه میریزن داخل و اونارو هم با خودشون میبرن. کسری و گروهی که رفته بودن دنبال آمبولانس ماشینو تو خیابون میبینن که یه مرد اونجاست و بهش میگه که یه نفر که پاش میلنگید و موهای جو گندمی داشت جلوی ماشینمو گرفت یه مرد با دوتا بچه رو با خودش سوار ماشین کرد و رفت کسری میگه خودشه عارف عاصف پور و گزارششو میده.
او وقتی به خانه میره میبینه اونجا پریچهر منتظرشه و باهم بگه کمی حرف میرنن. کسری عذرخواهی میکنه که پریچهر میگه واسه چی؟ ما میخواستیم یه شب خیلی خوب رقم بزنیم که همه چیز به خوبی و خوشی گذشت نه مشکلی پیش اومد نه چیزی عذرخواهی لازم نیست کسری درباره کارس حرف میزنه و میگه امکان داره بعضی وقتا دیر بیام معلوم نباشه کی بیام یا شایدم، پریچهر حرفشو قطع میکنه و میگه حرف منفی و تاریک نزنیم من خوشم نمیاد سپس میگه راستی چیشد حالا؟ دستگیرش کردی؟ او میگه اصل کاری در رفت ولی میگیرمش از من نمیتونه فرار کنه سپس او میره تا چای بیاره. فایل صوتی از عارف را کسری داره گوش میده که پریچهر وقتی چایی میبره واسش میگه به سخنرانی های دکتر عاصف پور علاقه مندی؟ کسری میگه تو میشناسیش؟
پریچهر میگه آره استاد راهنمام بود کسری میگه خوب چیا ازش میدونی؟ هرچی میدونی بگو او شروع میکنه به گفتن تمام اطلاعاتی که درباره اش میدونه. کسری میگه بیا این فایلی گوش کن به آهنگ پس زمینه این صدا دقت کن بیین میفهمی چیه او میگه بادزنگه کسری جا میخوره و میگه بادزنگ؟ خوب فکر کن کجا به گوشت خورده او میگه تو خونه قدیمی پدریش اونجا یه نمایشگاه هم راه انداخته بود برای دانشجوها کسری میپرسه تو هم رفته بودی اونجا؟ او تأیید میکنه کسری میگه پس میدونی آدرسش کجاست! پریچهر میگه آره میگم بهت سپس کسری شبانه با گروه پلیس میرن اونجا. آنجا مأمورها آقا شجاع و دخترشو پیدا میکنن که شجاع بعد از باز شدن دهنش گریه میکنه و میگه پسرمو با خودش برد! کسری آرومش میکنه و میگه نگران نباشی ما پسرتونو میاریم خیالتون راحت احتیاجی به نگرانی نیست سپس گزارش میده.
سپس به آمبولانس خبر میده تا اون دختر بچه را سریعا برسونن به بیمارستان. سرگد میره با بقیه به اداره و اونجا روی پرونده کار میکنن پریچهر واسش پیام صوتی فرستاده که کسری با دیدن پیام یادش میاد که قرار بود بره خونه و برسونتش خونه شون که فراموش کرده او پیامو گوش میده که پریچهر گفته بوده من ماشین گرفتم اومدم خونه نگران نباش تو هم به کارهات برس کسری میگه امیدوارم بدون دردسر اون بچه را نجات بدیم پریچهر بهش قوت قلب میده و میگه من میدونم تو دستگیرش میکنی خیالت راحت. کسری با گروهش روی پرونده کار میکنن که آدرس و اطلاعاتی درباره شیوا دادگر پیدا کنن . خانم رخ نگار میگه که شیوا دادگر تو ایتالیا زندگی میکنه که این اواخر به بهونه نگهداری از مادرش اومده اینجا اما طبق تحقیقت پیش مادرش نرفته. سرگد کسری و مرتضی میرن به دم در خانه شیوا، او اول ازشون پذیرایی میکنن و در آخر میگه من دیگه با عارف کاری ندارم الان واسه چی اومدین اینجا؟
سرگد میگه که همسر سابق شما به کرم قتل و آدم ربائی الان تحت تعقیبه و دنبالشیم او خودشو متعجب نشون میده و میگه بالاخره ذات کثیفش کار دستش داد! کسری میگه به نظرتون چی میخواد ازتون؟ او میگه حتما یه جا واسه موندن کلید ویلارو میخواد حتما مرتضی بهش میگه بگین میدین بهش و تو فرودگاه باهاش قرار بزارین اگه اونجا تونستیم بگیریمش که هیچی برمیگردی اگه نتونستیم شما به مسیرت ادامه میدی میری ایتالیا و ما از مادرت مراقبت میکنیم و هروقت وضعیت سفید شد دوباره برگردین. شیوا قبول میکنه…